🍡 داستان سعید و پروفایل 🍡
🍭 قسمت چهارم 🍭
🌸 حاج آقای اکبری ،
🌸 به من شخصیت داد
🌸 به حساب خودش ،
🌸 برای من کتاب می خرید
🌸 و به من هدیه می داد .
🌸 مرا در فعالیت های بسیج ،
🌸 و در اجرای مراسمات شرکت می داد
🌸 در تمام برنامه های فرهنگی ،
🌸 که در مسجد برگزار می شدند ،
🌸 راهم داد .
🌸 تا جایی که در محله معروف شدم
🌸 انگار خیلی زود ،
🌸 سعید سابق فراموش شد
🌸 و احترام ویژه ای برای خودم ،
🌸 کسب کردم .
🌸 فرمانده بسیج هم مرا ،
🌸 به حرم حضرت معصومه معرفی کرد
🌸 تا به عنوان خادم افتخاری ،
🌸 در حرم مشغول باشم .
🌸 گاهی در کفشداری فعالیت می کردم
🌸 گاهی در خدمت انتظامات بودم
🌸 و در وقت نماز هم ،
🌸 گاهی به ستاد نماز کمک می کردم
🌸 تا با نظم بیشتری ، نماز را برپا کنیم .
🌸 نزدیکای اربعین امام حسین بود .
🌸 یکی از خادمین حرم در انتظامات ،
🌸 که مرد پیری بود ،
🌸 مرا به گوشه ای برد و گفت :
🇮🇷 سعید جان !
🇮🇷 خیلی دلم می خواهد به کربلا بروم
🇮🇷 چون من هر سال می رفتم
🇮🇷 ولی متاسفانه امسال نمی توانم بروم
🇮🇷 می توانی شما به نیابت از من ،
🇮🇷 به کربلا بروی ؟!
🌸 گفتم : من ؟!
🌸 باز خادم پیر گفت :
🇮🇷 پول و خرج سفر شما را ،
🇮🇷 تمام و کمال ، خودم می پردازم .
🌸 من زبانم قفل شد .
🌸 آخر من و کربلا ؟!
🌸 من و زیارت امام حسین ؟!
🌸 یک دفعه اشکم سرازیر شد .
🌸 ولی با ذوق و اشتیاق زیاد ،
🌸 پیشنهادشان را قبول کردم .
🌸 و خودم را با یک حال عجیبی ،
🌸 برای رفتن به کربلا آماده کردم .
🍡 ادامه دارد ... 🍡
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_نیمه_بلند #سعید_و_پروفایل
روز بصیرت ، ۹ دی .mp3
5.57M
🎧 سرود روز بصیرت
🎼 @sorood_sher
#روز_بصیرت #نهم_دی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
صبحانه دعای ندبه
اهواز ، پردیس
مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها
🇮🇷 @amoomolla
🎥 فیلم سینمایی جاسوس بازی
🎬 طنز ، کمدی ، پلیسی
🎭 بازیگران : مجید صالحی، کامبیز کاشفی ، شهرام قائدی، عباس زارع، علیرضا اوسیوند و ...
🎬 خلاصه فیلم :
دو جاسوس آمریکایی و انگلیسی برای جاسوسی وارد ایران می شوند. و قصد دارند تا عملیات فوق سری انجام دهند . و از قبل یکدیگر را ندیده بودند . جاسوس آمریکایی با یک دزد ایرانی به نام خلیل آشنا شده و فکر می کند خلیل جاسوس است ...
79.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم سینمایی جاسوس بازی
🎬 طنز ، کمدی ، پلیسی
📼 بخش اول
🎞 @film_sinamaee
#فیلم #سینمایی #جاسوس_بازی
78.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم سینمایی جاسوس بازی
🎬 طنز ، کمدی ، پلیسی
📼 بخش دوم / آخر
🎞 @film_sinamaee
#فیلم #سینمایی #جاسوس_بازی
🍡 داستان سعید و پروفایل 🍡
🍭 قسمت پنجم 🍭
🕌 هنوز هم باورم نشده
🕌 که به کربلا آمدم .
🕌 حال عجیبی در حرم امام حسین ،
🕌 به من دست داد .
🕌 ماشاءالله خیلی شلوغ بود .
🕌 خیلی گریه کردم .
🕌 باور نمی شود
🕌 که در حرم امام حسین هستم
🕌 من از امام حسین شرمنده ام .
🕌 نمی دانم کارهای زشتم را ،
🕌 بخشید یا نه ؟!
🕌 ولی این را می دانم
🕌 که هنوز دوستم دارد .
🕌 وقتی به ایران برگشتم ،
🕌 تصمیم گرفتم
🕌 به حوزه علمیه بروم
🕌 که با مخالفت فامیل و دوستان
🕌 مواجه شدم .
