⚛❇️ تعریف دو نوع حکومت "آریستوکراسی" و " اولیگارشی "
⚛⬇️ ۱.آریستوکراسی
نظریه و عمل گروهی نخبه در امر حکومت است. این گروه معمولاً امتیازات موروثی دارند و از نظر فرمانروایی شایستهترینِ همه قلمداد میشوند. این معنی اصلی اصطلاح است که حاوی توجیهی اخلاقی برای حاکمیت چنین نخبگانی است. پیدا کردن معیارهای پذیرفتنی برای همگان که براساس آنها بتوان گفت گروه «بهین» در یک جامعهٔ معین، چه کسانی هستند، البته بسیار دشوار است و عملاً هم چنین معیارهایی را به ندرت به کار گرفتهاند.
ارسطو میان اشرافسالاری و آریستوکراسی (نخبهسالاری) با عبارات زیر فرق گذاشته بود: ” انتخاب بر اساس ثروت، اشرافسالاری است؛ و انتخاب بر اساس شایستگی، نخبهسالاری. همچنین ارسطو بر این عقیده بود که هنر (یا فضیلت) معرف نخبهسالاری است همان گونه که ثروت معرف اشرافسالاری و آزادی معرف مردمسالاری است. ” با این وجود در بسیاری موارد کلمهٔ نخبهسالاری با اشرافسالاری مترادف فرض میشود.
در عرف، حکومتی را «نخبهسالار» میخوانند که قدرت دولت در آن مطلق و در دست طبقهٔ ممتاز باشد و آن طبقه، حاکمیت را از راه وراثت و امتیازهای طبقهای در دست گرفته باشد و دیگر طبقات را در آن راه نباشد. این نوع حکومت امروزه در کمتر جای جهان دیده میشود و جای خود را به دیکتاتوریهای اشرافسالارانه سپردهاست.
آریستوکراسی (نخبهسالاری) از ریشهٔ یونانی aristos kratia به معنای بهترین حکومت، یا حکومت بهینکسان آمدهاست.
⚛⬇️ ۲.الیگارشی
اولیگارشی (به انگلیسی: oligarchy) (یا حکومت گروه اندک) کلمهای است که اشارههای تحقیرآمیزی دارد؛ معنی آن نه تنها حکومت یک گروه کوچک، بلکه حکومت گروه کوچکی است که در برابر تودهٔ مردم مسئول نیست، فاسد است، یا از جهات دیگر مورد نفرت همگان است. اولیگارشی ممکن است به حاکمیت عدهای اندک نه تنها در زمینهٔ حکومت کشور، بلکه به حکومت عدهای هممسلک یا گروه کوچک در هر مجمع خواه کلیسا، اتحادیۀ کارگری، یا هر مجمع دیگر اشاره داشته باشد. در مفهوم سیاسی، این اصطلاح از زمان افلاطون با مونارشی (حکومت شاه) و دموکراسی (حکومت تودهٔ مردم) فرق نمایان داشته است. اما اولیگارشی در نظر افلاطون شکل منحط حکومت، یعنی صورت فاسده شدهٔ آریستوکراسی (حکومت نخبگان) است، همانگونه که جباریت صورت فاسد شدهٔ سلطنت و حکومت تودهٔ بلواگر صورت فاسد شدهٔ دموکراسی است.
@amniatemeli
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥لحظاتی از عملیات آزاد سازی شهر با حضور حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در سریال آمرلی
@amniatemeli
❇️⚛ تعریف "بورژوا" و "بورژوازی"
📌بورژوا واژه اي فرانسوي است كه معمولاً در تحليل و طبقه بندي جوامع بشري مورد استفاده قرار مي گيرد. گاهي اين واژه به معناي مردم مرفه و سرمايه دار جامعه يا طبقات بالاي شهر اطلاق مي شود. معمولاً در قرون وسطا فردي از اهالي شهر كه ارباب يا دهقان نباشد، بورژوا ناميده مي شد. اما در قرون هفدهم و هجدهم ارباب يا كارفرما يا تجار به اين نام خوانده مي شد. بورژوا به معناي فردي از طبقه ميانه است. بورژوازي، در زبان فرانسه عنواني است براي طبقه ميانه سوداگر و تاجر يا شهرنشيني كه از حقوق سياسي برخوردار بود.
