eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت چهارم ☀️☀️☀️ 🌸 جعفر و زهرا تصمیم گرفتند 🌸 تا بچه را تحویل پلیس دهند . 🌸 منتظر شدند تا صبح شود . 🌸 همراه با بچه ، سحری خوردند 🌸 نماز صبح و دعای عهد خواندند 🌸 سپس جعفر ، قرآن می خواند 🌸 و زهرا و بچه ، گوش می کردند . 🌸 تا صبح شد . 🌸 جعفر ، تشت و بچه را برداشت 🌸 زهرا در حال پوشیدن چادرش ، گفت : 🇮🇷 وایسا عزیزم منم میام 🌸 جعفر گفت : 🌹 خانمی شما خسته ای 🌹 همه‌ی شب رو نخوابیدی 🌹 شما بمون استراحت کن من می برمش 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 عزیزم ! 🇮🇷 من خوبم 🇮🇷 دوست دارم باهات بیام 🌸 هر دو به طرف کلانتری حرکت کردند . 🌸 در طول مسیر ، بچه در بغل زهرا بود . 🌸 زهرا دوست نداشت بچه را تحویل دهد 🌸 اما به فکر مادر بچه بود 🌸 که حتما نگران بچه اش شده . 🌸 بچه را به پلیس تحویل دادند . 🌸 و از کلانتری ، بیرون آمدند . 🌸 اشک ، آرام آرام ، 🌸 از چشمان جعفر و زهرا ، پایین می آمد . 🌸 کنار پارک ایستادند و روی نیمکت نشستند . 🌸 زهرا ، شعری را آرام با خود زمزمه می کرد : 🇮🇷 بچه ، یکی یه دونه ، عزیزِ هر دومونه 🇮🇷 بچه ، چراغ خونه ، ماهه تو آسمونه 🇮🇷 بچه ، مثلِ یه غنچه ، گلِ زیبای باغچه 🇮🇷 بچه ، شادیِ کوچه ، خنده‌ی لبهامونه 🇮🇷 بچه ، امیدِ مادر ، هم بازیِ برادر 🇮🇷 همدم و یارِ خواهر ، عصای مردِ خونه 🌸 زهرا ، وسطای شعر خواندنش ، 🌸 دیگر نتوانست تحمل کند . 🌸 چادر را جلوی صورتش گذاشت . 🌸 و شروع به گریه کرد . 🌸 جعفر ، دیگر نتوانست جلوی خود را بگیرد 🌸 خودش نیز به گریه افتاد 🌸 و دوباره از خداوند ، درخواست بچه کرد 🌸 پس از اینکه آرام شدند ، 🌸 به خانه برگشتند 🌸 در را باز کردند 🌸 ناگهان صدای گریه بچه ای را شنیدند ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 📚 @dastan_o_roman 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت دوم 🔮 @amoomolla
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 شعر غمگین اتل متل یه مادر 🇮🇷 در وصف همسر شهید 🇮🇷 با صدای 🔮 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🤔 🌷 🔰 ۱. سال به دنیا آمدن امام حسن مجتبی ؟! 🔰 ۲. سال به امامت رسیدن امام ح
✍ پاسخ معما : 🔰 ۱. سال به دنیا آمدن امام حسن مجتبی ؟! 👈 سال ۳ هجری 🔰 ۲. سال به امامت رسیدن امام حسن ؟ 👈 سال ۴۰ هجری 🔰 ۳. سال شهادت امام حسن مجتبی ؟! 👈 سال ۵۰ هجری 🔰 ۴. مدت امامت امام حسن مجتبی ؟! 👈 ۱۰ سال 🔰 ۵. طول عمر امام حسن مجتبی ؟! 👈 ۴۸ سال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت پنجم ☀️☀️☀️ 🌸 صدا از درون خانه آنها بود . 🌸 با سرعت داخل خانه شدند . 🌸 ناگهان با تعجب ، 🌸 همان بچه را ، با همان تشت ، دیدند . 🌸 زهرا و جعفر ، 🌸 با تعجب به همدیگر نگاه می کردند . 