🔸️شعر خیابان
🌸چقدر توی خیابون
🌱ماشین میاد و و میره
🌸از دود و از بوقشون
🌱دلم داره میگیره
🌸مدرسهی من اون جاست
🌱اون طرف خیابون
🌸دارن میرن اون طرف
🌱بزرگترا چه آسون
🌸میرم پیش یکیشون
🌱بهش میگم ببخشین
🌸میخوام برم اون طرف
🌱آقا منو میبرین؟
🌸دستِ منو میگیره
🌱اون آقای مهربون
🌸با هم دیگه رد میشیم
🌱از وسط خیابون
🌸وقتی رسیدیم اونجا
🌱میگم که خیلی ممنون
🌸خدانگهدار آقا
🌱خداحافظ بچهجون
#شعر
eitaa.com/amoo_safa
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#توبه_گرگ_مرگ_است
این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که دست از عادتش برندارد و با وجود توبه های مکرر بازهم به کارها و عادت های ناپسندش ادامه می دهد
آورده اند كه ...
گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود . روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند . به همین قصد هم به راه افتاد .
در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد .
پیش اسب رفت و گفت ! می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم ، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!
اسب گفت : كه از دست من چه كاری بر می آید ؟
گرگ گفت : اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند . تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی .
اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت : عمو گرگ !
من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم .
اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه ز جرم می دهد . از تو می خواهم در دم را چاره كنی ،بعد مرا قربانی كنی ! گرگ جواب داد : دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند . اسب گفت : چه گویم ؟ ، چند سال قبل ، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند ، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد .
از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه كنم ، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت ، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت : آخر ای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟ ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است .
eitaa.com/amoo_safa
#شعر_کودکانه
🔸️شعر رفتگر خندان و شاد
🌸غنچهی صبح که وا میشه
🌱رفتگر از خواب پا میشه
🌸میپوشه یک لباس کار
🌱میخنده مانند انار
🌸هی گلها رو بو میکنه
🌱زمین رو جارو میکنه
🌸از برگ خشک و گرد و خاک
🌱کوچه ها رو میکنه پاک
🌸میکنه جویها رو تمیز
🌱از آشغال درشت و ریز
🌸با زحمت رفتگرا
🌱تمیز میشه دنیای ما
🔸️شعر رفتگر خندان و شاد
🌸غنچهی صبح که وا میشه
🌱رفتگر از خواب پا میشه
🌸میپوشه یک لباس کار
🌱میخنده مانند انار
🌸هی گلها رو بو میکنه
🌱زمین رو جارو میکنه
🌸از برگ خشک و گرد و خاک
🌱کوچه ها رو میکنه پاک
🌸میکنه جویها رو تمیز
🌱از آشغال درشت و ریز
🌸با زحمت رفتگرا
🌱تمیز میشه دنیای ما
#شعر
eitaa.com/amoo_safa
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤭علیرضا کفش بچه نمیخواد.....👟
#فرزند_آوری 👶🏻
eitaa.com/amoo_safa
🎤برنامه کودک و نوجوان حرم مطهر🎤
بنده به عنوان مجری و مربی برنامه کودک حرم مطهرحضرتمعصومه سلام الله علیها امروز و امشب در خدمت فرزندان عزیزتون هستم🌹
امروز 🔻
چهارشنبه ها ساعت ۱۷ تا ۲۱ در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها/ رواق کودک صحن امام هادی علیه السلام و صحن حضرت صاحب الزمان عج/همراه با نقاشی و مسابقه و برنامه های متنوع
#حرم #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#شبستان #نجمه_خاتون #قم #رواق_کودک #نقاشی #بازی #مسابقه #جنگ #برنامه #قم
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
🎥 بخش اول از برنامه کودک و نوجوان چهارشنبه ی هفته ی گذشته در صحن حضرت صاحب الزمان عج حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها
✍ هر هفته با مسابقات و برنامه های جذاب متنوع در صدد هستیم که بچه های عزیز را نسبت به زندگی نامه و ویژگی های حضرت معصومه سلام الله علیها آشنا کنیم