📌از نظر اقتصاد يا سياست، بورژوازي را طبقه اي باز، ماجرا جو و انقلابي مي دانند. اما از نظر فرهنگي، نويسندگان و متفكران، بورژوازي را نمودگار آزمندي، پستي طبع و بي ذوقي مي دانند و براي آن جز پول پرستي انگيزه اي نمي شناسند.
📌بورژوازي پرچمدار ليبراليسم محسوب مي شود و انقلاب هايي كه زير نفوذ آن انجام شده، بخصوص انقلاب فرانسه تحولات خاصي را از لحاظ اعتقادي و اجتماعي در جامعه ايجاد نموده و به امتيازهاي ناشي از تبار پايان داده و بر فرد، حقوق فرد و دستاوردهاي فرد به عنوان ملاكي براي سنجش ارج و مقام اجتماعي انسان تكيه دارد. از اين لحاظ دارايي هاي مادي و مالي فرد معيار سنجش ارزش و مقام او در جامعه است.
📌بورژوازي در اصطلاح ماركسيستي به معناي سرمايه داران، سوداگر، پيشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است. كارل ماركس بورژوازي را طبقه اي از جامعه مي داند كه صاحبان اصلي امكانات توليد يعني كارخانه، ماشين آلات و ابزار در يك جامعه سرمايه داري مي باشند. اين گروه با در دست گرفتن امكانات مالي و مادي توانسته اند گروه كارگر را در شغل هاي مورد نياز استخدام نموده و از مزايا و منافع آن در جهت تحكيم موقعيت اقتصادي و اجتماعي خود بهره برند. از اين رو واژه بورژوازي و پرولتاريا همواره در مقابل هم قرار مي گيرند. ماركس مي نويسد: « بورژوازي از نظر تاريخي بالاترين نقش انقلابي را داشته است. بورژوازي بدون آنكه مدام ابزارهاي توليد و همراه آن تمام مناسبات را به شيوه انقلابي دگرگون كند، نمي تواند زيست.»
📌در واقع طبقه بورژوا قدرت خود را از طريق استخدام طبقات پايين در شغل هاي مورد نظر، آموزش و جمع آوري ثروت كسب مي كنند. در برخي از طبقه بندي ها، اين دسته بالاتر از طبقه پرولتاريا جاي دارد. بورژوا ها در جوامع سرمايه داري به فعاليت هايي چون قانونگذاري و تعيين قوانين يك جامعه پرداخته و مالك اصلي زمين ها و امكانات شهري هستند. خرده بورژوازي نيز بخشي از بورژوازي است كه شامل افراد طبقه ميانه در جامعه سرمايه داري مي باشد. اين گروه دارايي هاي كوچكي دارند، مانند مالكان كارگاه ها و كارخانه هاي كوچك.
@amniatemeli
27.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید: چرا ژاپنیها به دنبال تولید هیدروژن در ماه هستند؟
@amniatemelil
🔺مقایسه وضعیت اسرائیل در اولین و آخرین جنگ
دکتر سعدالله زارعی
پژوهشگرارشد روابط بین الملل و غرب آسیا
رژیم غاصب صهیونیستی در طول 76 سال حیات ننگین خود سه جنگ طولانی را تجربه کرده است؛ جنگ 1948 با کشورهای عربی، جنگ 1982 لبنان و جنگ 2023 غزه. بقیه جنگهای رژیم غاصب بین دو روز تا 51 روز به درازا کشیده شده است. طولانیترین جنگ رژیم غاصب، جنگ 1982 علیه لبنان است که تا سال 2000 ادامه پیدا کرد. اسرائیلیها این جنگ را «عملیات صلح برای جلیل» نامگذاری کردند، در حالی که در آن زمان «جلیل» مورد تهدید قرار نگرفته بود. البته سیر جنگهای رژیم غاصب (چه آنگاه که مورد حمله قرار گرفت و چه آنگاه که آغازکننده جنگ بود) بیانگر آن است که رژیم در مواجهه با مقاومت مردمی در دورهای کوتاه، قادر به پایان دادن به جنگ به نفع خود نبوده و آنگاه که جنگ را در دورهای کوتاه به پایان رسانده، شکست را پذیرفته است.
