eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
2.5هزار فایل
💫عموروحانی برنامه کودک ونوجوان #جشن_تکلیف🎁 #جشن_مذهبی🥰 #اجرای_برنامه_عروسکی💖 💯نمونه اجراها👇 https://eitaa.com/amoo_safa_ejra 💬ناشناس بهم بگو👇 https://daigo.ir/secret/71131532001 🤝 تبادل و تبلیغات و هماهنگی اجرا👇 ۰۹۱۹۱۷۱۷۳۸۸ @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 فاتح شام 🔻 یکی از کارهای نیمه تمام امیرالمومنین فتح شام بود. در جنگ صفین، مالک اشتر تا یک قدمی خیمۀ معاویه رسید اما کار به سرانجام نرسید. 🔻 شام، جای بود که معاویه و جریان بنی امیه، بغض اهل بیت را تئوریز کرده بودند و در دل مردم شام قرار داده بودند. 🔻 شام محل اجتماع مبغضین و مخالفین امیرالمومنین بود. شام تبعیدگاه محبین اهل بیت ع بود. 🔻 بعد شما امروز می بینید که در شام ورق برگشته، سالها پیش اولین بار که در حرم حضرت زینب س پا گذاشتم جوانی سوری را در حرم دیدم که به دنبال من می آمد، از او پرسیدم شغلت چیست؟ کارتی را نشان داد و گفت من یکی از اساتید طلاب اهل سنت هستم اما هر روز به زیارت زینب کبری س به حومه شهر می آیم. 🔻 آیا این اتفاق ساده است؟ آیا این تغییر معجزه نیست؟ شهری یکپارچه دشمن اهل بیت ع الان به اینجا رسیده که دوستدار اهل بیت باشند؟ 🔻 آنجا بود که من تازه این معجزه زینب کبری س را با چشم خودم دیدم که به یزید فرمود یزید به خدا سوگند تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت ع را نابود کنی. 🔻 زینب کبری ع از شام ناتوانی یزید را در محو و نابودی ذکر اهل بیت ع کلید زد. 🔻 وسط دشمنان اهل بیت ع یک علم برافراشته شد به نام حضرت رقیه س، اگر امیرالمومنین نتوانست شام را فتح کند، دختر علی با بدن تازیانه خوردۀ رقیه شام را فتح کرد. در واقع فاتح شام رقیه هست. 🔻 فتح شام به این سادگی نبود، دشمن خوب طراحی کرده بود، اهل بیت ع را برد خرابه تا برای آیندگان مستندسازی کند که سند ذلت زینب و اهل بیت حسین ع خرابۀ شام هست. هر کسی آمد به شام بپرسد این خرابه کجاست؟ رقیه خرابه را حرم کرد، تمام معادلات دشمن را برهم زد. 🔻 برخی تردید می کنند درباره قبر مطهر حضرت رقیه س دنبال دلیل و نشانه برای این مزار می گردند. 🔻 کدام دلیل روشن تر از این که وسط پایتخت دشمن، علم حسین برافراشته شده است. 🔻 گاهی در آرزوهای ما هست که کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنیم. چقدر دور از ذهن هست. یعنی علم حسینی را وسط خیمه دشمن بزنی؟ این کار نشدنی را رقیه انجام داد. 🔻 چه معجزۀ بالاتر از این چه دلیلی بالاتر از این که در وسط شهر شام، شما فاتحانه بایستی و حرمی به نام دختر حسین ع بزنی او فاتح شام هست، و او نشان داد که زینب کبری س راست گفت که یزید تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت را نابود کنی. 🔻 ای علم افراشته بر سر ایوان عشق، پرچمت تا ابد بالاست. eitaa.com/amoo_safa
📜 صدای حضرت رقیه از خرابه تا کاخ یزید 🔹 موقعی که می‌خواستند کاخ خضرا را بسازند معاویه دستور داد تمام خانه‌های اطراف را بخرند. یک پیرزنی خانه‌اش را نفروخت. معاویه هم گفت: پیرزن را بیرون آورید و خانه را خراب کنید. 🔹 عمروعاص گفت: این کار را نکن. عرب همیشه آرزو داشته یک پادشاه عادلی داشته باشد. تو بیا قصر را بساز و به خانه این پیرزن دست نزن. آن موقع هرکس آمد گفت این وصلۀ ناجور در وسط کاخ چیست، می‌گوییم این عدالت معاویه است؛ پیرزن خانه‌اش را نفروخته و معاویه گفته دست نزنید. 