eitaa logo
کانال امیرکیایی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
63 فایل
مداح وسخنران اهلبیت دارای تحصیلات دانشگاهی وحوزوی بابیش از ۴۰سال خدمت درخانه اهلبیت (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨خطبه فدکیه قسمت دوم ⚫️ثمَّ أَنَّتْ أَنَّةً ارْتَجَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ ذَرَفَتْ لَهَا الْعُيُونُ وَ اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاءِ وَ النَّحِيبِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ. سپس آه جان سوزى كشيد كه دل‌ها لرزيد و اشك‌ها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان افتاد. ⚫️ثمَّ اَمْهَلَتْ هُنَيَّةً حَتّٰى اِذا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ آن‌گاه لحظه‏اى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند. ⚫️افْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّهِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلاةِ عَلىٰ رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فى بُكائِهِمْ، فَلَمّا اَمْسَكُوا عادَتْ عليهاالسلام فى كَلامِها فَقالَتْ آن‌گاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلی‌الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود: ادامه دارد...
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاطره ی تپه ی ۱۲۴ 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ دور و بر پانزده کیلومتر راه رفتیم پای یک تپه نگه داشت تپه صد و بیست و چهار پیاده شدیم و رفتیم روی تپه نشستیم تو راه به ام گفته بود :«می خوام برات خاطره ی اون تپه رو تعریف کنم.» فتح المبین اولین عملیاتی بود که فرمانده ی گردان شده بود تو همان عملیات هم از هم جدا شدیم؛ او از یک محور رفت و من از محور دیگر. هوا هنوز بوی صبح را داشت، رو تپه جا خوش کردیم ،و او شروع کرد به گفتن خاطره، خاطره ی تپه صد و بیست و چهار آن طور که فرمانده ی عملیات می گفت، مأموریت ما خیلی مهم بود. باید دشمن را رد می کردیم ،نزدیک چهار کیلومتر می رفتیم تو عمق نیروهاش تا برسیم به این تپه، آن وقت کار ما شروع می شد: حساسترین لشگر دشمن تو منطقه، فرماندهی اش این جا مستقر بود. تازه وقتی پای تپه می رسیدیم باید منتظر دستور می ماندیم. گفته بودند:« به مجرد این که شروع عملیات اعلام شد شما هم می زنید به این منطقه» شب عملیات زودتر از بقیه راه افتادیم مسیرمان از تو یک شیار بود به زحمت زیاد، خط دشمن را رد کردیم از آن جا به بعد کار سخت تر شد ولی تا برسیم پای همین تپه مشکل حادی پیش نیامد سنگینی کار از وقتی بود که نزدیک این جا مستقر شدیم به بچه ها اشاره کردم بخوابین همه دراز کشیدن رو زمین ،اگر این جا بودی صدای نفس کسی را نمی شنیدی شش دنگ حواسم به اطراف بود. لحظه ها انگار سخت می گذشتند و کند،هر آن منتظر بلند شدن صدای بیسیم بودم و منتظر دستور حمله. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاطره ی تپه ی ۱۲۴ 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ چند دقیقه گذشت و خبری نشد بیشتر از همه من حرص و جوش می زدم کنترل نیرو تو آن شرایط کار سختی بود.درست بالا سربچه ها ،تیربارهای دشمن منتظر کوچکترین صدایی بودند. دور تا دور مقر فرماندهی لشگر را سیم خاردار حلقوی کشیده بودند و کیسه گونی های پر از خاک و شن و موانع دیگر هم سر راه. دشمن آن جا را مستقل از خطوط درست کرده بود جوری که اگر خطش شکست،حداقل فرماندهی بتواند مقاومت کند قدم به قدم مرکز را دژبان گذاشته بودند یک بار که بلند شدم سر و گوشی آب بدهم هفت، هشت تا جیپ فرماندهی را خودم شمردم چند دقیقه ی دیگر گذشت و باز خبری نشد. ناراحتی ام هر لحظه بیشتر می شد کافی بود کوچکترین صدایی از یکی در بیاید آن وقت هم از روبرو می زدنمان هم از پشت سر. زیاد غصه ی این را نمی خوردم،گردان ما فدایی بود و بچه ها اصلاً آمده بودند که برنگردند. حرص و جوشم لو رفتن عملیات بود. اگر ما لو می رفتیم کلک عملیات کنده می شد. چند دقیقه ی دیگر هم گذشت. وقتی دیدم خبری نشد ذکر و توسل را شروع کردم متوسل شدم به معصومین (علیهم السلام) از همان اول صورتم خیس اشک شد ازشان می خواستم کمک کنند که بچه ها همین طور ساکت بمانند؛ سرفه ای اگر می خواهند بکنند تو دلشان خفه بشود خدای نکرده اسلحه ای چیزی به هم نخورد، تیری شلیک نشود.