جنگ 1361/ 1982 رژیم علیه لبنان تا سال 1379/ 2000 یعنی به مدت 18 سال به طول انجامید و اسرائیل در این مدت زیر فشار شدید مقاومت مؤمنانه مردم لبنان و اقدامات پیدرپی نظامی مقاومت قرار گرفت و در نهایت ناچار شد طی دو مرحله، در سالهای 1375/ 1996 و 1379/2000، لبنان را ترک نماید. رژیم اسرائیل در جنگهای بعدی و تا پیش از جنگ اخیر غزه، دورهای بین دو روز تا 51 روز جنگ را تجربه نموده است. بنابراین میتوان گفت پس از پایان جنگ علیه لبنان در سال 1379/ 2000 یعنی در این حدود 25 سال، جنگ کنونی غزه طولانیترین درگیری آن بوده است. کما اینکه در حد فاصل تأسیس رژیم منحوس تا حمله آن به لبنان، هم جنگ کنونی غزه طولانیترین جنگ آن به حساب میآید.
رژیم غاصب در جریان جنگ 1948 که با تهاجم مشترک ارتشهای مصر، اردن، عراق، سوریه، عربستان، یمن و گروههای نامنظم
عربی ـ فلسطینی شامل «ارتش آزادیبخش عرب»، «النجاده» و «ارتش جهاد مقدس» مواجه گردید، ناگزیر شد 117500 نیروی نظامی یهودی را به مصاف 63500 نیروی نظامی عرب بفرستد. اسرائیل پس از ده ماه با پیروزی بر قوای عربی از جنگ خارج گردید. در نتیجه این جنگ، رژیم غاصب تمام نواحی فلسطینی که در طرح تقسیم سازمان ملل برای یهودیان در نظر گرفته شده بود را تصرف کرد و علاوهبر آن بر 60 درصد بخشهایی که در طرح سازمان ملل برای عربها در نظر گرفته شده بود، مسلط گردید. تنها دستاورد ارتشهای عربی، الحاق کرانه باختری به اردن و الحاق غزه به مصر بود. این جنگ در زمانی روی داد که فاصلهای میان تأسیس رژیم اسرائیل و این جنگ نبود و پایههای رژیم آنچنان استحکامی نداشت و بر صحنه بینالملل هم نوعی آنارشی ناشی از آغاز جنگ سرد حاکم شده بود و لذا اسرائیل آنچنان ارتباطات درخوری در حوزه منطقهای و فرامنطقهای پیدا نکرده بود. علت اصلی پیروزی رژیم غاصب بر قوای عربی در آن جنگ این بود که از یکسو غاصبان در وضعیت «انسجام کامل» قرار داشتند، در حالی که عربها دچار اختلافهای زیاد بودند. از سوی دیگر عربها جنگ با رژیم غاصب را جدی نگرفتند و به گمان اینکه غلبه بر آن کار آسانی است، از تمام قوای خود استفاده نکردند. در این جنگ علیرغم آنکه رژیم تازهتأسیس غاصب بیش از 117 هزار نیروی نظامی را پای کار آورد، طرفهای عربی تنها به اعزام حدود 63 هزار نفر یعنی نزدیک به نیمی از نیروهای نظامی رژیم بسنده کرده بودند. در این جنگ عربها با حدود 16 هزار کشته در برابر حدود 6500 کشته اسرائیلی، به آتشبس تن دادند. جمعبندی این صحنه را در نظر داشته باشید؛ رژیمی تازه تأسیس در محیط بینالمللی بیثبات و در مواجهه با ارتش هشت کشور عربی، توانست علیرغم طولانی شدن جنگ ـ 294 روز ـ
و به محاصره درآمدن، به پیروزی برسد و تا سال 1956 یعنی ۹،۸ سال بعد در وضعیت آرامش قرار گیرد.
