eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
1هزار فایل
🍃 ﷽ 🍃 😊محمدصادق صفائی هستم 👨‍🏫 آموزگارکلاس دوم ابتدایی 🏡 ساکن شهرمقدس قم🌏 💥بهترین پست هاتقدیم شما🌱 💫مجری برنامه های شادکودک ونوجوان😍 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 جهت هماهنگی واجرا پیام دهید👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ علاوه بر ارسال محتواهای روزانه(بر اساس برنامه هفتگی که در کانال سنجاق شده است) طبق مناسبت های پیش رو هم محتواهای جدید در کانال بارگذاری خواهد شد پس از اینکه کانال شلوغ می شود عذرخواهی میکنیم و از صبر شکیبایی و همراهی شما مخاطبین عزیز سپاسگزاریم🌹 🔻مناسبت های مهم اردیبهشت ماه 📆 ۱۲ اردیبهشت 👈 روز معلم ✅ 📆 ۱۵ اردیبهشت 👈 شهادت امام صادق علیه السلام ✅ 📆 ۲۱ اردیبهشت 👈 ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر (آغاز دهه ی کرامت)✅ 📆 ۳۱ اردیبهشت 👈 ولادت امام رضا علیه السلام eitaa.com/amoo_safa
طرح درس(شماره ۴) قسمت اول به نام خداوند گوييم مدام اول گفته هامان سلام سلام سلام سلام به روي ماهت به كاكلت كلاهت سلام به چشم و ابروت به گوش و بيني و موت سلام به ناز چشمات به سيب سرخ لپّات سلام كه خيلي ماهي چشم نخوري الهي بچه هاي گل! سلامي به زيبايي تمام گل ها به شما، اميدوارم كه هيمشه شاد و خُرّم باشيد. بچه ها آيا تا به حال به مسافرت رفته ايد ؟ كجا ؟ اصفهان ، شيراز ، شمال و... به آدمي كه سفر مي رود چه مي گويند؟ مسافر به آدمي كه همه را دوست دارد و به همه محبت مي كند چه مي گويند؟ مهربان به آدمي كه در راه خدا كشته مي شود چه مي گويند؟ شهيد به‌آقايي كه بزرگ و رهبر مردم است چه مي گويند؟ امام بجه ها فكر مي كنيد كدام امام بزرگوار ما شيعيان، هم مسافر بود و هم مهربان و هم سرانجام شهيد شد؟ امام رضا (ع) همه با هم : امام رضاي مهربان خوش آمدي به شهرمان ! حالا خدمت امام مهربان ، علي بن موسي الرضا صلوات زيباي محمدي هديه بكنيد. [1] خداي خوب و دانا يه هديه داده به ما قطعه اي از آسمان قرار داده تو ايران يه گنبد پر از نور كه مي درخشه از دور يه بارگاه زيبا يك حرم باصفا قبر امام هشتم پناهگاه مردم كبوتراي بسيار تو صحن و روي ديوار پر مي زنن به سرعت گويا مي رن زيارت گنبدو كه مي بيني يواش يواش مي شينن[2] چند تا از كارهايي كه نسبت به ميهمانان امام رضا (ع) بايد انجام دهيم بر روي كارت به صورت حروف پراكنده نوشته شده است آنها را پيدا كنيد. 1- ي – ا – م – ي - ر – هـ - ن : راهنمايي اگر آدرس يا چيز ديگري از ما پرسيد با حوصله و دقت به او راهنمايي كنيم و حتي اگر نياز شد او را همراهي كنيم و به مقصد برسانيم. 2- ت – ع – و – د : دعوت از ميهمان امام رضا (ع) اگر امكان دارد به خانه دعوت كرده و به او غذا بدهيم. ( مانند امام رضا (ع) كه از ميهمان پذيرايي كامل مي كرد. ) 3- هـ - ي – م – ب – ا – ر – ن مهرباني با خوش رويي و مهرباني با زائر و ميهمان امام رضا (ع) برخورد كنيم. 4- ت – ي – د – س – و : دوستي اينكه ميهمان احساس كند در شهر و وطن خودش است و احساس غربت در شهر ما نكند. ك – ك – ك – ن – د – ر – م : كمك كردن براي جابجايي وسايل حتي اگر نياز شد كمك مالي نيز به او داشته باشيم. ادامه طرح درس👇 eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
