eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
1هزار فایل
🍃 ﷽ 🍃 😊محمدصادق صفائی هستم 👨‍🏫 آموزگارکلاس دوم ابتدایی 🏡 ساکن شهرمقدس قم🌏 💥بهترین پست هاتقدیم شما🌱 💫مجری برنامه های شادکودک ونوجوان😍 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 جهت هماهنگی واجرا پیام دهید👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
کاربرگ‌شب یلدا_۲.pdf
1.82M
🍉🍏🍉 📖کاربرگ رنگ آمیزی ویژه شب یلدا ✅منبع:اینترنت ✍مورداستفاده درمقاطع ابتدایی eitaa.com/amoo_safa
کاربرگ شب یلدا.zip
1.27M
🍉🍏🍉 📖مجموعه(۲۸)کاربرگ رنگ آمیزی ویژه شب یلدا eitaa.com/amoo_safa
نمایش شب یلدا رو براتون می ذارم نمایش نه نه سرما فرشته سرما سلام سلام آي بچه ها منم فرشته سرما, حالتون خوبه چطوره, احوالتون چطوره, حالا که ساکت نشستين معلومه که خوب هستين،منم خوبو خوشحالم ميپرم بادوبالم حالا ميرم پروازکنم قصه رو با نام خدا آغاز کنم يکي بود يکي نبودزير گنبد کبود خونه اي بود،تو خونه پير زني بود،پبرزن غصه ميخورد, چرا! چون براي شب چله هيچي نداشت،که بااون اژ دختراش از پسراش از نوه هاش پذيرايي کنه، جلو مهموناش آبروداري کنه،پير زن توهمين فکر بود تااينکه يکي در زد ميوه(تق تق تق)خاله پير زن(کيه کيه درميزنه درو بالنگر ميزنه) بايد براي همه يه ميوه هااولش گفته بشه اناناس کيم کيم لذيذم پيش همه عزيزم کميابمو گردونم باپوست دونه دونم غصه نخور خانوم جون من اومدم به ميدون خوش اومدين خوش اومدين بفرما قدم گذاشتين روي چشماي ما (پير زن بايد اين متنو در آخر هر ميوه اي بگه) ليمو ليموي نازنينم،مثل نبات شيرينم دشمن سرما خوردگي ،دوست شما تو زندگي،غصه نخور خانوم جون من اومدم به ميدون انگور کيم کيم تو باغم شبيه چل چراغم اگه درشتو ريزم غوره امو مريضم غصه نخور.... سيب من سيبمو من سيبم خوش مزه او شيرينم اون بچه ها که خوبن اول منوميشورن بعدش منو گاز ميگيرن غصه نخور.... هندوانه يه ميوه يه سنگينم ،سنگينو پر دانه ام،شيرينو آبدارم در شب يلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور.... آجيل آجيل شب چلم مخلوطو خوش مزه ام ،محبوب بچه ها منم تو جيبشون جاميگيرم غصه نخور... سيب زرد ميوه يه فصل سردم به همه رنگه زردم در شب يلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور.... چغندر منم منم چغندر شيرينمو با مزه سفيدوقرمز هستم در شب يلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور... انار انارمو انارم هزار تا دانه دارم ميوه يه شب چلم سرخو خوش مزه ام غصه نخور... نارنگي سلام سلام رفقا چطوره حال شما منم منم نارنگي ،نارنجيو بامزه غصه نخور.... پرتقال ميوه يه فصل سردم ،دشمن رنجو دردم ويتامينه ث دارم بچه هارو دوست دارم غصه نخور کدو چه خبره! چه خبره! برين کنار برين کنار من اومدم ببين چه رنگي دارم توسفره مي درخشم غصه نخور... در آخر فرشته سرما ميادو ميگه:يکي بود يکي نبود زير گنبد کبود خونه اي بود ،تو خونه پير زني بود, پيرزن خوش حالو شاد بود ديگه هيچ ماتموغصه اي نداشت، شب چله مهموني داشت توي سفرش هيچي کم نداشت eitaa.com/amoo_safa
طاها از مدرسه اومد خونه دید مامانش کلی خوراکی های خوشمزه ( آجیل،انار و ... ) آماده کرده از مامانش پرسید مامان جون عیده ؟ مامانش خندید و گفت نه، طاها تعجب کرد گفت مهمون داریم؟ مامانش دوباره خندید و گفت: نه، طاها بیشتر تعجب کرد گفت پس چه خبره این همه خوراکی خوشمزه دارید آماده میکنید مامان گفت: این ها را میخوایم بسته بندی کنیم و برای افراد نیازمند محله ببریم چون امشب "شب یلدا" هست تا اونها هم خوشحال باشند . طاها دوباره تعجب کرد و گفت: شب یلدا ، شب یلدا چه شبی هست مگه؟ مامان گفت: شب یلدا یا شب چله،آخرین شب فصل پاییز و بلندترین شب سال هست مردم کشور ما معمولا این شب رو جشن میگیرند و خوشحال هستند. طاها از این کار مادر که می خواست میوه ها رو برای نیاز مندان ببرد خیلی خوشحال شد و رفت به مادر جون برای بسته بندی میوه ها کمک کرد. علیه السلام کمک به نیازمندان را بسیار دوست دارد. eitaa.com/amoo_safa