این وضعیت را با جنگ کنونی غزه مقایسه کنید. رژیم با هدف اخراج فلسطینیها از غزه ـ به بهانه عملیات طوفانالاقصی ـ وارد جنگ با فلسطینیهای ساکن در «باریکه غزه» شد، هماینک 340 روز از این جنگ میگذرد و برخلاف جنگ 1948، اینک این طرف مقابل اسرائیل یعنی فلسطینیها هستند که به محاصره کامل زمینی، هوائی و دریایی درآمدهاند و اسرائیل علیرغم آن همه جنایت با هیچ محدودیتی در زمین، دریا و هوا مواجه نیست و با این وجود نتوانسته به پیروزی برسد و هنوز در حال دادن تلفات است. مقایسه این دو جنگ، افق تحولات را به ما نشان میدهد. اسرائیل اینک و 11 ماه پس از جنگ در حال آسیب خوردن از جبهه مرکزی یعنی مقاومت فلسطین، جبهه جنوب یعنی یمنیها، جبهه شرق یعنی عراقیها و جبهه شمال یعنی لبنانیها است و با وجود اینکه با این همه جبهه مفتوح مواجه میباشد، قادر به آرام کردن فضای داخلی خود نیست! اسرائیل و طرف فلسطینی اینک در مقایسه با جنگ 1327 / 1948 در وضعیت معکوس قرار گرفتهاند؛ در جنگ 48، جبهه اسرائیل متحد بود
ادامه دارد...
@amniatemelil
14.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید: آخر و عاقبت جنگ اوکراین
🔹 آمار حیرتآور از میزان کشتههای روسیه که مسکو آن را اعلام نمیکند
🔹 در سر پوتین چه میگذرد؟ آیا او به مناطقی که اشعال کرده، رضایت میدهد یا به دنبال تسلط بر کل اوکراین است؟
🔹 وسوسه منابع نفتی و گازی در کریمه و خارکیف چه تاثیری در سرنوشت جنگ خواهد داشت؟
@amniatemelil
هدایت شده از موسسه مطالعات جهان معاصر
46.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐 *داده کاوی چیست و چرا یادگیری آن ضروری است؟*
*✅کاربرد داده کاوی در تحلیل اطلاعات، شناخت محیط و آینده پژوهی*
🔷توضیحات دکتر شعیب بهمن مدرس دوره آموزشی داده کاوی و تحلیل اطلاعات را مشاهده نمایید.
🌐https://eitaa.com/jahanemoaser
مطالعات امنیت ملی و جنگ نرم
🔺مقایسه وضعیت اسرائیل در اولین و آخرین جنگ دکتر سعدالله زارعی پژوهشگرارشد روابط بین الملل و غرب آ
ادامه
هیچ رخنهای در آن مشاهده نمیشد، در حالی که جبهه عربی در هدفگذاری و قبول مسئولیت دچار تعدد و تفرقه بود. در آن جنگ، مصر با همه توان به صحنه نیامد و از ارتش بیش از 300 هزار نفری آن، ابتدا 10 هزار و سپس 20 هزار نفر درگیر جنگ شد و عراقیها ابتدا با 2000 و در نهایت با 18000 نیرو وارد جنگ شدند و سهم لبنان و یمن در این جنگ به ترتیب 436 و 300 نفر بود! با این وصف در این جنگ به دست آوردن پیروزی برای یهودیها دشوار نبود، اما مهم استقامت آنان در جنگی نزدیک به ده ماه و عدم بروز شکاف در میان آنها بود. امروز اسرائیل دچار درگیریهای داخلی شده و در سطح فرماندهی نظامی هم گرفتار مسایل بسیار میباشد. رژیم غاصب اسرائیل امروز از حیث جنگافزار و از حیث برخورداری از پشتیبانی خارجی وضع بسیار بهتری نسبت به 1327 / 1948 دارد و اصولاً با آن زمان قابل مقایسه نیست و از آن طرف، فلسطینیهای تحت محاصره در غزه، در مقایسه با توانمندیهای آن زمان ارتشهای عربی و این زمان ارتش اسرائیل، چیزی در اختیار ندارد با این وجود، افق طرف فلسطینی بسیار روشنتر است.
دلیل آن چند چیز میباشد:
1ـ در این جنگ یک عنصر قوی معنوی ـ اعتقادی به میدان آمده است. نیرویی که به آموزههای وحیانی و آیاتی نظیر «وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» (آیه 39 سوره حج) به طور جدی باور دارد، امداد الهی را به عنوان علتالعلل موفقیت به حساب میآورد. انتخاب حدود پنج هفته پیش ـ یحیی سنوار ـ بهعنوان رهبر حماس، نشان داد جنگ، با قاعده اعتقادی ـ دینی به رزمگاه جندالله در مقابل جندالشیطان تبدیل شده است و نتیجه چنین جنگی بر همگان واضح است.