طرح درس(شماره ۴) قسمت اول به نام خداوند گوييم مدام اول گفته هامان سلام سلام سلام سلام به روي
👇ادامه طرح درس (شماره ۴) اين افتخار نصيب مشهدي ها شده كه امام رضا (ع) ميهمان آن ها شده اند مي دانيد ميهمان چقدر عزيز است؟ پيامبر اكرم فرموده اند : هر كس ميهمان را اكرام كند مثل اين است كه هفتاد پيامبر را احترام كرده است . خود امام رضا (ع) هم خيلي ميهمان نواز بوده اند. يك شب امام رضا (ع) ميهمان داشتند . مرد ميهمان با خود گفت : عجب سعادتي نصيب من گشته است ! چه افتخاري از اين بالاتر كه امام براي شام مرا دعوت كرده اند. اسب خود را براي آمدن من فرستاده اند. با خود مرا سر يك سفره نشانده اند و حتي قرار است امشب اينجا بمانم. اما گويا امام رضا (ع) فكر او را خوانده اند به او مي گويند اي احمد بن محمد بزنطي ! پدرم امير مومنان به ديدار مريضي رفتند و به او گفتند مبادا به عيادت من فخر بفروشي . ميهمان فهميد كه سعادت ميهمان امام رضا (ع) شدند از لطف امام رضا (ع) است كه به همه دارد نه از لياقت و برتري خودش بر ديگران ! بله امام رضا (ع) نسبت به همه لطف داشتند و ميهمان را نوازش كردند و كاملا با او با احترام بر خورد مي كردند. روزي يك ميهماني خانه‌ي امام رضا (ع) آمد و كنار چراغ نشست . امام رضا (ع) با او صحبت مي كردند كه فتيله چراغ خراب شد . ميهمان خواست آن را درست كند اما امام نگذاشت و فرمود : هرگز اجازه نمي دهم كه ميهمان كار كند. انشاء الله ما هم كه امام رضا (ع) ميهمان عزيزتر از جان ما شده اند بتوانيم مهمان نواز خوبي باشيم اما چگونه؟ يك بازي با كلمات داريم كه به ما مي فهماند چگونه از ميهمان پذيرايي كنيم. خوب بگوييد : بيست و هشتمين حرف الفبا چيست ؟ بله م اگر حرف «ر» را به اول آن اضافه كنيم مي شود «رم» كه نام پايتخت يكي از كشور ها است يعني كشور ايتاليا. اگر حرف «ح» را به اول رُم اضافه كنيم مي شود حرم كه اهل بيت(ع) در آن مدفون هستند و محل رفت و آمد ملائكه‌آسمان مي باشد و زيارت آن خيلي ثواب دارد. اگر قبل از « م» حرف الف اضافه كنيم چه مي شود؟ حرام بله بعضي از چيز ها واجب است و بعضي از آنها حرام مثلا آزار رسانيدن به ديگران – پشت سر ديگران حرف زدن و ... حرام است اما نماز خواندن ، روزه گرفتن و ... واجب است كه بايد انجام بدهيم. حرام را نبايد اصلا انجام داد. اما اگر گفتيد يك الف ديگر به ابتداي كلمه حرام بگذاريم چه مي شود اِحرام احرام يعني چه ؟ يعني پوشيدن لباس خاصي براي انجام اعمال حج يا عمره كه خيلي ثواب دارد. اما آيا مي دانيد زيارت كردن حرم امام رضا (ع) مساوي با چه قدر زيارت خانه خداست؟ بله هزار حج و عمره يعني كسي كه رفته مكّه و اعمال حج را انجام داده ، آن هم در لباس مخصوص ( احرام). حالا اگر يك « تاء » در وسط كلمه احرام قرار دهيم چه مي شود؟ بله! مي شود احترام! اما احترام به چه كسي؟ چون از حرم و ثواب زيارت امام رضا(ع) گفتيم معلوم مي شود كه منظور احترام به امام رضا (ع) و همچنين به زائر امام رضا (ع) كه ميهمان امام رضا (ع) مي باشد است آفرين بر شما ! موفق باشيد خدانگهدار eitaa.com/amoo_safa