🕌 هر کدام به طریقی می خواست
🕌 مرا منصرف کند
🕌 ولی من برای این راه مقدس ،
🕌 خیلی فکر کردم
🕌 و کاملاً مصمم بودم که به حوزه بروم
🕌 پدر و مادرم هم
🕌 با اینکه از دین خیلی دور بودند
🕌 و حتی نماز و روزه هم نمی گرفتند
🕌 ولی به تصمیم من احترام گذاشتند
🕌 و اجازه ندادند
🕌 تا کسی در کار من دخالت کند
🕌 و از وقتی که سر به راه شدم
🕌 همیشه به همه می گفت :
👈 من به سعید اعتماد دارم .
🕌 و همین یک جمله ،
🕌 مثل یک بمب انرژی بود
🕌 که مرا برای اصلاح خودم ،
🕌 مصمم تر می کرد .
🕌 برای حوزه ثبت نام کردم
🕌 و اتفاقاً قبول هم شدم
🕌 و با کتابهای دینی انس گرفتم .
🕌 در کنار درسم ،
🕌 گاهی تبلیغ دین می کردم
🕌 هر چه از احکام یاد می گرفتم
🕌 به مردم هم یاد می دادم .
🕌 گاهی در مسجدمان ،
🕌 کار فرهنگی می کردم .
🕌 گاهی خادم افتخاری حرم می شدم
🕌 و گاهی
🕌 سراغ دوستان قدیمی ام می رفتم
🕌 که خدا را شکر موفق شدم
🕌 بعضی از آنها را ، با خدا آشتی دهم .
🕌 یک روز که در حوزه ،
🕌 مشغول درس و بحث بودم ،
🕌 ناگهان تلفنم زنگ زد .
🕌 مادرم بود که با گریه می گفت :
👈 پسرم همین الآن بیا خونه
🍡 ادامه دارد ... 🍡
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_نیمه_بلند #سعید_و_پروفایل
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
برادر عزیزیم ! جناب حجت الاسلام والمسلمین شیخ موسی آلبوغبیش ،
فوت غم انگیز عمه عزیزتان را ، به حضرتعالی و بازماندگان آن مرحومه تسلیت عرض می کنم . برای آن یار سفر کرده ، از درگاه حق تعالی ، آمرزش و برای شما و سایر بازماندگان عزیز ، صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .
از طرف کانال تربیت کودک و برادر کوچکتان حامد طرفی
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
📜 شعر روز شنبه
⛱ شنبه شروع هفته است
⛱ درد و خستگی خفته است
⛱ روز تلاش و کاره
⛱ روز پروردگاره
⛱ امروز ذکرم همینه
⛱ یا رب العالمینه
⛱ خدای آسمانه
⛱ خالق این جهانه
🎼 @sorood_sher
🇮🇷 @amoomolla
#شعر #شنبه #روزها #ایام_هفته #صبحگاهی #ذکر_ایام_هفته
🍡 داستان سعید و پروفایل 🍡
🍭 قسمت ششم 🍭
🕌 ناگهان تلفنم زنگ زد .
🕌 مادرم بود که با گریه می گفت :
👈 پسرم همین الآن بیا خونه
🕌 من خیلی ترسیده بودم
🕌 با سرعت به خانه آمدم .
🕌 دیدم پدر و مادرم دارند گریه می کنند
🕌 منم ناخداگاه گریه ام گرفت .
🕌 تابحال ندیده بودم
🕌 پدرم اینجوری گریه کند
🕌 با خودم گفتم
🕌 حتما یک اتفاق بدی افتاده
🕌 آرام به طرف پدرم رفتم و گفتم :
👈 بابا چی شده ؟
🕌 پدرم با گریه گفت :
🍎 پسرم ازت ممنونم
🕌 گفتم : برای چی ؟! مگه چی شده ؟!
🍎 گفت : من و مامانت ،
🍎 دیشب یک خواب مشترک دیدیم .
🍎 هر دوتای ما ، در یک زمان ،
🍎 یک جور خواب دیدیم .
🍎 و از صبح که بیدار شدیم تا الآن ،
🍎 داریم گریه می کنیم .
🕌 گفتم : مگر چی دیدید ؟؟
🌸 گفت : هر دوی ما خواب دیدیم ،
🌸 که تو را با اسبی از نور ،
🌸 به بهشت می بردند .
🌸 و ما را به سمت جهنم می کشاندند
🌸 و هر چه به تو اصرار می کردند
🌸 که وارد بهشت بشوی ،
🌸 قبول نمی کردی و می گفتی
🌸 اول باید پدر و مادرم به بهشت بروند
🌸 بعد من می روم .
🌸 اما آنها قبول نمی کردند
🌸 تا اینکه یک آقای نورانی آمد
🌸 و به تو گفت :
🌹 آقا سعید !
🌹 همین جا به آنها نماز یاد بده
🌹 بعد با همدیگر به بهشت بروید .
🍡 ادامه دارد ... 🍡
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_نیمه_بلند #سعید_و_پروفایل
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 داستان صوتی تصویری ۹ دی
👈 به زبان طنز 😁
📼 قسمت اول
🇮🇷 @amoomolla
#قصه_صوتی #علی_زکریایی #روز_بصیرت #دهه_بصیرت #فتنه۸۸ #نهم_دی