ویژه اربعین حسینی
مامان مریم دست مهربونش رو گذاشته بود روی صورت دخترکش و آروم آروم تعریف میکرد:
«امام حسین، پرصلابت و با قدرت اسبش، ذوالجناح رو برای تاختن به سمت میدان جنگ نهیب زد. اما ذوالجناح حرکت نمیکرد!
امام نگاهی کرد و فهمید دختر نازدانه ش سکینه، اسب رو از حرکت بازداشته و با صدای قشنگش بابا رو صدا میکنه....
امام حسین ع به سرعت از اسب پیاده شد. دو زانو بر زمین نشست و دخترکش رو بر زانو نشاند و در آغوش گرفت. گرمای بوسه ی بابا حسین، روی گونه های سکینه، دلش رو غرق شادی کرد.
سکینه ناآرام بود اما وقتی بابا جواب سوالش رو داد آرامش تمام وجودش رو گرفت:«عزیز دل بابا تا وقتی من هستم هیچ کس نمیتونه آسیبی به شما برسونه دخترکم»
و سکینه دقایقی در آغوش گرم بابا ماند و تمام حرفهای دلش را زد.......
#محبت /اهل بیت
🌺گروه تبلیغی علمدار👇
http://eitaa.com/joinchat/2918645763C3f7f0df12c
#فرزندانمان را مهدوی تربیت کنیم و آموزش کنیم
#محبت ، زندگی ، رفاقت، تلنگر،و....
❤️
#به_سبک_مهدوی
@amooakhavan