طرح درس (شماره ۵) قسمت اول بسم الله الرحمن الرحیم داستان به نام پدر👇 - خیلی پسر بامزه و باحالیه! - چطور؟ - یکی، دو تا که نیست! همه ی کاراش آخرِ خنده اس! - مثلا چی؟ بالاخره چیزی می گی یا می خوای مارو الّاف کنی؟ - آخه هوشنگ اسم پدرش " غلامحسین " است. همین دیروز که رفتم دمِ در خونه شون، قبل از اینکه زنگ اونا رو بزنم، صداشون رو از تو حیات می شنیدم که با هم صحبت می کردند. می دونی تو صحبتش با باباش، اون رو چی صدا میزد؟ - خب، حتماً می گفت " بابا " - نه بابا - پدر؟ - نه! - باباجون، پدرجون، آقا و... - نه بابا دلت خوشه! می گفت " غلام " ! - چی؟ شوخی می کنی؟ - باور کن! خودم شنیدم. - حتما کسِ دیگه ای اونجا بوده و با اون صحبت می کرده! - نه، می گفت: غلام! فردا باباها میان مدرسه. تو هم باید بیای!اینکه چیزی نیست. تازه ر بار هم که با پدر و مادرش جایی می رن، همیشه جلوتر از اونا راه می ره و اصلاً کوچکتری و بزرگتری حالیش نیست. - با این حال مثل لاستیک جلوی تراکتوره دیگه! چون با اینکه کوچکتره ولی جلوی تراکتور حرکت می کنه!! نکات منفی و کارهای بد در این داستان چه بود؟ بی ادبی هوشنگ – غیبت دو نفر- فالگوش ایستادن یکی از آنها –... ادامه طرح درس (شماره ۵)👇 eitaa.com/amoo_safa
ادامه طرح درس (شماره ۵) قسمت دوم جدول حذفی: پ ح ف گ ح ژ ا ز ب ق س م خ ض گ ن چ ک د ل ر ق م ط ذ ا ش چ خ ی هـ ا م ظ ک ژ هـ م و ص ع م روش حل این جدول این طور است که شما باید مثل قبل جواب سؤالات را در جدول پیدا کرد و آنها را پاک کنید. سپس خانه های باقی مانده را کاملاً پر کنید تا نوشته ای را در جدول ببینید. 1. لقب امام هفتم ( کاظم) 2. نام بهترین پسر امام هفتم(رضا) 3. نام بهترین دختر امام هفتم(معصومه) 4. خصوصیت مهم امام کاظم(کاظم) 5. آنچه باآن امام هشتم به¬شهادت رسیدند.(سم) 6. محل دفن دختر امام موسی کاظم(قم) 7. دو حرف اول قاتل امام موسی کاظم(ها – هارون) 8. نام ولین سوره ی قرآن (حمد) 9. یکی از وظایف شیعیان نسبت به امام (حب) ✅ رمز: پدر ادامه طرح درس (شماره ۵)👇 eitaa.com/amoo_safa
ادامه طرح درس (شماره ۵) قسمت سوم حق پدر: بچه ها به نظر شما اگر از امام موسی کاظم(ع)بپرسیم که ما چه وظیفه ای نسبت به پدرمان داریم چه جوابی می دهند؟حدس بزنید! اما جواب امام: امام چهار نکته را بیان می کنند که باید هر دختر و پسری نسبت به پدرش انجام دهد. من ابتدا از هر مورد یک کلمه را می نویسم وشما باید حدس بزنید که کامل آن چیست؟ 1. نام = نباید با نام آنها را صدا کرد 2. راه رفتن= جلوتر از او نباید راه رفت 3. نشستن = قبل از اینکه پدر بنشیند، نباید بنشینم. 