🔺 معاویه خوشش آمد. ❓ هرکس از کشورهای مختلف می‌آمد می‌گفت: این چیست؟ ❌ عدالت معاویه. 🔹 این پیرزن از دنیا رفت، معاویه گفت: به خانه‌اش دست نزنید. به مرور زمان سقف خانه ریخته بود، باز هم می‌گفت: دست نزنید. ♨️ این عوام‌فریبی است. ⁉️ آن داستانی که از کاروان اُسرا شنیدید، ممکن است برایتان سوال شده باشد که مگر نمی‌گویند اسرا را در خرابه گذاشتند، پس چطور صدای حضرت رقیه سلام الله علیها از داخل خرابه به کاخ یزید رسید؟ ♻️ همین خرابه بود؛ خانه پیرزن داخل حیاط قصر. ⭕️ این‌ها عوام‌فریبی است. 📚 منبع: برشی از سخنرانی eitaa.com/amoo_safa
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽مستند حضرت رقیه سلام الله علیها 🔰 مستند ریحانه الحسین (علیهما السلام) ❇️ پژوهشی در تاریخ و مصائب حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام) 🔺آیت الله کورانی 🔺آیت الله طبسی 🔺استاد میرزامحمدی 🔺استاد بندانی نیشابوری 🔺و...... eitaa.com/amoo_safa
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 عمه ببخش دیگه نمی تونم راه بیاااام 🔹نوحه سوزناک به زبان دخترانه یا رقیه سلام الله علیها ❣ ایده جالب برای مجالس دختر سه ساله eitaa.com/amoo_safa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 شعر سلام بر حضرت رقیه سلام الله علیها 🔹 جهت شروع جلسه eitaa.com/amoo_safa
📚 سه داستان کوتاه 👇 قصه کودکانه ویژه شهادت حضرت رقیه(س) پیشنهاد ما این است که در ایام شهادت حضرت رقیه(س) ؛ وقت کوتاهی را برای خواندن این داستان ها با فرزندانمان اختصاص بدهیم و با زبان شیرین کودکانه مفهوم های دینی نهفته در هر داستان را برای شان بازگو کنیم.داستان های زیر تنها یک نمونه و یک جرقه هستند. انتظار میرود والدین و مربیان گرامی با تدبیر خود به داستان پر و بال بدهد. 1⃣ کودکی در کربلا بچه ها! همه شما بارها و بارها داستانهای زیادی از عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام شنیدید. ببینم، تا حالا درباره کودکانی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدید و اونارو میشناسید. یکی ازکودکان امام حسین علیه السلام که در کربلا بود، رقیه نام داشت. بچه ها! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین علیه السلام بود که به همراه خانواده امام حسین علیه السلام به کربلا اومده بود تا در کنار پدرو خویشانش باشه. اون پدرش امام حسین علیه السلام رو خیلی خیلی دوست داشت و بالاخره هم درهمون سن کم، در سرزمین شام به شهادت رسید. امیدوارم که از بزرگتراتون بخواید تا بیشتر درباره حضرت رقیه براتون حرف بزنن. 2⃣ کودک اسیر بعد از واقعه عاشورا چه اتفاقی افتاد؟ شما میدونید. حتما تا حالا از بزرگتراتون شنیدید. بله دشمن تمام کسایی رو که زنده مونده بودن، اسیر کرد. میون این اسرا، یه دختر کوچولو هم دیده میشد. این دختر کوچولو رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زینب و اسرای دیگه به طرف شام میرفت. می بینید بچه ها، حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده. اون دشمنا اون قدر بیرحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار میدادن. پس همه دستهامون رو به آسمون بلند میکنیم و از خدا میخوایم که تمام دشمنای دین خدا واهل بیت نابود بشن. ان شاءالله. 3⃣ شهید کوچک از توی خرابه های شام، صدای یه کودک به گوش میرسید. همه اونایی که در میون اسرا بودن، میدونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه. اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو میگرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. اون وقت یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین علیه السلام رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیهالسلام رو دید، با فریاد و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و همون جا، روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد. سلام ما به روح بلند او eitaa.com/amoo_safa