🌸 جعفر گفت : 🌹 اینجا چه خبره ؟! 🌹 کی این بچه رو آورده گذاشته اینجا ؟! 🌸 زهرا به طرف بچه رفت . 🌸 او را بلند کرد و در آغوش گرفت . 🌸 و به او شیر داد . 🌸 زهرا باورش نمی شد که دوباره بچه را ببیند 🌸 بچه در حال شیر خوردن بود 🌸 و زهرا با چشمانی اشک آلود ، 🌸 برایش شعر می خواند . 🇮🇷 بچه ، یکی یه دونه 🇮🇷 بچه ، چراغ خونه 🇮🇷 عزیزِ هر دومونه 🇮🇷 ماهه تو آسمونه ... 🇮🇷 جعفر می خواست بچه را از زهرا بگیرد . 🇮🇷 اما زهرا ، بچه را سفت گرفته بود 🇮🇷 دلش راضی نبود تا بچه را تحویل دهند . 🇮🇷 جعفر به زهرا گفت : 🌹 بده عزیزم 🌹 این بچه مال ما نیست . 🌸 زهرا ، بچه را رها کرد ؛ 🌸 و چادرش را پوشید . 🌸 جعفر گفت : 🌹 شما نمی خواد بیای 🌹 خودم تحویلش میدم و بر می گردم 🌸 جعفر ، بچه را به کلانتری برد و گفت : 🌹 جناب سروان ! 🌹 ما بچه رو تحویل شما دادیم ، 🌹 شما اونو دوباره گذاشتید خونه ما ؟! 🌸 سروان جلیلی ، با تعجب به جعفر نگاه کرد 🌸 سپس گفت : بنده شمارو می شناسم ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 بله جناب سروان 🌹 سه چار ساعت پیش ، 🌹 با خانمم اومدیم پیش شما 🌹 و این بچه رو تحویل شما دادیم 🌹 و گفتیم که دم در خونمون پیداش کردیم 🌸 سروان جلیلی گفت : 🔮 واقعاً متوجه منظورتون نمیشم 🔮 من تاحالا ، نه شمارو دیدم نه این بچه رو . 🔮 اولین باره که دارم می بینمتون 🔮 حالا امرتون رو بفرمائید ؟! 🌸 جعفر ، دوباره ماجرای بچه را تعریف کرد 🌸 سپس بچه را تحویل پلیس داد 🌸 و به خانه برگشت ‌. 🌸 در خانه را که باز کرد 🌸 صدای خنده زهرا و بچه را شنید 🌸 به طرف اتاق رفت 🌸 دوباره همان بچه و همان تشت طلا بود . 🌸 جعفر ، با تعجب به زهرا نگاه کرد . 🌸 سپس یک نگاه به پشت سرش کرد 🌸 و یک نگاه به بچه انداخت . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت سوم 🔮 @amoomolla
⛔️ 🌹 جای خواب بچه ها ، 🌹 باید از پدر و مادر جدا باشد . 🌹 با این کار ، هم وابستگی بچه ها کم میشه 🌹 هم پدر و مادر ، در مسائل عاطفی ، 🌹 راحت تر و آزادتر باشند . 🌹 امام علی علیه السلام می فرمایند : ☀️ اگر بچه ای هنگام آمیزش والدین ، ☀️ حتی نفس کَشیدن والدینش را بشنود ☀️ زناکار می شود . 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🇮🇷 Faithful 🌸 تلفظ 👈 فَیض فُل 🌸 ترجمه : مؤمن ، با ایمان ، با وفا 🌸 faithful to God 🌸 تلفظ : فَیض فُل تو گاد 🌸 ترجمه : به خدا وفادار باش 🔮 @amoomolla
🌹 مشق و دیکته مذهبی 🌹 🌹 ویژه کلاس اولی ها به پایین 🌹 🌸 س ( سین ) مثل : 🇮🇷 سوره ، سنگر ، سپاه ، سحر ، سمیع ، 🇮🇷 سردار سلیمانی ، سبحان ، 🇮🇷 سجده ، سجود ، سجاد ، ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 👈 دوستان گلم ! اگر شما هم ، کلمات مذهبی با حرف " سین " یادتان آمد ، به ما هم بگین تا به اشتراک بذاریم .
