eitaa logo
کانال رسمی اشعار «امیر قربانی فر»
412 دنبال‌کننده
27 عکس
2 ویدیو
116 فایل
🔹کانال رسمی اشعار امیر قربانی فر در آیتا: @amirghorbanifar_110 🔸صفحه رسمی اینستاگرام امیر قربانی فر : https://www.instagram.com/amir_qorbani68
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ عمو ته گودال ، بال و پرش پامال ، خولی چقد خوشحاله ، واویلتا با نیزه و باخنجر ، ریختن سرش یک لشکر ای وای غریب مادر ، واویلتا بین قتلگاه داره پرپر میزنه زیر لب ناله ی ای مادر میزنه سنان ضربه هاشو محکمتر میزنه ای وای ، کاشکی میشد برم تو قتلگاه بشم یارش ای وای ، خودم بشم یکتنه همراه و علمدارش ای وای ، اینا همه تو دلشون بغض علی دارن ای وای ، اگه نرم این کوفیا زنده ش نمیزارن ◾️◾️◾️◾️◾️ اومد به لب جون من ، با ضربه های دشمن دستم جدا شد از تن ، وای مادرم این گوشه بین گودال ، مثل تو رفتم از حال جسم منم شد پامال ، وای مادرم مونده از تنم فقط جسم لاله گون اومد حرمله بازم با تیر و کمون میگیره گلوی من رو اینجا نشون ای وای ، عمو ببین مثل تو خشکیده شده لبهام ای وای ، مثل تو زیر پای مرکبا میره اعضام ای وای ، میرم ولی تو رو به تیر و نیزه میسپارم ای وای ، بابام حسن اومده کربلا به دیدارم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کانال اشعار امیر قربانی فر: @amirghorbanifar_110 ◾️ التماس دعا ◾️ کپی با ذکر منبع جایز است
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اولاد مجتبی همه اهل کرامتند از نسل کوثرند و همه با سخاوتند خلقا و منطقا همگی مجتبایی اند زیبا رخ اند و شیر دل و سرو قامتند بیش از نیاز سائلشان لطف می کنند چون خانواده ی کرم و استجابتند در مکتب شهادت احلی من العسل اینان همیشه طالب رزق شهادتند بین بزرگ و کوچکشان این شباهت است هنگام مرگشان همه در اوج غربتند «این مصرع ست ورد لبم در رثای او عالم فدایی حسن و بچه های او» ◾️◾️◾️◾️◾️ وا کرد چشم و دید ته قتلگاه را می دید رقص و هلهله ی آن سپاه را از دور دید شمر به گودال می رود فهمید بغض و کینه ی آن رو سیاه را یا مرگ یا اسارت بازار و کوچه ها پس انتخاب کرد یکی از دو راه را می رفت یکتنه به هواداری عمو می خواست یاوری کند آن بی پناه را لعنت به آن قبیله که با هرچه داشتند کشتند آن یتیم بدون گناه را «درد یتیم بودن او هم دوا شده مانند ماه علقمه دستش جدا شده» ◾️◾️◾️◾️◾️ چون مادرش که در وسط کوچه ها زدند شمشیر را به بال و پرش بی هوا زدند فرزندهای فاطمه را بین قتلگاه نامردها برای رضای خدا زدند با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و هر چه شد... یک عده هم به پیکرشان با عصا زدند جانی نمانده بود به عبدالله و حسین بسکه میان دشت بلا دست و پا زدند کم بود خولی و شبث و زجر با سنان رفتند شمر و حرمله را هم ، صدا زدند «از شدت قساوت این قوم رو سیاه سالم نمانده پیکرشان بین قتلگاه» ◾️◾️◾️◾️◾️ شمشیر چون زدند ، یقین بال و پر شکست دستی که شد برای عمویش سپر ، شکست بی اختیار ناله زد ، ای وای مادرم افتاد یاد فاطمه که پشت در شکست در ازدحام و کشمکش بین قتلگاه اعضاش قطعه قطعه ز پا تا به سر شکست شمشیرها بلندتر از قد و قامتش مثل نهال بود و به ضرب تبر شکست وقتی که تاختند سواران به قتلگاه جسمش نحیف بود کمی بیشتر شکست... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کانال اشعار امیر قربانی فر: @amirghorbanifar_110 ◾️ التماس دعا ◾️ کپی با ذکر منبع جایز است