2ـ علاوهبر این در زمانه 1948، مسلمانان جبهه روشنی نداشتند، نظام چندقطبی اروپایی قرنهای 18 ـ 19 و تا نیمه قرن 20 به پایان رسیده بود، اما مسلمانان در وضع بیخبری قرار داشته و هیچ قلهای برای نشان دادن و دل بستن آنان به آن وجود نداشت. بر این اساس کشورهای جهان اسلام معطل سیاستورزیهای قدرتهایی بودند که اصولاً نمیخواستند فلسطینی که نماد شکست آنان در جنگ صلیبی است، باقی بماند. در دوره کنونی، هر چند هنوز بسیاری از کشورهای اسلامی، همچنان بخشی از جهان غرب به حساب میآیند اما در میان آنان یک «جمهوری اسلامی» وجود دارد که به مسلمانان پشتگرمی میدهد. از اینرو گروههای مقاومت در لبنان، در یمن، در عراق، در فلسطین و... حفظ جمهوری اسلامی را ضرورتی فراتر از بقاء خودشان میدانند؛ آنان معتقدند در جهانی که بر آن قاعده قدرت حاکم است، مسلمانان نمیتوانند بدون نشان دادن قدرت مؤثر، حقوق خود را مطالبه نمایند.
3ـ یک نکته مهم دیگر در این زمانه این است که «مقاومت» از آنچنان قدرتی برخوردار شده که دولتهای مخالف مقاومت که «دولتهای محافظهکار» خطاب میشوند، پس از آغاز عملیات طوفانالاقصی و نیز پس از شروع جنگ غزه، جرأت ابراز همراهی با آمریکا و اسرائیل را ندارند و حال آنکه همه میدانیم، پشت صحنه این دولتها چیست؟ در واقع در این صحنه، دوستان اسرائیل در منطقه قادر به ابراز زبانی حمایت از آن نیستند، در حالی که دوستان فلسطین، با توان نظامی به حمایت از مقاومت غزه برخاستهاند. حزبالله از آغاز جنگ به میان آمده و بخش شمالی رژیم را درگیر نموده و یمنیها جبهه جنوب رژیم را درگیر کردهاند. این تفاوت دو صحنه است که با نگاه به آن میتوان افق جنگ غزه را مشاهده کرد.
@amniatemelil
هدایت شده از اسرائیلیسم
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 یهودیان آمریکایی میشناسم که به اینجا اومدن و گفتن: «ما به اسرائیل آمدیم اما از فلسطین رفتیم»
🎬 مستند تحسینشده #اسرائیلیسم؛ ماجرای دو جوان یهودی آمریکایی به نام «سیمون زیمرمن» و «ایتان» است که با این باور بزرگ شدهاند باید به هر قیمتی از دولت اسرائیل دفاع کنند. ایتان به ارتش میپیوندد و سیمون در میدان نبرد دیگر یعنی دانشگاههای آمریکا از اسرائیل حمایت میکند. اما بعد از مدتی هر دوی آنها از مسیر خود برمیگردند ...
🎥 تماشای مستند با دوبله فارسی اختصاصی در عماریار:
🌐 b2n.ir/eitsr
✅ اسرائیلیسم؛ بازگویی ناگفتهها و رازهای جامعه یهودیان 👇
eitaa.com/joinchat/4045144946Ca9a454248a
32.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید: از ابرپروژه شهر هوشمند عمان چه میدانید؟
🔹 این شهر چگونه الگوی قدیمی دوبی را زیر پا میگذارد؟
🔹 شهری با خانههای حداکثر ۶ طبقه برای اسکان ۱۰۰ هزار نفر در ۱۲ محله به همراه ۲۵ مسجد و ۳۹ مدرسه
🔹 چرا عمان برخلاف امارات و عربستان، ابعاد شهر جدید خود را کوچکتر در نظر گرفته؟
@amniatemelil
هدایت شده از ابوقاسم
📌پیام حمله موشکی یمن
عملیات موشکی انصارالله در کنار پهپاد یافا که چندی پیش استفاده شد نشان دهنده آسیب پذیری سیستم های پدافندی اسرائیل و متحدان غربی و عربی آن در محور جنوب است.
اسرائیل خود را آماده جنگ با حزب الله می کند،توان هوایی و پدافندی اسرائیل متمرکز بر جبهه شمال خواهد شد و آسیب پذیری این رژیم در مرزهای جنوبی خلیج عقبه افزایش خواهد یافت.