بیشتر از همه هم می خواستم هرچی زودتر دستور عملیات را بدهند. دعای توسل را داشتم می خواندم، همین طوری از حضرت رسول الله (صلى الله عليه و اله) شروع کردم تا خود حضرت صاحب الامر (سلام الله علیه )دیدم خبری نشد. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )را خطا بکردم و به شوخی گفتم:« مادرجان ما همه رو یاد کردیم ،خبری نشد دیگه کسی نموند، حالا چیکار کنیم؟!» انگار بی بی عنایت کرد و راه دیگری را نشانم داد یکدفعه یاد حضرت رقیه افتادم توسل کردم و گفتم:«اومدم در خونه ی شما که با اون دست های کوچیکتون بالاخره دست به کار بشین و کمکمون کنید.» مشغول حرف زدن با حضرت رقیه (سلام الله علیها) شدم اشک هام دوباره شروع کرد به ریختن زیاد نگذشت یکدفعه سنگینی دستی را رو شانه ام احساس کردم بیسیم چی بود گوشی را دراز کرد طرفم، نفهمیدم چطور از دستش قاپیدم فرمانده بود خیلی آهسته حرف می زد گفت توکل بر خدا شروع کنید. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاطره ی تپه ی ۱۲۴ 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ عبدالحسین حرف هاش که به این جا رسید ساکت شد. صورتش سرخ شده بود و داشت گریه می کرد. خیره ی دور دستها بود. انگار همان صحنه ها را داشت می دید کمی بعد دنبال حرفش را گرفت حضرت رقیه عجب عنایتی به ما کردند! من اصلا نفهمیدم چه شد، وقتی به خودم آمدم، دیدیم با بیسیم چی تنها هستیم همه رفته بودند !از سیم خاردارها و موانع چطور رد شدند را دیگر نمی دانم فقط می دانم تو مدت کمی سنگرها و همه چی را منهدم کردند و مقر را گرفتند همین دشمن را فلج کرد وقتی که فرمانده بالا سرشان بود شکست می خوردند چه برسد بدون فرمانده بچه ها از محورهای دیگر عملیات را شروع کرده بودند. بیچارگی دشمن هر لحظه بیشتر می شد.همان شب تمام منطقه افتاد دست ما. تو مقر فرماندهی دشمن، چند تا زن بودند که به زبان فارسی تسلط داشتند کارشان شنود بیسیم های ما بود. بچه ها اسیرشان کردند می گفتند:« ما فقط یکهو دیدیم نیروهای شمارسیدن و سنگرها یکی بعد دیگری تصرف می شد.» صبح عملیات یکی از فرماندهان آمد سراغم مرا بغل کرد و همین طور پشت سرهم می بوسید می گفت: «تو چکار کردی که تونستی تو کمترین فرصت این مقر رو از بین ببری؟ ! اصلاً نمی دونی چی شد خط دشمن از هم پاشید گیج و سردرگم شد آخه خیلی حرفه ،فرماندهاش پشت سرش نابود شده بود.» بنده ی خدا انتظار نداشت که ما تو عرض چند دقیقه آن جا را بگیریم می گفت:«از وقتی که دستور عملیات رو دادیم هنوز داشتیم حساب می کردیم که تا از معبر رد بشین بعدش برسین به مقر و اون جا رو بزنین خیلی طول می کشه ولی یکدفعه دیدیم سنگر فرماندهی بیسیم هاش قاطی شد و همه چیشون ریخت به هم. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
VID_20230105_094924_926_۰۵۰۱۲۰۲۳.m4a
670K
آیت الکرسی برای اموات !! (یادآوری)پنجشنبه ها 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚 🎙[استاد مسعود عالی]
4_5996694451764859927.mp3
8.99M
🍃 من بیقرار ابی عبدالله... مداح عليه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2002270599.mp3
7.16M
◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌ ‍ ﷽ 🤲🏼 توسل به 🟩 حضرت قمر بنی هاشم علیه‌السّلام بواسطه آبروی مادرشون ⬜️ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها 👌🏼شروع از شب جمعه‌ای که نزدیکترین شب به شب نیمه ماه باشد. ⚠️ امشب ( شب جمعه سوم است ) 🌃شب جمعه اوّل: 🧮 یک مرتبه 📖 سوره یس 🎁 هـدیه به 🟩 قمر بنی هاشم علیه‌السّلام 🌃شب جمعه دوّم: 🧮 دو مرتبه 📖 سوره یس 🎁 هـدیه به 🟩 قمر بنی هاشم علیه‌السّلام 🌃شب جمعه سوّم: 🧮 سه مرتبه 📖 سوره یس 🎁 هـدیه به 🟩 قمر بنی هاشم علیه‌السّلام و 🟡 امّا 🌃شب جمعه چهارم: 🧮 چهار مرتبه 📖 سوره یس 🟨 به نیابت از 🟩 قمر بنی هاشم علیه‌السّلام 🎁 هـدیه به ⬜️ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها و 🟩حضرت ابالفضل عليه‌السّلام را واسطه می‌کنیم که حاجات ما را به ⬜️ خانم ام البنین سلام‌الله‌علیها عرضه کنند. ‿‿‿‿‿‿‿‿‿‿‿ 🚨توضیح 📖سوره یس 🌐وقتی شروع به خواندن میشه باید تا آخرش خوانده شود و نیمه خوانده نشود. 🌐 بین هر دو سوره یس میتوان فاصله انداخت. ⏰زمان قرائت ⏳ از اذان مغرب شب جمعه ⌛️ تا اذان صبح جمعه ◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌◌
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮 🔮🔭 🔭 💎 تقویم نجومی 💎 ✴️ جمعه 👈 11 آبان /‌ عقرب 1403 👈28ربیع الثانی 1446👈1 نوامبر 2024 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 🌓امشب شبِ جمعه ساعت 21:01 قمر وارد برج عقرب می گردد. 🌓 و یکشنبه ساعت 8:49 دقیقه صبح قمر از برج خارج می شود. 📛امروز برای امور زیر مناسب نیست : 📛خون دادن. 📛مسافرت. 📛معاملات کلان. 📛و امور اساسی خوب نیست. 🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👶زایمان خوب و نوزاد زیبا و خوشرو ومحبوب باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️بذر پاشی و کاشت. ✳️کلیه امور زراعی و کشاورزی ✳️آبیاری. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️درختکاری. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️خرید باغ و مزرعه. ✳️کشیدن دندان. ✳️و بیرون آوردن دمل و زگیل و زوائد بدن خوب است. 📛ولی امور زیر بنایی و اساسی. 📛ازدواج عق د و عروسی. 📛و سفر خوب نیست. 🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن در زمان عقرب خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. مباشرت امشب :ممکن است فرزند سقط شود. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ،باعث قوت دل می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است. قال رب انصرنی علی القوم المفسدین... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان @taghvimehamsaran با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨ 🔭 🔮🔭 🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۱۱ آبان | عقرب ۱۴۰۳ 🗓 ۲۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶ 🗓 1 نوامبر 2024 ❌ در ۱۰ آبان ساعت ۲۱:۰۰ شب وارد برج می گردد. ❌ ۱۳ آبان ساعت ۹:۰۰ صبح قمر از برج عقرب خارج می شود. 🌹 متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️14 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️34 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️44 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️51 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🤲 روز ۱۰۰ مرتبه: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما. 🤲 روز به اسم است و در کنار این ذکر می‌توانید در روز را نیز بخوانید. خواندن ذکر روز شدن می‌شود. 🤲  (یا ) ۲۵۶ مرتبه بعد از نماز صبح موجب در می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۲۹ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ✅ برای گرفتن روز مناسبی است. ✅ برای روز مناسبی است‌. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰زمان : از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 🔹امروز روز سختی است. 🔹امروز برای شروع کارها ،مناسب نیست. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔸کسی که امروز گم شود، دیر پیدا میشود. 