eitaa logo
دود عود
46 دنبال‌کننده
211 عکس
40 ویدیو
0 فایل
درغیب هست عودی کاین عشق از او است دودی یک هستِ نیست رنگی کز او است هر وجودی " مولانا " سلام دوستان "ما میخواهیم خودمان را تغییر بدهیم نه جهان را" راحت باشید.استفاده و نشر مطالب بدون ذکر نام نویسنده و کانال مجازاست. ارتباط با من 👇 @dode_oud333
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلاً حوصله نداشتم. از این که فکر می کردم باید این وقت صبح بلند شوم و تا کرمانشاه رانندگی کنم بیشتر خسته می شدم.سفر کاری بود . فقط هم باید خودم میرفتم. ضبط ماشین روشن بود ولی نمی‌شنیدم چی میگوید. داشتم به همه چیز فکر می‌کردم و کلی هم غر می‌زدم. مهم نبود به چی اما همین که غر می‌زدم آرام می شدم. در این فکر بودم که تا رسیدم به یکی دو نفر گیر اساسی بدهم. شما هم اینجوری شدین؟ می گردید دنبال کسی که تقصیرها را بیاندازید گردنش. همه مقصرند به جز خودمان. دوست همسر. رئیس، بقال سرکوچه، مسئولین. چقدر هم کیف میدهد که آدم خودش مقصر نباشد. عین یک قدیس پاک که فقط دیگران باعث آزارش میشوند. بدون اینکه هیچ گناهی به گردن بگیرد. خلاصه مشکل از ما نیست. از مسئولین است. اصلاً دموکراسی ایراد دارد وگرنه من درست رای دادم. اصلاً کی گفته باید دموکراسی باشد. همان رضاشاه برای کشور خوب بود. حالا شاید هم خیلی خوب نبود ولی به هر حال وقتی توی جاده می‌روی و مشکلات کناردستت و روی صندلی عقب نشستن و مرتب بهت می‌گویند خودت مقصری، تو باید یکی را پیدا کنی که گناهان را بیندازی گردنش. داشتم باخودم فکر می کردم که بهتراست شیشه ماشین را پایین بیارم و همشونو بریزم وسط اتوبان. درست مثل آشغال‌هایی که در هنگام حرکت با کمال خونسردی و با بی‌شعوری تمام می‌ریزی بیرون بدون اینکه فکر کنی آنها چه بلایی می‌توانند سر طبیعت بیاروند. می‌خواستم مشکلات را بدون حل کردن از پنجره بریزم بیرون، بگم گور بابایتان . به من چه که اینجوری شده. مشغول ریختن مشکلات توی اتوبان بودم که ناگهان ماشین خاموش شد. خاموووش. واقعاً می‌خواستم بزنم توی سرخودم. کنار کشیدم و به آمپر بنزین نگاه کردم. خالی خالی بود و من اینقدر مشغول حل مشکلاتم بودم که یادم رفته بود به چراغ هشدار توجه کنم. نشستم توی ماشین و ده دقیقه به موسیقی گوش کردم. نمی‌دانم چرا ولی کار دیگه‌ای از دستم برنمی‌آمد. عقلم بیشتر از این قد نداد. خیلی وقت‌ها آدم اینجوری میشود. عقلش قد نمیدهد. به جای حل مشکل مینشیند تا خودش حل بشود؛ یا یک مرد با یک اسب سفید بیاید و مشکلات را حل کند؛ یا اینکه معجزه بشود. البته برای من جواب داد.یک مرد با یک سمند سفید جلوتر از من ایستاد و پیاده شد ● چیزی شده؟ ▫️ راستش بنزین تمام کردم ●اشکالی نداره من بنزین دارم اینو گفت و از صندوق عقب یک چهارلیتری درآورد پر از بنزین. گفتم خطرناک نباشد با خودتان بنزین حمل می کنید. گفت: من همیشه بنزین دارم. چون ممکنه تو جاده و خیابان به آدم‌هایی مثل شما برخورد کنم. بنزین را ریخت توی باک و ادامه داد: می دونی... من پول ساخت مدرسه و بیمارستان ندارم. مسافر کشم. بین تهران و قزوین. به همین دلیل به خدا گفتم من زورم به همین کار می‌رسد. بنزین دادن به آدم‌های توی راه مانده. داشتم نگاهش می کردم. ادامه داد: آب و چایی هم دارم، می خوای؟ من باز نگاش کردم پرسید: چیزی شده؟ می خواستم برگردم عقب و همه مشکلاتی که از ماشین ریختم توی اتوبان را جمع کنم و به خدا بگم غلط کردم. من اشتباه فهمیدم. دنیا به اندازه مشکلات ما نیست. به اندازه فراخی سینه آدمهاست... گاهی آدم چقدر تحقیر میشود. خدا می‌خواهد بهت بگوید: آدم بودن ربطی به ماشین و خانه و موجودی توی کارتت ندارد. آدم بودن به میزان شعورت از پیرامونت است. @amirsajjad33