مهم ترین پیام حمله انصارالله توان فنی لازم برای عبور از چتر پدافندی جنوب است که محاسبات اسرائیل را بکلی برهم زد
پهپاد یافا و موشک حاطم۲ می تواند آمادگی برای یک جنگ طولانی همزمان در محور شمال فلسطین و جنوب فلسطین را مخابره کند.
پیام دیگر حمله ضرورت تحکیم روابط میان عربستان و ایران و التزام به توافقنامه صلح پکن است.
ابوقاسم
https://eitaa.com/aboghasm
#علوم_شناختی | #اختصاصی
🔘در مسیر علوم شناختی، از ساختارگرایی تا انقلاب شناختی
▫️ساختار گرایی (structuralist)
▪️از اولین رویکردهای مطالعه ذهن، ساختار گرایی بود. روش مورد استفاده در این رویکرد، درون نگری بود و دانشمندان با مسائلی همچون محتوا و ساختار ذهن سر و کار داشتند. در درون نگری، فرد باید افکار خود را به زبان آورد و همین از نقدهای روش درون نگری بود زیرا شاید افراد نتوانند افکار خود را به درستی و دقیق به زبان بیاورند. مثلا در ادراک یک سیب، ساختار این ادراک یعنی شکل هندسی، رنگ، اندازه و غیره مد نظر بود. «ویلهلم ونت» روان شناس آلمانی کمک زیادی به رشد ساختار گرایی کرد.
▫️کارکرد گرایی (functionalism)
▪️رویکرد بعدی در مطالعه ذهن، درک فرایندهای ذهن یا کارکرد گرایی بود. در این رویکرد، تمرکز بر فرایندهای تفکر بود و نه بر محتوای آن، در حالی که در ساختار گرایی به محتوای ذهنی پرداخته میشد. کارکرد گراها بر این باور بودند که برای درک ذهن انسان باید به مطالعه ساز و کارها، چگونگی و چرایی عملکرد ذهن پرداخته شود.
▫️انقلاب شناختی :
▪️سال ۱۹۵۶ یعنی میانه قرن بیستم اتفاقات مهمی در تاریخ علم افتاد و در نهایت منجر به تولد علمی جدید به نام علوم شناختی شد و از این سال به عنوان مبدأ پیدایش علوم شناختی یاد میشود. در این سال همایشی در شهر دارتموث برگزار شد و دانشمندانی در این همایش حضور داشتند که در فکر طراحی ماشینهایی هوشمند بودند که همچون انسان فکر کنند، و میتوان از این همایش به عنوان مراسم رسمی پیدایش دانش هوش مصنوعی نام برد. همچنین در این سال چامسکی، نظریات جدیدی در رابطه با زبان داد که در حقیقت نقدی بر زبان شناسی رفتاری بود. چامسکی زبان را زایا و پویا و دارای قانون نحوی دانست، بر خلاف رفتارگرایی اسکینری که زبان را رفتاری شرطی شده میدانست.
▫️همچنین مقالهی جرج میلر با عنوان عدد جادویی ۷ به عنوان ظرفیت و فراخنای حافظه کوتاه مدت در این سال ارائه شد. پس از اتفاقات سال ۱۹۵۶ ، مطالعات مغزی و عصبی نیز با ظهور روشهای نوین تصویر برداری مغزی و ثبت سیگنالهای مغزی، دریچههای جدیدی به روی دانشمندان علوم شناختی باز کرد. مطالعات روی افراد آسیب دیده مغزی همچون فینیس گیج که پس از آسیب مغزی، انسانی متفاوت از لحاظ شناختی و رفتاری شده بودند نیز در بخش علوم اعصاب شناختی، شتاب این علم را دو چندان کرد.
▪️ظهور روشهای نوین تصویر برداری مغزی و ثبت سیگنالهای الکتریکی مغز، باعث پیشرفتهای چشمگیری در علوم اعصاب شناختی شد.
روشهایی مثل :
MRI
fMRI
TMS
ERP
MEG
PET
▫️در این روشها، تصاویر واضحی از بافت مغز تهیه شد و نیز با ثبت سیگنالهای الکتریکی مغز، اطلاعات ارزشمندی راجع به عملکردهای شناختی مغزی به دست دانشمندان رسید.
@amniatemelil