کودکان.pdf
حجم:
7.37M
داستان چهلم
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌸عنوان:خبر بزرگ
#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
کانال قصه های کودکانهقهرمان غدیر_فصل اول_435299-mc.mp3
زمان:
حجم:
16.21M
فصل اول
داستان چهل و یکم
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 قهرمان غدیر
#فصل_اول
🌸#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
کانال قصه های کودکانهقهرمان غدیر_فصل دوم_435300-mc.mp3
زمان:
حجم:
17.76M
فصل دوم داستان چهل و یکم
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 قهرمان غدیر
#فصل_دوم
🌸با ارسال مطالب
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
کانال قصه های کودکانهقهرمان غدیر_فصل سوم_435301-mc.mp3
زمان:
حجم:
12.7M
فصل سوم و آخر داستان چهل و یکم
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 قهرمان غدیر
#فصل_سوم
#قسمت_پایانی
🌸#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
قصه زیبای سفر به غدیر.pdf
حجم:
1.18M
داستان چهل و دوم
#قصه_کودکانه
سفر به غدیر
قصه متن و تصویر
🌸#قصه #داستان #غدیر #عید_غدیر
eitaa.com/amoo_safa
#قصه_کودکانه
🌼امام کاظم علیه السلام و مرد کشاورز
سلام غنچه ها، بچه های خوب و زیبا، امیدوارم خوب باشید، همیشه محبوب باشید. قصه خیلی قشنگ و آموزنده ای داریم از امام هفتم، امام موسی کاظم علیه السلام.
روزهای آخر تابستان بود و تمامی کشاورزان شهر مدینه بعد از گذشت روزهای سخت و طاقت فرسای کار کردن در زیر آفتاب گرم، از این که امسال باران بسیار زیادی باریده بود و تمامی درختان پر بار شده بودند بسیار احساس رضایت می کردند.
خوشه های گندم طلایی رنگ، سیب های آب دار سرخ و انگور های یاقوتی بسیار درشت از میان درختان خود نمایی می کردند. بلبل ها در بین گل ها و درختان چه چه می زدند و شادی می کردند. در آن سال کشاورزان که دست رنج زحمات خود را دریافت کرده بودند به خاطر آن همه نعمت شکرگزار خداوند متعال و بخشنده بودند.
در میان این همه کشاورز که همگی خوش حال و شکرگزار بودند، یکی از این کشاورزان در کنار زمین کشاورزی خود با ناراحتی نشسته بود و زانوی غم بغل گرفته بود.
اتفاقاً این مرد غمگین یکی از دوستان نزدیک امام هفتم ما یعنی امام موسی کاظم بود. آن مرد که برای زمین کشاورزی خود بسیار زحمت کشیده بود ثمره خوبی از آن دید و تمام محصولات گندم را برداشت کرد. پس از اینکه آخرین خوشه های گندم را برداشت کرد نفس راحتی کشید و با خوش حالی به منزل رفت.
در تمام طول شب در فکر پول هایی بود که از فروش آن گندم ها به دست می آورد. صبح روز بعد بعد از نماز به سمت گندم های خود رفت.
بچه های خوب ، چشمتان روز بد نبیند.
مرد ملخ های قرمز رنگ بسیاری را دید که به محصولات گندم او حمله کرده بودند. با نا امیدی در کنار زمین خود بر روی زمین نشست و به خوشه های گندم خیره شد. چند دقیقه گذشت و تمامی ملخ ها رفتند اما دیگر گندمی باقی نمانده بود.
مرد کشاورز با ناامیدی و غصه بسیار زیاد بر روی زمین نشسته بود و آرام آرام اشک می ریخت، در همین حال بود که ناگهان متوجه حضور مردی شد. وقتی سرش را بالا آورد امام موسی کاظم علیه السلام را دید که به او لبخند میزند. مرد غمگین به احترام امام کاظم علیه السلام بلند شد و سلام کرد.
امام کاظم علیه السلام جواب سلام او را با لبخند داد. مرد با ناراحتی و گریه گفت: ای فرزند رسول خدا من تمام تابستان را تلاش کردم و در زیر نور خورشید با تحمل آفتاب طاقت فرسا محصولات خود را به ثمر رساندم اما ملخ ها تمام محصولات من را خوردند و دیگر هیچ چیز برایم باقی نمانده است. امام با مهربانی از مرد غمگین پرسید: ارزش این محصولات چقدر بود؟
مرد با ناراحتی آهی کشید و گفت: ۱۲۰ دینار.
