eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۳۶ 🐈 🐈 🐈 ⛔️ هشدار : این قسمت ۱۴- می باشد ‌. 🇮🇷 فرامرز ، دوباره با اذان صبح ، انسان شد . 🇮🇷 و به دنبال جمع کردن مدارک علیه ایاز رفت . 🇮🇷 و همچنین ، همه جا را گشت 🇮🇷 تا بفهمد که دختران را کجا زندانی کردند . 🇮🇷 از مدارکی که پیدا کرده بود ، 🇮🇷 احساس ترس و وحشت کرد . 🇮🇷 ایاز ، علاوه بر فروش گربه و دختران ، 🇮🇷 در کار مواد مخدر ، فروش جنین به چینی ها 🇮🇷 فروش اعضای انسان و... بود . 🇮🇷 فرامرز ، از دیدن عکس و فیلمهایی که 🇮🇷 در دفتر ایاز پیدا کرده بود 🇮🇷 حالش بد شد و به گریه افتاد . 🇮🇷 عکس چینی هایی را دید 🇮🇷 که ، با جنین و نوزادان مرده ، 🇮🇷 سوپ درست می کردند . 🇮🇷 عکس جنین هایی را دید ، 🇮🇷 که درون چرخ گوشت ، گذاشته بودند . 🇮🇷 عکس دخترانی که ، مثل حیوان ، 🇮🇷 وسط خیابان چهار دست و پا ، راه می رفتند 🇮🇷 یک طناب بر گردنشان انداخته بودند 🇮🇷 و آنها را مثل سگ ، 🇮🇷 به دنبال خود می کشاندند . 🇮🇷 عکس دخترانی را دید ، 🇮🇷 که دست و پاهایشان را قطع می کردند 🇮🇷 زبانشان را می بریدند 🇮🇷 و آنها به عنوان عروسک و حیوان ، 🇮🇷 به پولداران می فروختند . 🇮🇷 عکس دخترانی که با طناب بسته شده بودند 🇮🇷 و چند مرد وحشی به او تجاوز می کردند . 🇮🇷 عکس دخترانی که وسط رینگ بوکس ، 🇮🇷 عریان رهایش می کردند 🇮🇷 تا یکی یکی به او تجاوز کنند . 🇮🇷 و صدها نفر ، دور تا دور رینگ ، نشسته بودند 🇮🇷 و از این وحشی گری ، لذت می بردند . 🇮🇷 عکس دخترانی که در مغازه ها ، 🇮🇷 پشت ویترین گذاشته می شدند 🇮🇷 تا برای استفاده جنسی ، کرایه می دادند . 🇮🇷 فرامرز ، دیگر طاقت نیاورد . 🇮🇷 حالش خیلی بد شده بود 🇮🇷 هم بغضش گرفت هم خیلی ترسید . 🇮🇷 اشک در چشمانش جمع شده بود . 🇮🇷 اشک ، دیدش را تار کرده بود . 🇮🇷 می خواست از آن خانه نفرین شده فرار کند 🇮🇷 و بی خیال ایاز و نجات دخترا و... شود 🇮🇷 اما ذره ای امید داشت 🇮🇷 که با انجام کارهای خوب ، 🇮🇷 دوباره انسان می شود . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
46.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی علیه السلام 🇮🇷 قسمت پنجم ( آخر ) @amoomolla
دوستان عزیزم ! به لطف خدا ، راهپیمایی مجازی روزقدس ، آغاز شد . لطفاًاطلاع رسانی بفرمایید و در این راهپیمایی حتماً شرکت کنید بیشتر از یک دقیقه هم طول نمی کشه . https://b2n.ir/ghods5
34.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی 🇮🇷 سفری به سرزمین خون و خاکستر 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون کودک فلسطینی و اشغالگر 🇮🇷 خنده دار ، ماجراجویی ، هیجانی 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون کودک فلسطینی و اشغالگر 🇮🇷 خنده دار ، ماجراجویی ، هیجانی 🇮🇷 قسمت دوم @amoomolla
😍 🌸 معلم به دانش آموز گفت : 👈 با وطنم جمله بساز 🌸 گفت : من رفتم حمام و تنم را شستم 🌸 معلم میگه : نهههه با ط دسته دار 🌸 دانش آموز میگه : 👈 من رفتم حمام و تنم را با تی دسته دار شستم 😂 😁 ‌💟 @ghairat
ممنون از کمکهاتون خدا به مال و زندگی تون برکت بده