✋ سلام خدمت مخاطبین عزیز 📣 در ادامه تمام بازی‌های موبایلی که در کانال (بازی‌های کودکانه) معرفی کرده‌ایم را خدمتتان ارائه می‌دهیم. ❌ گرچه توصیه به استفاده کردن زیاد بازی‌های موبایلی نداریم، اما باید محتوای مناسبی وجود داشته باشد که فرزندانمان از بستر فضای مجازی آسیب نبینند. 1. دردانه 2. پاپایو 3. توپ مارکت 4. ماهک 5. نبرد هور 6. دانای کوچک 7. محمد (ص) کیست؟ 8. معرفی نرم‌افزارهای قرآنی 9. شهر قرآنی 10. زنگ قرآن 11. بازی قرآنی 12. قطار قرآنی 13. هشت بهشت قرآن 14. باغ بهشت 15. قصه و بازی‌های قرآنی برای کودکان 16. قصه‌های قرآنی 17. قصه‌های قرآنی برای کودکان 18. مهد قرآن هوشمند 19. قرآن برای کودکان 20. سفر 900 کیلومتری 21. کودکان اربعین 22. کربلای 61 23. مسیر سرخ 24. روز واقعه 25. از زبان رقیه 26. 4بازی با موضوع امام حسین علیه السلام 27. محرم به وقت کودکی 1 28. محرم به وقت کودکی 2 29. کودکان حسینی 1 30. کودکان حسینی 2 31. مداحی کودکانه 32. پیربابا 33. نوجوان. سایت مقام معظم رهبری 34. عملیات انهدام 35. بستنی سازی 36. محله باصفا 37. چراغونی 38. کهکشان درخشان 39. من هم قاسم سلیمانی‌ام 40. بازی سردار سلیمانی 41. نماز برای کودکان 42. دختران ایران 43. فرماندهان 44. شریف آباد 45. آقای وزیر 46. ستاره باران 47. داستان پیامبران 1 48. محاصره 49. گشت پلیس 1 50. گشت پلیس 2 51. منچ 52. بیا نماز بخونیم 53. لوپ 54. فرار کله‌ها 55. مامانم کجاست؟ 56. بزک زنگوله پا 57. سیل جمعیت 58. قارقار نامه رو به نکن 59. سجاده های رنگی 1، ویندوزی 60. سجاده های رنگی 2، ویندوزی 61. بهشت کودک من 62. ترانه‌های مذهبی کودکانه 63. دختران بهشتی 64. فندق 65. دلاور 66. ایرانی دلاور 67. مدافعان آزادی 68. مدافعان حرم 69. مدافعان آسمان 70. مهدیسا 71. آره یا نه؟ 72. الفبارون 73. صدای واقعی حیوانات 74. جان دانا در جزیره 75. زورخونه 76. و به زودی نرم افزارهای بیشتر eitaa.com/amoo_safa
⚽️ معرفی بازی شب 🌸 چشم دختربچه ها را ببندید 🌸 و مادران آنها را ردیف کنید 🌸 و از دخترها بخواهید 🌸 که با لمس کردن صورت مادران 🌸 مادر خود را پیدا کنند . 🌸 برای پسران نیز ، همینطور 🌸 آنها هم باید پدر خود را بیابند . 🌸 البته برعکس هم می شود 🌸 و چشم پدران و مادران را می بندیم . eitaa.com/amoo_safa
یکی بود یکی نبود روزی روزگاری در این شهر به این بزرگی یه دختربچه نازی بود به اسم زهرا، زهرا کوچولوی قصه ما در یک خانواده فقیری زندگی میکرد. زهرا کوچولو با پدر، مادر، برادر و مادربزرگ پیرش زندگی میکرد. یه روز از مدرسه اومد با خوشحالی به مامانش گفت: مامان امشب شب یلدا هست و میتونیم کلی خوراکی های خوشمزه بخوریم. مامان زهرا چون میدونست پولی ندارند که برای شب یلدا بخواند خوراکی بخرند، ناراحت شد ولی به زهرا چیزی نگفت. زهرا وقتی دید مامانش ناراحت شده فکر کرد که نکنه حرف بدی زده و رفت پیش مادربزرگش و قضیه را براش تعریف کرد. مادربزرگ زهرا هم که از وضعیت آنها خبر داشت، برای اینکه زهرا ناراحت نشه گفت بیا با هم بریم خرید کنیم و خوراکی بخریم ولی پس اندازی که مادربزرگ زهرا داشت خیلی نبود. در مغازه که وارد شد وقتی قیمت ها را میپرسید میدید فهمید که با این پولی که داره نمیتونه هیچ چیزی بخره، ناراحت شد و شروع کرد با خدای خودش درد و دل کردن. زهرا هم که موضوع را فهمید اشک از چشماش اومد و به مادر بزرگش گفت: اشکال نداره مادربزرگ مهم دور هم بودن و خوشحالی کردن هست امشب و اگه چیزی نباشه بخوریم هم اشکالی نداره. مادر بزرگ که دیده بود انقدر زهراکوچولو فهمیده است و خدا را شکر کرد. در همین حین یه خانمی که فهمیده بود مادربزرگ نتونسته برای زهرا خوراکی بخره اومد پیش زهرا و مادربزرگش و سه تا کیسه پر از خوراکی بهشون داد و رفت. مادربزرگ و زهرا که خیلی خوشحال شده بودند برگشتند خونه و اون شب کلی دور هم خوشحالی کردند و از خدا بابت نعمتی که بهشون داده بود تشکر کردند. eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
6⃣ قصه ها/داستان ها/ نمایش های شب یلدا👇
7⃣ پوستر / تراکت / متن ادبی / فضاسازی / تزئینات ویژه ی شب یلدا 👇