امام کاظم علیه السلام فرمودند: صد و پنجاه دینار به همراه دو عدد شتر به این مرد بدهید.
مرد که بسیار خوشحال شده بود از امام بسیار تشکر کرد و گفت: لطف کنید و به زمین من وارد شوید تا زمین من با دعای شما پربار و پرثمر باشد.
امام کاظم علیه السلام در خواست او را پذیرفت، وارد زمین کشاورزی او شد و دست به دعا برداشت. پس از آن مرد کشاورز زندگی و کشاورزی پر رونق و با برکتی داشت. سالیان سال زندگی پربرکت و پر باری را تجربه کرد و حتی دو عدد شتری که امام به او هدیه داده بودند بچه های زیادی به دنیا آوردند که بعد از فروش آن ها بسیار ثروتمند شد.
بچه های خوب و نازنین، ما در طول زندگی برای رسیدن به اهداف، نیازمند تلاش فراوان هستیم. حتما می دانید که هیچ کس بدون تلاش به اهداف خود نمی رسد. در رسیدن به موفقیت علاوه بر تلاش و کوشش فراوان نیاز به کمک دیگران داریم. همه انسان ها برای رسیدن به آرزو ها و اهداف خود نیازمند حضور و کمک های دیگران هستند. در بین مردم بهترین انسان ها ائمه و امامان معصوم هستند. بهترین کار این است که همیشه در زندگی تلاش کنیم و در کنار تلاش از ائمه و امامان معصوم کمک بخواهید.
بله بچه های عاقل، امامان معصوم هر چند در این دنیا حضور فیزیکی ندارند اما هر وقت آن ها را صدا بزنید صدای شما را می شنوند و به شما کمک می کنند.
#داستان #قصه #امام_موسی_کاظم_ع #امام_کاظم_عليه_السلام
#امام_کاظم
#ولادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم_ع
eitaa.com/amoo_safa
کانال قصه های کودکانهمن امام کاظم (ع) را دوست دارم_صدای کل کتاب_382106-mc.mp3
زمان:
حجم:
12.57M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 من امام کاظم علیه السلام را دوست دارم
میلاد امام کاظم علیه السلام مبارک باد🎊
#انتشار_دهید
#داستان #قصه #امام_موسی_کاظم_ع #امام_کاظم_عليه_السلام
#امام_کاظم
#ولادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم_ع
eitaa.com/amoo_safa
کوچولوهای+حسینی_734482.pdf
حجم:
8.96M
#قصه_کودکانه
🖤کوچولوهای حسینی
🌼توضیحات: پی دی اف
eitaa.com/amoo_safa
✍قصه ای از امام سجاد(ع)
کنترل کردن خشم و عصبانیت
روزی مردی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد و حرف تندی به او گفت؛ اما حضرت جوابش را ندادتا آن مرد رفت. امام علیه السلام به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیابید وجواب من را بشنوید.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام این آیه را می خواند: «کسانی که خشمخودشان را فرو ببرند واز مردم گذشت کنند، خدا آنان را دوست دارد.» وقتی به خانه اورسیدند، امام فرمود به او بگویید که علی بن الحسین علیه السلام آمده. آن مرد منتظر دعوا بود. فکر می کردامام برای تلافی آمده؛ ولی وقتی در برابر امام قرار گرفت، امام فرمود: «ای مرد! آنچه که چندیپیش به من گفتی اگر در من هست، خدا مرا بیامرزد؛ ولی اگر چیزی که گفتی در من نیست، خدا تورا بیامرزد.» وقتی آن مرد این حرکت امام را دید از حرف هایی که به آن امام عزیز گفته بود شرمندهشد و گفت: «چیزی که در تو نبود به تو گفتم و من به آن حرف ها سزاوارترم.»
#قصه #داستان #قصه_کودکانه #امام_سجاد #شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام #امام_سجاد_علیه_السلام #شهادت_امام_سجاد
eitaa.com/amoo_safa
10.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داستان رفتار امام سجاد(ع) با مریض جزامی
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی #قصه #داستان #قصه_کودکانه #امام_سجاد #شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام #امام_سجاد_علیه_السلام #شهادت_امام_سجاد
eitaa.com/amoo_safa