🌸 آی فیتیله آی فیتیله 🌸 جمعه ها روز تعطیله 😍 یه بیل به باغچه بزنید 😍 یه سر به غنچه بزنید 😍 آبی به کوچه بزنید 😍 بوسه به بچه بزنید 🌸 آی فیتیله آی فیتیله 🌸 جمعه ها روز تعطیله 😍 شادی رو پیمونه کنید 😍 غصه رو بی خونه کنید 😍 غسل روز جمعه کنید 😍 موهاتونو شونه کنید 🌸 آی فیتیله آی فیتیله 🌸 جمعه ها روز تعطیله 😍 تق و تق و تق در بزنید 😍 به همدیگه سر بزنید 😍 از خونه ها دل بکنید 😍 پرنده شید پر بزنید 🌸 آی فیتیله آی فیتیله 🌸 جمعه ها روز تعطیله 😍 جمعه روز عبادته 😍 روز نماز وحدته 😍 روز ظهور مهدیه 😍 روز عشق و محبته 🌸 آی فیتیله آی فیتیله 🌸 جمعه ها روز تعطیله 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت ششم ☀️☀️☀️ 🌸 جعفر گفت : 🌹 بله جناب سروان 🌹 همین سه چهار ساعت پیش ، 🌹 با خانمم اومدیم اینجا پیش شما 🌹 و این بچه رو تحویل تون دادیم 🌹 مگه یادتون نیست ؟! 🌹 گفتیم که دم در خونه پیداش کردیم 🌸 سروان جلیلی گفت : 👨🏻‍✈️ واقعاً متوجه منظورتون نمیشم 👨🏻‍✈️ من مطمئنم 👨🏻‍✈️ که نه امروز و نه روزای دیگه ، 👨🏻‍✈️ نه شمارو دیدم نه این بچه رو . 👨🏻‍✈️ اولین باره که دارم می بینمتون 👨🏻‍✈️ خب حالا امرتون رو بفرمائید ؟! 🌸 جعفر ، دوباره ماجرای بچه را تعریف کرد 🌸 سپس بچه را تحویل پلیس داد 🌸 و به خانه برگشت ‌. 🌸 در خانه را که باز کرد 🌸 صدای خنده زهرا و بچه را شنید 🌸 به طرف اتاق رفت 🌸 دوباره همان بچه و همان تشت طلا بود . 🌸 جعفر ، با تعجب به زهرا نگاه کرد . 🌸 سپس یک نگاه به پشت سرش کرد 🌸 و یک نگاه به بچه انداخت . 🌸 جعفر ، مات و مبهوت ، به زهرا گفت : 🌹 این بچه اینجا چکار می کنه ؟! 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 به من میگی ؟! به خودت بگو 🇮🇷 چرا بچه رو گذاشتی دم در و رفتی ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 من نذاشتم ؛ من بردمش کلانتری 🌹 من تحویلش دادم و برگشتم 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 بچه ، دم در خونه بود 🇮🇷 من فکر کردم تو گذاشتیش 🌸 جعفر ، با عجله و بدون بچه به کلانتری رفت 🌸 مستقیم به طرف سروان جلیلی رفت و گفت : 🌹 آقا بچه کجاست ؟! 🌸 سروان جلیلی در حال نوشتن گفت : 🌟 کدوم بچه ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 همون بچه ای که یک ساعت پیش ، 🌹 به شما تحویل دادم . 🌸 سروان جلیلی ، 🌸 خودکارش را روی دفتر گذاشت ؛ 🌸 و با تعجب نگاهی به جعفر کرد و گفت : 🌟 شما به بنده بچه دادید ؟! 🌸 جعفر گفت : ندادم ؟! 🌸 سروان جلیلی گفت : 🌟 شما حالتون خوبه ؟! 🌟 بنده تا حالا شمارو ندیدم 🌟 از صبح تا الآن که در خدمتتون هستم 🌟 هیچ بچه ای هم تو کلانتری ندیدم 🌸 جعفر به فکر فرو رفت 🌸 بهت زده به سروان جلیلی نگاه می کرد . 🌸 سکوت جعفر ، طول کشید . 🌸 سروان جلیلی گفت : 🌟 آقا حالتون خوبه ؟! 🌸 جعفر ، معذرت خواهی کرد 🌸 و از کلانتری بیرون آمد . 🌸 در حال قدم زدن ، با خودش حرف می زد 🌸 از بس غرق فکر بود 🌸 نفهمید چگونه به خانه رسید . 🌸 سپس در حیاط ایستاد و زهرا را صدا زد . 🌸 زهرا با لبی خندان و روحیه ای شاد ، 🌸 و با بچه که در بغلش بود ، 🌸 به طرف جعفر آمد و گفت : 🇮🇷 بله عزیزم چی شده ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 به نظرت ! من دیوونه شدم ؟! 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 نه قربونت برم 🇮🇷 تو عاقلترین مرد دنیایی . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 قسمت ۴۰۶ : دوستی دو طرفه 🇮🇷 از هر دست بدی، از همان دست می گیری 🔮 @amoomolla 🇮🇷 🇮🇷