4. لعنت بر پدرش = نباید کاری کنیم که مردم از دست کارهای بد ما بگویند «لعنت بر پدرش» داستان: سر از پا نمی شناختم! نه تنها من، بلکه همه ی اعضای خانواده ازرسیدنش خوشحال بودیم. نگاهی که داشت بار و بنه ی سفر را جا به جا می کرد، خوشحالی ام بیشتر شد، چون می دانستم موقع تقسیم سوغاتی است. اول از همه هدیه خواهرم را- که کوچکترهمه بود – داد. سپس هدیه ی من و آخر از همه سوغاتی ای را که برای مادرم آورده بود. پس از این که هدیه ها را داد، از خاطراتش کرد؛ از حوادثی که در طول راه و طی یک ماه مسافرت برایش اتفاق افتاده بود. صبر کردم تا صحبت هایش به پایان رسید. آن گاه گِله و شکایت را آغاز کردم: - پدر!یک ماه کار و زندگی را رها کردید و به زیارت رفتید؛ مرا هم با خود می بردید! نگاهی به من کرد و گفت: - پسر جان! در نبود من، خانه یک مرد می خواهد یا نه؟ اگر تو را می بردم، چه کسی از خواهر و مادرت مواظبت می کرد؟ از حرف او – که مرا مرد خانه می انگاشت – به خود بالیدم و در دلم احساس " بزرگی " کردم. گلویم را صاف کردم و گفتم: - درست می گویید. در این مدت، مثل یک مرد مراقب همه چیز بودم، اما این یک ماه که نبودید به ما سخت گذشت!از همه مهم تر، دلمان برایتان تنگ شده بود. - این مسافرت لازم بود. حتماً باید می رفتم. - چرا؟ - برو به آن اسب بیچاره کمی آب بده، بعد بیا تا بگویم. زبان بسته، تشنه است. بدو! به سرعت به طرف حیاط رفتم. از چاه آب کشیدم و جلوی اسب گذاشتم. وقتی برگشتم، پدر بر متکّایی لم داده بود. ظاهرش نشان می داد که خیلی خسته است. گفتم: - سیرابش کردم. حالا بگویید: - می دانی پسرم! این حکایتی که می خواهم برایت بگویم، مربوط به سال ها قبل است. آن موقع بیست ساله بودم و هنوز با مادرت ازدواج نکرده بودم. تصمیم گرفتم برای دیدن امام هشتم، به خراسان سفر کنم. به محض دیدنش احساس کردم سال هاست که او را می شناسم. چهره ای نورانی و با صفا داشت. همان لحظه ی اول محبتش در دلم نشست. امام رضا (ع) که دید محو تماشای او شده ام، پرسید: « جوان! کاری داشتی؟» نه! از راه دوری آمده ام تا فقط شما را ببینم. همین! لبخندی بر گوشه ی لبش شکفت. خوش آمد گفت و دعوت کرد در جمع زیارت کنندگان بنشینم. همه ی چهره ها صمیمی و دوست داشتنی بود. گویی از مدت ها قبل با هم آشنا هستیم. حضرت رو به من و بقیه فرمود: هر دوستی که از را دور به زیارت من بیاید، فردای قیامت در سه مرحله ی حساس به یاری اش می شتابم و او را از آن حال و روز بد نجات می دهم: هنگامی که نامه ی اعمالش را به دستش می دهند، در لحظه عبور از صراط؛ و هنگامی که اعمالش را بررسی می کنند. پدرم به یک نقطه از در خیره شده بودو قطره ی اشکی از چشمش چکید. نمی دانستم به چه می اندیشید، اما به او که از چنان سفر پر برکتی بازگشته بود، غبطه می خوردم. برای اینکه انشاءالله هر چه زودتر زیارت امام رضا قسمت همه ما بشود، همه با هم صلوات مخصوص امام هشتم را می خوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك». ادامه طرح درس (شماره ۵)👇 eitaa.com/amoo_safa