🔸قرض دادن و قرض گرفتن اصلا خوب نیست. 🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔸 خرید و فروش و تجارت انجام تشود. 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز متولد شود،نابغه خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔹رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔹صدقه دادن خوب است. 🔸حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث قوت دل میشود. 🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « گردن » است. 👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔸مسیر رجال الغیب از  میان غرب و شمال میباشد : بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید. چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. ❤️ ❤️ چون یک شنبه یا چهارشنبه شب برسد چون مردم خفته باشند وضو بسازد و دو رکعت نمازگذارد در رکعت اول یک بار سوره فاتحه و بیست نوبت آیه : آیه 128 سوره توبه : لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ : و در کعت دوم یک بار سوره حمد و بیست بار همین آیه را بخواند چون سلام داد بیست بار صلوات فرستد و بعد از آن سر به سجده نهد و بیست بار بگوید : یا رحیم فلان را مهربان من گردان چون این نماز گذارده باشد هر روز که شود آنکس مهربان گردد تا جای که وصف نتوان کرد ☜ صبح 05:02 طلوع آفتاب 06:27 ☜ ظهر 11:48 اذان عصر 14:46 ☜ آفتاب 17:09 اذان مغرب 17:28 ☜ عشاء 18:15 نیمه‌شب شرعی 23:05 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی ۱۲:۲۴ 🤲 خواندن در زمان میشود. 🌹 با ذکر
﷽ ✋🏼سـلام صبحگاهـی تقدیم به ساحتِ قدسی امام‌عصر ارواحنافداه و امام‌حسین‌علیه‌السّلام 🌴اَݪسَّـلٰامُ عَلَيْکَ یٰابَـقـیّٖـَةَ ٱللّٰـهِ یٰااَبـٰاصـٰالِـحَ ٱلْـمَـهـدیٖ یٰاخَـلـیٖـفَـةَٱݪــرَّحْـمٰـنِ وَیٰاشَـریٖـکَ ٱلْـقُـرآنِ اَیُّـهَـٱ ٱلْـاِمٰامَ ٱلْـاِنـسِ وَٱلْـجـٰانّ سَـیّـِدیٖ وَمَـوْلٰایْ اَلْاَمٰانْ اَلْاَمٰانْ مِـنْ فِـتْـنَـةِ آخِـرَٱݪــزَّمٰانْ 🌴اَݪسَّـلٰامُ عَلَيْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِٱللّٰهِ وَعَـلَـۍٱلْـاَرْوٰاحِ ٱݪّـَتـیٖ حَـلَّـتْ بِـفِـنٰائِـکَ┊عَـلَيْـکَ مِنّـیٖ سَـلامُ اللّٰهِ اَبَـدًٱ مٰـا بَـقیٖـتُ وَبَـقـیَٖ ٱݪـلَّـيْـلُ وَٱݪـنَّـهٰارُ┊وَلٰا جَعَـلَـهُ ٱللّٰهُ آخِـرَ ٱلْـعَـهْدِ مِنّـیٖ لِـزیٰارَتِـكُمْ 🌴اَݪسَّـلٰامُ عَلَـۍٱلْحُسَيْنِ┊وَعَلـىٰ عَلیَّٖ بْنِ ٱلْحُسَيْنِ┊وَعَلـىٰ اَوْلٰادِ ٱلْحُسَيْنِ┊وَعَلـىٰ اَصْحابِ ٱلْحُسَيْنِ ⃟ 🌸 🟩 امام‌صادق‌.ع باید درزمان غیبت امام‌زمان.عج خوانده شود 💠اَللّٰهُمَّ عَرِّفْـنیٖ نَفْسَکَ فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ نَفْسَکَ لَمْ اَعْـرِف نَبیَّٖـکَ 💠اَللّٰهُمَّ عَرِّفْـنیٖ رَسُولَکَ فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ رَسُولَکَ لَمْ اَعْـرِفْ حُجَّـتَکَ 💠اَللّٰهُمَّ عَـرِّفْنـیٖ حُجَّـتَکَ فَـاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَـرِّفْنـیٖ حُجَّـتَکَ ضَلَـلْـتُ عَـنْ دیٖنـیٖ 🟩امام‌صادق‌.ع: به زودی به شما شُبهه‌ای می‌رسد،پس بدون نشانه وراهنما و پیشوای هدایت‌گر می‌مانید از شبهه نجات نمی‌یابد مگر که دعای غریق را بخواند ♥️یٰااَللّٰهُ یٰارَحْـمٰانُ یٰارَحـیٖمُ┊یٰامُـقَـلِّـبَ ٱلْـقُـلُوبِ ثَـبِّـتْ قَـلْبیٖ عَلـىٰ دیٖنِـکَ
AUD-20210820-WA0013.mp3
14.27M
🤲 🎙 با نوای سید مهدی میرداماد ⏰Time=33:31 🤲التماس دعای فرج🤲
ترجمه سوره مبارکه استاد انصاریان
004-baghare-ta-1.mp3
3.64M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی
✨خطبه فدکیه قسمت سوم ⚫️ابْتَدِءُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ اَوْلىٰ بِالْحَمْدِ وَ الطَّوْلِ وَ الْمَجْدِ. اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلىٰ ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلىٰ ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَها، وَ سُبُوغِ آلاءٍ اَسْداها، وَ اِحْسانِ مِنَنٍ والاها. سخنم را با ستايش خدا آغاز می‌كنم. ستايش آن‏كه به سپاس و بخشش و بزرگى سزاوارتر است. تمامى ستايش و سپاس ويژه‌ى خداوند نيكى و الهام است. بر عطاياى پيشين و فراگير و بر احسان‌هاى فرو ريخته و نيكى‌هاى پياپى ⚫️احْمَدُهُ بِمَحامِدَ جَمَّ عَنِ الاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأىٰ عَنِ الْمُجازاةِ أَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِدْراكِ أَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَخْذَى الْخَلْقَ بِاِنْزالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلىٰ الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّٰى بِالنَّدْبِ اِلىٰ اَمْثالِها او را ثنا می گويم؛ به خاطر احسان‌هايى بیشمار كه در سپاس نگنجد و ادراك و هوش بشر را احاطه بر حدود آن‌ها نا ممكن باشد. خداوند كه براى پيوستگى نيكى‌ها، مردمان را به سپاس فراخوانده و براى سرشارى آسودگی‌ها، به فروتنى وا داشته و بر دوباره‏ طلبى احسان‌ها، دعوت كرده تا آن‌ها را بيشتر و برتر بخشايش كند. ⚫️و اَشْهَدُ اَنْ لا اِلٰهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْوِيلَها، و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها. و گواهى مى‌دهم كه خداوندگارى به جز اللّه‏ نيست، يگانه‌اى كه شریکی بر او نبوده؛ [لا إله إلاّ اللّه‏] كلمه‌اى است كه خداوند تحقّق و تجسّم بيرونى آن را اخلاص مردمان قرار داده و آن‏چه از آن [لا إله إلاّ اللّه‏] قابليت دريافت دارد، در دل‌ها به وديعه نهاده [توحيد فطرى]. [او از توحيد] آن‌چه قابل تعقّل است، در انديشه‌ها روشن كرده است. ادامه دارد...
4_691174505531315091.mp3
3.73M
سوره بقره آیات 44 الی 74 🌸صفحه 7 الی 11 ⏰ 10:11
HEZB 003.mp3
4.58M
سوره بقره آیات 75 الی 105 🌸صفحه 11 الی 16 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ╰┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅╯
❣چقدر این متن دکتر الهی قمشه ای زیباست 👌🏻 روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجودنخواهد داشت. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت. در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز براي يادداشت كردن پیدا کنید و شيرينی داخل یخچال باقی خواهد ماند. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند میتوانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید. میتوانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام... ساکت... خالی و تنها خواهد شد. در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛ دیروزها را مرور خواهید کرد... یعنی در ان روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد... پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید🍃🍃🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاطره ی تپه ی ۱۲۴ 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ عبدالحسین حرف هاش که به این جا رسید ساکت شد. صورتش سرخ شده بود و داشت گریه می کرد. خیره ی دور دستها بود. انگار همان صحنه ها را داشت می دید کمی بعد دنبال حرفش را گرفت حضرت رقیه عجب عنایتی به ما کردند! من اصلا نفهمیدم چه شد، وقتی به خودم آمدم، دیدیم با بیسیم چی تنها هستیم همه رفته بودند !از سیم خاردارها و موانع چطور رد شدند را دیگر نمی دانم فقط می دانم تو مدت کمی سنگرها و همه چی را منهدم کردند و مقر را گرفتند همین دشمن را فلج کرد وقتی که فرمانده بالا سرشان بود شکست می خوردند چه برسد بدون فرمانده بچه ها از محورهای دیگر عملیات را شروع کرده بودند. بیچارگی دشمن هر لحظه بیشتر می شد.