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۳۷ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز ، محل نگهداری دختران ، 🇮🇷 قراردادهای ایاز و طرف هایش ، 🇮🇷 آزمایشگاه های مواد مخدرش ، 🇮🇷 واسطه های خرید جنین و... را حفظ کرد . 🇮🇷 و به طرف قفس گربه ها رفت . 🇮🇷 روز بعد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، 🇮🇷 به انتظار اذان نشسته بود . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، فرامرز انسان شد 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دو نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم متعجب گشته و هم احساس خطر کردند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . 🇮🇷 فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 دوباره به قفس هاشون برگشتند . 🇮🇷 و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🇮🇷 خبر فرار دختران را به اَیّاز دادند . 🇮🇷 او با عصبانیت از اتاقش بیرون آمد و گفت : 🔥 یعنی چی فرار کردند ؟! 🔥 پس شماها اینجا چکاره اید ؟! ☠ اوبات گفت : ☠ قربان ! نگهبانا میگن که غافلگیر شدن ☠ انگار یه پسر جوونی با تعداد زیادی گربه ، ☠ به نگهبانا حمله کرده و دخترا رو آزاد کرده 🔥 اَیّاز ، دوباره با عصبانیت گفت : 🔥 اِی احمقای بی خاصیت . 🔥 شما به درد هیچ کاری نمی خورید 🔥 فوراً همه مدارک و جمع کنید 🔥 باید از اینجا بریم . 🔥 الآنه که سر و کله پلیسا ، تو این خونه پیدا بشه 🔥 و هر چه سریعتر ، 🔥 اون پسره رو هم برام پیدا کنید . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
32.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی 🇮🇷 سفری به سرزمین خون و خاکستر 🇮🇷 قسمت دوم ( آخر ) @amoomolla
🌹 داستانی برای اثبات خدا 🌹 💮 نیوتن ، دوستی داشت 💮 که همیشه وجود خدا را انکار می کرد 💮 و می گفت : 👈 خدا وجود ندارد . 👈 دنیا خود به خود درست شده است . 💮 نیوتن تصمیم گرفت 💮 برای اثبات خدا به دوست ملحد خود ، 💮 از ماکت منظومه شمسی استفاده کند . 💮 به خاطر همین ، 💮 ماکتی از منظومه شمسی طراحی کرد 💮 که با زدن یک کلید ، 💮 سیارات طراحی شده در آن ، 💮 به دور خورشید می چرخیدند .  💮 بعد از آن ، 💮 دوست خود را به خانه خود دعوت کرد 💮 و این ماکت را به او نشان داد . 💮 دوست نیوتن با دیدن این ماکت ، 💮 خوشحال و شگفت زده شد 💮 و اولین سوالش این بود : 👈 خیلی قشنگه ، بی نظیره ، این ساخته کیست ؟ 💮 نیوتن هم در جواب گفت : 👈 خود به خود به وجود آمده است ! 💮 دوستش پرسید : 👈 مسخره می کنی ؟! 👈 مگر می شود چیزی به این زیبایی و دقت ، 👈 خود به خود به وجود آمده باشد ؟ 💮 نیوتن نیز از این فرصت استفاده کرد و گفت : 🌸 چطور این ماکت ، 🌸 نمی تواند بدون سازنده و خالق باشد 🌸 ولی نمونه بسیار بزرگتر و دقیق تر و زیباتر آن 🌸 که همان منظومه شمسی است ، 🌸 بدون خالق باشد . 💮 دوست نیوتن به فکر عمیقی فرو رفت . 💮 تصمیم گرفت در مورد وجود خدا ، 💮 تحقیق کند و کتاب بخواند . 💮 او پس از چند ماه با خوشحالی ، 💮 به وجود خداوند پی برد و خداپرست شد . 🔮 @amoomolla
31.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ۱۱ : ورود به شهر زیرزمینی 🔮 @amoomolla
🌷 ، 🌷 ☀️ اونایی که چتر داشتن ، خیس شدن ☀️ اما من که چتر نداشتم ، خیس نشدم ☀️ این چطور ممکنه ؟! 👈 باهوشا بسم الله ... @amoomolla
جواب : اونایی که چتر داشتن ، همه زیر باران شدید بودند اما من توی خونه بودم به خاطر همین خیس نشدم .