ادامه طرح درس (شماره ۵) قسمت چهارم (آخر) سؤال دلنشین! س: تا به حال کدام یک از شما به زیارت امام رضا (ع) رفته است؟ موقع خواندن زیارت نامه برای امامان وامام زادگان، توضیحات مختصری اول یا وسط سطور و آخر دعا به فارسی نوشته شده است: مثل اینکه " پایین پا بایستید و بخوانید... " یا " رو به قبله بایستید و بخوانید... " و.... س: تا به حال دقت کرده اید که حالت زیارت کردن امام رضا (ع) با بقیه زیارت ها چه فرقی دارد؟ - تقریبا برخلاف تمام زیارتها در زیارت امام رضا (ع) در آداب زیارت ایشان آمده است که " به این قسمت از زیارت که رسیدید، به قسمت بالای سر حضرت رفته و آنجا بنشینید و بخوانید:.... " و نکته همین است: " اجازه ی نشستن " چه کسی می¬داند که «امام رئوف» از القاب امام رضا(ع) به چه معناست؟ یعنی امام مهربان؛ یعنی: - اگر به زیارتش بروی، در قیامت در سه جا به دادت می رسد. - چون می داند رفتن به زیارتش خستگی سفر دارد، به زائرش در بین زیارت می¬گوید: «حالا کمی بنشین و بخوان تا خستگی ات در برود.» س: به نظر شما موقع رفتن به زیارت این امام مهربان، چه چیزهایی را باید رعایت کنیم؟ حالا با کمک شما بعضی از آداب زیارت را مرور می کنیم. * مربی از دانش آموزان بخواهد که هریک از آنها به نوبت پای تخته بیایند و یکی از آداب را بخوانند و توضیح بدهند: شهید ثانی در کتاب«دروس»،چهارده آداب برای زیارت می شمارد که خلاصه آنها چنین است: 1- غسل، پیش از ورود به حرم،با طهارت بودن و با لباس تمیز و خشوع وارد شدن 2- بر آستانه حرم ایستادن،دعا خواندن و اذن ورود طلبیدن 3- کنار ضریح مطهر ایستادن و خود را به قبر نزدیک ساختن 4- رو به حرم و پشت به قبله ایستادن در حال زیارت،سپس صورت بر قبر نهادن سپس به بالای سر رفتن 5- زیارتهای وارده را خواندن و سلام گفتن 6- پس از زیارت،دو رکعت نماز خواندن 7- پس از نماز،دعا کردن و حاجت خواستن 8- کنار ضریح مقداری قرآن خواندن و ثواب آن را هدیه به امام کردن 9- در همه حال،حضور قلب داشتن و استغفار کردن از گناه 10- به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام کردن 11- پس از باز گشت به خانه، دوباره به حرم و زیارت رفتن و در آخرین زیارت، دعای وداع خواندن 12- پس از زیارت، بهتر از قبل از زیارت بودن 13- بعد از تمام شدن زیارت، زود از حرم بیرون آمدن تا شوق، افزون تر شودوهنگام خروج، عقب عقب بیرون آمدن 14- صدقه دادن به نیازمندان آن شهر و آستانه، بویژه به تنگدستان از دودمان رسول خدا احسان کردن جریان سازی پرورشی 1. دانش آموزان تفکر کنند و بگویند که چگونه می توان به افرادی که به والدین خود احترام نمی گذارند، به این کار مهم تشویق کرد. 2. از دانش آموزان خواسته شود که داستان زندگی آینده شان را بنویسند که وقتی خودشان پدر یا مادر می شوند، انتظار دارند که فرزندشان چگونه با آنها رفتار کنند. 3. دانش آموزان درباره ی زیارت امام رضا(ع) شعر، خاطره یا نقا شی بکشند. 4. دانش آموزان بگویند که به نظرآنها رعایت و عدم رعایت آداب زیارت چه تاثیری در زیارت دارد. eitaa.com/amoo_safa