اینکه‌ سلبریتی ها و بازیگران سینما بجز معدودی انگشت شمار ، در مراسم تدفین و تشییع پیکر استادشان ، مرحوم پروانه معصومی حضور نداشتند ، اسمش بی اعتنایی اهالی سینما نیست. بلکه اسمش خالص سازی است. نوع دیگر خالص سازی هم اینست که طوری زندگی کنی ، حرف بزنی و روزگار بگذرانی که به وقت مردن و تشییع پیکر ، هر بی سرو پایی زیر و پشت تابوتت را نگیرد. شرط این خالص سازی شرف داشتن و آزاده بودن است. شرط این عاقبت بخیری ، برای خوشایند نا حق پا روی حق نگذاشتن است.عاقبت بخیری همین است که بر سر مزارت اصحاب سوت و کف و هلهله و دَف و موسیقی نباشند تا صدای قرآن و صلوات و قرائت حمد فاتحه خوانان شنیده شود. تا باد چنین بادا. @amirsajjad33
در کتاب تنها در محراب ( برگ هایی از زندگی شهید مدرس) از قول فرزند ایشان دکتر سید عبدالباقی مدرسی آمده است که یک روز تعدادی از نمایندگان به مناسبتی به منزل ما آمدند و در خلال صحبتهایشان به آیت الله مدرس گفتند حضرت آقا مسبوقید كه حقوق نماینده مبلغ صدتومان است و این برای ادارۀ زندگی كم است. ترتیبی دهید كه مجلس، این مبلغ را به دویست تومان برساند. مدرس در جواب گفت: نظر شما درست یا غلط، در مورد آن بحثی ندارم، ولی روزی كه انتخاب شدید مشخص بوده كه حقوق شما صد تومان است و با رضایت، وكالت را انتخاب كرده‌اید یا انتخابتان كرده‌اند. اگر حالا ناراضی هستید، باید استعفا بدهید و اعلام كنید كه ما با حقوق دویست تومان حاضریم قبول نمایندگی كنیم. اگر موكلین یا آنها كه شما را انتخاب كرده‌اند، راضی شدند و باز به مجلس آمدید، حق دارید دویست تومان بگیرید. غیر از این هم راهی ندارید. دهم آذر سالروز شهادت آیت الله شهیدی است که لباسی از کرباس داشت. عبایی نازک و اندامی نحیف . ساده بود و بی تکلف ، اما شجاع بود در زمانه ای که شجاعت کار هر یلی نبود. حاضر جواب بود و سرشار از هوش و وحدت ذهن ... @amirsajjad33
ما معمولا دانسته هایمان را به اشتراک میگذاریم. تازه اگر دانسته هایمان درست باشد. لذا برایت کف میزنند و میگویند چه خوب که این همه میدانی. اما اگر ندانسته هایمان را به اشتراک بگذاریم تازه میفهمیم دانسته هایمان در مقابل ندانسته هایمان هیچِ هیچ است... هیچ. تازه میفهمیم ما چقدر نمیدانیم و آنچه هم که میدانیم هیچ است. لذا لااقل خودمان گول ظاهر دانسته هایمان را نخوریم.تازه اگر دانسته هایمان درست باشد. @amirsajjad33
دود عود
‍ . دوباره یک سو همه اش زیبایی و سوی دیگر همه اش زشتی و پلیدی. دوباره اسرائیل وحشیانه بمب بر سر مردم غزه میریزد. دوباره پدری بر روی ویرانه های خانه اش به دنبال جسد اهل خانه تخته سنگ ها را میشکند و شعر حماسی میخواند. دوباره پیکر بی جان دختری بر روی دستان پدرش حمل میشود و سوژه عکاسان و خبرنگاران میشود. دوباره مادری کنار تخت پسر بی جانش قصه ی آرزوهای بر باد رفته اش را زمزمه میکند. دوباره نوزادی از تاریکی رحم مادر بیرون نیامده سوی تاریکی قبر سرازیر میشود. دوباره کودکی از ترس رعشه بر جان و جسم نحیفش می افتد. برادری آغوشش را پناه امن خواهرش میسازد. خواهری برادری را دفن کرده خاک بر صورتش میریزد. دوباره دبیر کل سازمان ملل عمیقا متاسف میشود. دوباره وزرای امور خارجه کشورهای مسلمان نشست اضطراری برگزار کرده و بیانیه پشت بیانیه صادر میکنند. دوباره اردوغان پشت تریبون و جلوی دوربین عربده بر سر اسرائیل میکشد و پشت پرده ذخایر نفتی شان را پر میکند. دوباره محمد بن سلمان