29.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان 🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان 🇮🇷 قسمت ۱۲ 🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۳۸ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 اوبات ، همه مدارک ، طلاها ، مواد مخدر ، 🇮🇷 و گربه ها را ، 🇮🇷 به یک مکان دیگر منتقل کرد . 🇮🇷 و خانه را تخلیه نمود . 🇮🇷 دختران ، به اداره پلیس رفتند 🇮🇷 و از آنها کمک خواستند . 🇮🇷 پلیس با چندتا از دختران به خانه ایاز آمد ، 🇮🇷 اما چیزی پیدا نکرد و کسی آنجا نبود 🇮🇷 پلیس ترکیه ، 🇮🇷 سالهاست به دنبال اَیّاز و اوبات بودند 🇮🇷 اما هیچ وقت موفق نشدند ، 🇮🇷 تا آن دو را دستگیر کنند ‌. 🇮🇷 روز بعد ، باز هم فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 منتظر اذان صبح شدند . 🇮🇷 با گفتن اذان ، فرامرز ، دوباره انسان شد . 🇮🇷 به سرعت ، به همراه گربه ها ، 🇮🇷 به دنبال آزمایشگاه مواد مخدر گشتند . 🇮🇷 نگهبانان را ، بیهوش کردند . 🇮🇷 تا به آزمایشگاه رسیدند . 🇮🇷 همه آزمایشگاه را به آتش کشیدند . 🇮🇷 سپس برای ایاز و اوبات ، کمین کردند 🇮🇷 ایاز با عصبانیت از اتاقش خارج شد 🇮🇷 در حالی که می گفت : 🔥 اوبات ، معلومه اینجا چه خبره ؟! 🇮🇷 اوبات با چند نفر دیگر ، به طرف ایاز رفت 🇮🇷 و با ترس گفت : ☠ قربان به ما حمله شده ☠ همه نگهبانها رو بیهوش کردند ☠ باید هر چه سریعتر از اینجا فرار کنیم 🇮🇷 ایاز با عصبانیت گفت : 🔥 کار کدوم احمقیه ؟! 🔥 پلیسا ، رقیبا ... 🇮🇷 اوبات گفت : ☠ قربان کار همون پسره و گربه هاست ☠ سریع بیاین از اینجا بریم . 🇮🇷 اَیّاز و اوبات ، در حال فرار بودند 🇮🇷 گربه ها ، افراد ایاز را ، 🇮🇷 یکی یکی شکار می کردند 🇮🇷 و فرامرز آنها را بیهوش می کرد . 🇮🇷 تا اینکه فقط ایاز و اوبات ماندند . 🇮🇷 با یک حمله همه جانبه ، 🇮🇷 آنها را نیز بیهوش و دستگیر کردند . 🇮🇷 و با دست و پای بسته ، 🇮🇷 آنها را در کامیون خودشان ، 🇮🇷 که پر از مواد مخدر بود ، قرار دادند . 🇮🇷 و به سرعت ، قبل از اینکه آفتاب طلوع کند 🇮🇷 ماشین را به مرکز پلیس رساندند . 🇮🇷 فرامرز ، با سرعت زیاد ، 🇮🇷 ماشین را به دروازه پاسگاه زد 🇮🇷 و داخل پاسگاه شد . 🇮🇷 پلیس ها و سربازان ، خیال کردند 🇮🇷 که به آنها حمله شده 🇮🇷 به خاطر همین آماده باش زدند 🇮🇷 و سلاح خود را برداشتند 🇮🇷 و کامیون را محاصره کردند . 🇮🇷 اما کسی پشت فرمان نبود . 🇮🇷 درب راننده کامیون را باز کردند 🇮🇷 کسی آنجا نبود 🇮🇷 فقط چندتا گربه از ماشین ، به بیرون پریدند . 🇮🇷 فرامرز دوباره با طلوع آفتاب گربه شده بود 🇮🇷 فرامرز از کامیون پیاده شد ، 🇮🇷 و به دوستانش ملحق شد . 🇮🇷 پلیسها ، درب عقب کامیون را باز کردند 🇮🇷 ایاز و اوبات را ، 🇮🇷 که سالها در ترکیه تحت تعقیب بودند ، 🇮🇷 دست و پا بسته ، پیدا کردند ... 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
کودک ۶ ساله که به سرطان مغز و استخوان گرفتار شده ، نیاز به کمکهای مالی شما دارد . 6037997502692206 به نام روح الله قربانی
🌷 ، 🌷 ♦ شما از یک سوراخ وارد می شوید ♦️ و همزمان از دو سوراخ بیرون می آیید ؟ ♦️ این چطور ممکن است ؟ 👈 باهوشا بسم الله ... @amoomolla
جواب : وقتی شلوار می پوشید ، این اتفاق می افتد
به خاطر پیشنهاد شما عزیزان ، کانالمون رو ، به رسانه محور ، ارتقا دادیم .
41.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز ، کمدی ، ماجراجویی ، معمایی 🇮🇷 قسمت ۱۱ 🔮 @amoomolla
🌸 بخشی از سلامت و بیماری فرزندان ، 🌸 زشتی و زیبایی ، خوش‌‌اخلاقی و بداخلاقی ، 🌸 باهوشی و کودنی فرزندان ، و... 🌸 به تغذیه پدر و مادر آنها ، 🌸 قبل از انعقاد نطفه و در دوران جنینی ، 🌸 مربوط می‌شود . 🌸 از رسول اکرم ، نقل شده است : 🕋 که شیر ، پایه و اساس تربیت است ؛ 🕋 چرا که صفات زن را به طفل منتقل می‌ کند . 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 قسمت ۲۱۱ : عیدی روز عید فطر 🇮🇷 نکته اخلاقی : هدیه دادن به دیگران 🔮 @amoomolla 🎥