طرح درس (شماره ۶) قسمت اول مسافر مهربان بچه‌ها سلام! حالتان چطور است؟ خوبِ خوب... آيا تا به حال مسافرت رفته‌ايد؟ كجا؟ اصفهان، شيراز ، شمال. آيا مي‌دانيد كه سفر آداب دارد! مثل چي؟ بله، مثلاً در سفر چه بخوانيم؟ دعا در سفر چه بپردازيم؟ صدقه در سفر چه كاري انجام دهيم؟ كمك در سفر با چه كسي همراه باشيم؟ دوست مهربان حالا به سؤال‌هاي من جواب بدهيد:‌ به آدمي كه به سفر مي‌رود، چه مي‌گويند؟ مسافر به آدمي كه در آن شهر دوست و آشنا ندارد چه مي‌گويند؟ غريب به آدمي كه همه را دوست دارد چه مي‌گويند؟ مهربان به آدمي كه در راه خدا كشته شود چه مي‌گويند؟ شهيد به آقايي كه بزرگ و رهبر مردم است چه مي‌گويند؟ امام بچه‌ها فكر كنيد كدام امام بزرگوار ما شيعيان هم مسافر بود و هم مهربان و هم غريب و سرانجام شهيد شد؟ همه با هم: امام رضاي مهربان به ايران خوش آمدي. حالا خدمت امام مهربان، علي بن موسي الرضا يك صلوات زيباي محمدي هديه كنيد. دوست داريد يك قصه از مهرباني،‌ از كمك به آفريده خدا... برايتان تعريف كنم. بچه‌هاي عزيز بعضي وقت‌ها حيوانات هم نياز به كمك يك مهربان دارند، مانند: جيك و جيك و جيك! سليمان سبد ميوه را جلو امام گذاشت. گنجشك از روي شاخه پريد. در هوا بال بال زد. رفت و برگشت. آمد به ديوار چسبيد. چند بار جيك جيك كرد. پريد، چرخي زد. لحظه‌اي بعد برگشت. معلوم بود نگران است. امام نگاهي به گنجشك كرد. سليمان مي‌خواست چيزي بگويد. امام دستش را بالا آورد. سليمان ساكت شد. نگراني گنجشك بيش‌تر شده بود. تند تند مي‌خواند. زود مي‌رفت و باز بر مي‌گشت. امام گفت: «مي‌داني چه مي‌گويد؟» سليمان لبخندي زد و گفت: «حتماً از آمدن ما ترسيده». عجله كن سليمان! امام بلند شد. راه افتاد. ـ زود باش. يك مار سمي به جوجه‌هاي اين گنجشك حمله كرده است. سليمان تعجب كرد. فوري كفش‌هايش را پوشيد. به طرف چوب بلند و كلفتي رفت. پايش به سنگي گير كرد و افتاد. برخاست. چوب را برداشت. كلبه را دور زد. به طرف ايوان رفت. مار سياهي را ديد كه از ديوار بالا مي‌رفت. زبانش را تكان مي‌داد. جريك جريك! جريك! جوجه‌ها مي‌خواندند. دو گنجشك بالاي سر مار مي‌چرخيدند. نزديك مي‌شدند و تلاش مي‌كردند به مار نوك بزنند، يا او را به دنبال خود بكشانند. سليمان فوري نزديك شد. چوب را بالا برد و محكم به سر مار زد. مار افتاد. دور خود حلقه زد. مي‌خواست فرار كند كه او با چند ضربه محكم مار را كشت. سليمان مار را با نوك چوب، كناري انداخت. برگشتند. امام نشست. دو گنجشك آمدند. چند بار جيك جيك كردند و رفتند. گفت: «آمده‌اند تا تشكر كنند». بعد از امام پرسيد: «شما چطور فهميديد كه گنجشك چه مي‌گويد». امام تبسمي كرد؛ سليمان مي‌دانست. او فرزند پيامبر بود، اما مي‌خواست از زبان خود حضرت بشنود. نسيم ملايمي وزيد. شاخ و برگ‌ها را نوازش كرد. آسمان آبي بود. امام رضا به آرامي گفت: «مگر نمي‌داني كه من نماينده خدا روي زمين هستم». سليمان ميوه‌اي برداشت. لبخندي زد و گفت: مي‌خواستم از زبان خودتان بشنوم، سرورم !». چه كسي مي‌تواند سريع بگويد كه امام رضا ‌فرزند كيست؟ پدر كيست؟ بلي، فرزند امام كاظم و پدر امام جواد ‌ است. چه كسي مي‌داند نام او چيست؟‌ بلي، نام او علي است و معروف به رضا ادامه طرح درس (شماره ۶)👇 eitaa.com/amoo_safa