آنسو اسراییل را جنایتکار میخواند و اینسو موشکهای یمنی را برای خوشایند اسراییل رهگیری میکند. دوباره مقامات آمریکا به تل آویو سفر کرده و برای کشتن کودکان غزه دستهای به خون آلوده ی نتانیاهو را میفشارند. دوباره غزه میسوزد تا کل عالم بیدار شود. دوباره آیات قرآن از لبان معصوم کودکان و عمق حنجره جوانان و پیران شنیده میشود. دوباره حقارت دنیا پیش بغض در گلو حبس شده کودکان غزه بیشتر از پیش به چشم می آید. دوباره کفر دارد خود را بهتر از قبل نشان میدهد و حق زیبایی هایش را به رخ عالم میکشد. دوباره غزه مرکز عالم شده تا دل ظلم ستیزان جهان و دل هر آزاده ی بیداری را با خود ببرد. دوباره غزه محل بروز عشق و صبر میشود تا با طوفان الاقصی یش جهت تاریخ را عوض کند. دوباره صحنه ، صحنه یک شکست همه جانبه و یک افول جدی تر برای طاغوتیان میشود. دوباره بوی ظهور در آسمان عالم فراگیر میشود چرا که باز بوی مقاومت از غزه به مشام می آید... و دوباره بر زبانمان جاری میشود ذکر: بسم الله الرحمن الرحیم ... با همه رمز و رازهایش... @amirsajjad33
دود عود
‍ مجسمه یادبود میرزا کوچک خان در مرکز شهر رشت در واقع نماد غیرت است. نمادی که گویای هویت واقعی مردم شهر باران است. استعمار پیر وقتی مبارزی با غیرت و مردی تنها که در اوج خفقان آن زمان ، چنین شجاعانه به دو قدرت روس و بریتانیا یک نه بزرگ گفت را به شهادت رساند و قیام غیرتمندانه اش را سرکوب کرد ، دست گذاشت بر روی " غیرت " ،  هویت واقعی اهالی این سرزمین که با بی غیرت خواندن مردمان غیور این خطه ، ریشه این هویت را برای همیشه بسوزاند. ولی این هویت زنده است و ریشه در خاکِ خیس و خسته جنگل دارد و در سرزمین باران ، غیرت مردمان گیلان باران میخورد و همیشه تازه میماند. دشمن میخواهد این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرد اما اینگونه نیست. تاریخ نگذاشت که چنین شود و نخواهد گذاشت که چنین باشد. گرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت و غربت مرد ، اما نام نیکش در زمره ی مردان ایستاده ی روزگار در تاریخ ایران ثبت شد. در ظلمت و تاریکی مرد اما یک مشعل فروزان شد. او از همت و اراده و شخصیت و هویت خود خرج کرد ، تا به یک نسل ، هویت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. گیله مردی خستگی ناپذیر که تنها یک جا از نفس افتاد و آنجا که دیگر توان آن را نداشت جلوی دکتر حشمت را بگیرد تا تسلیم نشود. نتوانست به اون بفهماند که مردان تردید و تسلیم برای تاریخ جذابیتی ندارند. نتوانست حالی اش کند اگر جایی که دشمن در خانه ات ایستاده ، اگر میانه را بگیری ، طناب دارت را خود باید برگردنت بیاندازی و در لایه های هزارتوی پر پیچ و خم تاریخ به فراموشی سپرده می شوی. چرا که نه تا آخرین فشنگ جنگیده ای و نه تا آخرین نفر کشته شده ای. و حالا امروز آنهایی که وطن خویش به بهایی ناچیز فروختند یادشان باشد ، پشت به سرزمینی کردند که بیشه شیرمردان و عیارانی چون میرزا کوچک جنگلی ، رئیس علی دلواری ، کلنل پسیان و باقر خان و ستار خان و حاج قاسم سلیمانی بوده است. برای هر وجب از خاک این سرزمین کهن ، خونها به زمین ریخته ، شیون ها از دل مادران به‌ آسمان رفته و زخمها بر گرده ی پدران ما نشسته. برای شکوه این خاک ما فقط یک درفش و یک نام بر زبان داریم و آن نام بلند و پر آوازه ایران است. ۱۱ آذر ، سالروز شهادت میرزای بزرگ جنگل ، مبارزی ملی و مردی تشکیلاتی است. یاد و نامش تا ابد در دل و جانمان گرامی باد تا از همت و اراده و غیرت و هویت او در این روزهای سخت نیرو بگیریم. @amirsajjad33