⏰ این برنامه هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۱ در صحن حضرت صاحب الزمان عج در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها برگزار می شود که بنده نیز چهارشنبه ها در این ساعت در خدمت فرزندان عزیزتان هستم
#اجرا #گزارش
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
🎥بخش دوم از برنامه کودک و نوجوان چهارشنبه ی هفته ی گذشته در صحن حضرت صاحب الزمان عج حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها
✍ هر هفته با مسابقات و برنامه های جذاب متنوع در صدد هستیم که بچه های عزیز را نسبت به زندگی نامه و ویژگی های حضرت معصومه سلام الله علیها آشنا کنیم
⏰ این برنامه هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۱ در صحن حضرت صاحب الزمان عج در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها برگزار می شود که بنده نیز چهارشنبه ها در این ساعت در خدمت فرزندان عزیزتان هستم
#اجرا #گزارش
eitaa.com/amoo_safa
💥مسابقه شناخت زندگی نامه حضرتمعصومه سلام الله علیها
✍ پشت هر کدام از این کارت ها اعدادی نوشته شده که بعد از معرفی حضرتمعصومه سلام الله علیها،کارت ها را بر می گردانیم و بچه ها فقط عدد ۱ تا ۲۰ را میبینند، حالا نوبت بچه هاست که اعداد را برگردانند و دو کارتی که جوابشان برای هم می باشد را پیدا کنند،کسانی که به پاسخ های بیشتری برسند،برنده خواهند شد
#اجرا #گزارش #مسابقه #معصومه_شناسی
eitaa.com/amoo_safa
#قصه_کودکانه
قصه آهوها
روایتی شیرین و دوست داشتنی و در این قصه زیبا به کودکان آموزش داده می شود تا از اسراف کردن پرهیز کنند. ماجرای این داستان به این قرار است که :
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود .
ولی آهو کوچولو گوشش بدهکار نبود . یک روز که با برادرش د نبا ل رنگین کمان می گشت تا سر رنگین کمان را پیدا کند و بگیرد ، یک سبد میوه که شاید انسانها آنجا ، جا گذاشته بودند را دید که ریخته شده روی زمین .
طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت: کنده ترین میوه مال من است و یک گلابی بزرگ را با پوزه خود (دهان ) به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را پرت کرد آن طرف . بقیه ی میوه ها را هم برای آهو خانم بردند.
حالا بشنوید از آهو خانم که داشت لانه اش را تمیز می کرد دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان گفته : اگر گلابی بخورد مداوا خواهد شد.
آهو خانم گفت هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم لطفا?او را به لانهی ما بیاورید.
بچه های آهو خانم آمدند هوا تاریک شده بود. آهو خانم سبد میوه را که دید گفت : توی میوه ها گلابی هم هست گفتند: نه ،آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد مداوا می شود .
دم قهوه ای ناراحت به خواب رفت در خواب گلابی را که نیمه خور کرده بود دید
که گریه میکند به او گفت چرا گریه می کنی ؟ گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی در حالی که می توانستم مفید باشم و بعد این شعر را به دم قهوه ای یاد داد:
گلابی تمیزم همیشه روی میزم
اگر که خوردی مرا نصفه نخور عزیزم
خدا گفته به قرآن همان خدای رحمان
اسراف نکن تو جانا در راه دین بمانا
آهو کوچولو صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشت . گلابی که نصفه خور کرده بود را پیدا کردند آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . وقتی پرستو گلابی را خورد نجات پیدا کرد و چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد که جانش را نجات داده بود از آن به بعد دم قهوه ای دیگر اسراف نمی کرد و فریاد نمی زد زیاد می خواهم گنده می خواهم و حالا او می داند اسراف وهدر داد ن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد .
قصه ی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید.
#قصه #داستان
eitaa.com/amoo_safa
گوسفند مغرور(قسمت اول).mp3
3.57M
#قصه_شب
گوسفند مغرور
قسمت اول
🥱😴🥱😴🥱
eitaa.com/amoo_safa