🌱داستان شعری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🌱 آی قصه قصه قصه،آی بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن از این شهر و از اون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم یه روزی از مدینه،سواره و پیاده راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره اونجا که آسمونش پر شده از ستاره تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت گلهای دامن من از تشنگی میسوختن به گریه کردن من چشماشونو میدوختن تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه به سوی عمه زینب دویدم پا برهنه خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟» سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم منم توی بهشتم eitaa.com/amoo_safa
🖤 ۳ بازی گروهی جذاب به مناسب شهادت حضرت رقیه(علیهاالسلام) بر روی استیج🖤 1⃣ بازی هر کلمه یک حرکت: (اشاراتی که در ادامه گفته میشود هنگام توضیح بازی قبل از بازی برای بچه ها و خانواده هایشان توضیح داده می شود) کلمه «رقیه» : دست روی قلب🖤 (اشاره به عشق بچه ها به حضرت رقیه) کلمه «بابا»: دست ها جلو به حالت بغل گرفتن بابا (اشاره ای به بابایی بودن دخترها و دوطرفه بودن این عشق و اگر ناراحتی پیش اومد حتما بچه ها ناراحتی و درددلشون به باباشون بگن‌ و به غریبه ها نگن!!) کلمه «مامان»: دست جلو‌ی لبها به نشونه بوسیدن دست (اشاره به مادرنداشتن حضرت رقیه و بچه ها قدر مامانهاشون را بدونن) کلمه «شیطون»: مشت یا شوت (اشاره به مراقبت خودمون و کارهامون در برابر نقشه های شیطون) 2⃣ بازی گروهی «هر نفر, یک حرف»: به هر گروه یک بادکنک با یک ماژیک‌ میدهیم، هر نفر در هرگروه باید یک حرف الفبا روی بادکنک بنویسید، مثلا نفر اول مینویسد:«ر», بعدش بادکنک و‌ماژیک را به نفر دوم میدهد، نفر دوم مینویسد: «ق»/ نفر سوم:«ی»/ نفرچهارم:«ه», در پایان گروهی که زودتر کلمه ی «رقیه» را نوشت و بادکنک را تحویل داور داد، برنده است. میشود مسابقه طولانی تر شود و سمت دیگر بادکنک‌ نیز یک کلمه چهارحرفی دیگر به همین ترتیب نوشته شود یعنی هرکس یک‌حرف از آن کلمه چهارحرفی را بنویسد کلمه مثل «حسین» یا «دمشق» یا... میشود تعداد نفرات گروه ها بیشتر شود که البته باید حروف آن کلمه ای که باید روی بادکنک‌نوشته شود نیز به تعداد نفرات گروهها باشد. 3⃣ بازی «۳ به ۳ بگو یارقیه»: در این بازی هرنفر به ترتیب یک عدد از اعداد را میگوید مثلا نفر اول میگوید: ۱، نفر دوم میگوید: ۲؛ اما نفر سوم به جای عدد۳؛ باید بگوید: «یارقیه» (اشاره به سن اندک حضرت رقیه) ، بازی ادامه پیدا میکند و به جای اعداد قابل قسمت بر ۳ (اعداد مضرب۳)، باید «یارقیه» گفته شود. بنابراین به جای اعداد ۶؛۹؛۱۲؛۱۵ الی آخر باید «یارقیه» گفته شود اما بقیه اعداد، خود همان عدد گفته میشود، کسی اشتباهی بگوید بازنده است، هرچی سریعتر گفته شود و مربی بچه ها را تعجیل کند، جذابتر است‌. ✍ محمدمهدی نقیب زاده eitaa.com/amoo_safa