همان شب تمام منطقه افتاد دست ما. تو مقر فرماندهی دشمن، چند تا زن بودند که به زبان فارسی تسلط داشتند کارشان شنود بیسیم های ما بود. بچه ها اسیرشان کردند می گفتند:« ما فقط یکهو دیدیم نیروهای شمارسیدن و سنگرها یکی بعد دیگری تصرف می شد.» صبح عملیات یکی از فرماندهان آمد سراغم مرا بغل کرد و همین طور پشت سرهم می بوسید می گفت: «تو چکار کردی که تونستی تو کمترین فرصت این مقر رو از بین ببری؟ ! اصلاً نمی دونی چی شد خط دشمن از هم پاشید گیج و سردرگم شد آخه خیلی حرفه ،فرماندهاش پشت سرش نابود شده بود.» بنده ی خدا انتظار نداشت که ما تو عرض چند دقیقه آن جا را بگیریم می گفت:«از وقتی که دستور عملیات رو دادیم هنوز داشتیم حساب می کردیم که تا از معبر رد بشین بعدش برسین به مقر و اون جا رو بزنین خیلی طول می کشه ولی یکدفعه دیدیم سنگر فرماندهی بیسیم هاش قاطی شد و همه چیشون ریخت به هم. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی شهردار 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ سید کاظم حسینی آن شب شستن ظرف ها با حاجی بود هرچند شب یک بار، این کار نوبتش می شد. یکسره این طرف و آن طرف می دوید: شناسایی ، تحویل گرفتن نیرو ،ترخیص شان؛ دائم توی خط می رفت و هزار کار و گرفتاری داشت ولی یکدفعه نشد شهرداری اش ۱ ". را بدهد به دیگری آن شب غذا که خوردیم ظرف ها را جمع کردیم حاجی شروع کرد به تمیز کردن سفره ظرف ها کنارش بود. یکی از بچه ها خواست به حساب خودش تیزبازی در بیاورد. آهسته بلند شد رو نوک پاهاش آمد پشت حاجی، با احتیاط خم شد.ظرف ها را برداشت و بی سرو صدا زد بیرون فکر کرد حاجی ندیدش، دید ولی خودش را زد به آن راه ،می دانستم جلوش را نمی گیرد بزرگوارتر از این حرف ها بود که مابین جمع بزند توذوق کسی زود سفره را جمع کرد. سریع رفت بیرون. کسی که ظرف ها را برد نشسته بود پای شیر آب، خواست شروع کند به شستن، حاجی از پشت سر ،شانه هاش را گرفت بلندش کرد. صورتش را بوسید و گفت: «تا همین جا که کمک کردی و ظرف ها رو آوردی، دستت درد نکنه بقیه اش با خودم» «حاج آقا دیگه تو حالمون نزن، حالا که آستینها رو زدیم بالا.» حاجی آستین های او را کشید .پایین گفت: «نه آقاجان شما برو ،برو دنبال کارت.» پاورقی ۱ وظیفه ای بود که بر اساس آن نظافت، گرفتن غذا و شستن ظرف ها به عهده ی یکی از بچه ها می افتاد. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حالی برای نماز 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ «حالا این دفعه رو نزن تو پرمون» اصرارش فایده ای نداشت کوتاه هم نمی آمد از او پیله تر حاجی بود آخرش گفت:«شما می خوای اجر این کارو از من بگیری؟ این کار اجرش از اون شناسایی من بیشتره درسته که من فرماندهی گردان هستم ولی اگر برم دنبال کارها، اون وقت ظرفم رو یکی بشوره و لباسم رو یکی دیگه این که نشد فرماندهی که!» بالاخره برگشت.وقتی آمد، گفت:«بیخود نیست که این حاجی اگه شب عملیات به نیروها بگه بمیر، می میرن.» سید کاظم حسینی یک ساعتی مانده بود به اذان صبح، جلسه تمام شد. آمدیم گردان ،قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی، تا پام رسید به چادر خسته و کوفته ولو شدم روی زمین، فکر کردم عبدالحسین می خوابد. جورابهاش را در آوردرفت بیرون !دنبالش رفتم. پای شیر آب ایستاد. آستین ها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن بیشتر از همه ی ما فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خسته تر باشد احتمالش را هم نمی دادم حالی برای نماز شب داشته باشد. خواستم کار او را بکنم حریف خودم نشدم فکر این را می کردم که تا یکی، دو ساعت دیگر سرو کله ی فرمانده ی محور پیدا می شود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می رفتیم پشت دوربین، خدا می دانست کی برگردیم. پیش خودم گفتم: «بالاخره بدن تو بیست و چهار ساعت احتیاج به یک استراحتی داره که .»رفتم تو چادر و دراز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._