#شعر_کودکانه
#یک_آیه
📖 إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
# سوره_احزاب_آیه_56
🍃اين آيه خیلی قشنگ
🌼داره هزار آب و رنگ
🍃از کودکی هر کسی
🌼بلند میگه وقت تنگ
🍃مثل يه چشمه ی پاک
🌼زلال و صاف و زيبا
🍃اين آيه هست بچه ها
🌼صلوات بر مصطفی
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت دهم 🌹
🍎 سمیه و مرضیه ، وارد کلاس شدند .
🍎 آن پسرهایی که متلک پراندند
🍎 و مورد ملامت سمیه قرار گرفتند ،
🍎 تا آخر کلاس ، ساکت و بی صدا نشستند
🍎 و خودشان را ، جمع و جور کردند .
🍎 استاد ، وارد کلاس شد .
🍎 امروز قرار بود ،
🍎 یکی از دانشجوها ، کنفرانس بدهد .
🍎 استاد ، نام َسمیه را خواند .
🍎 سمیه هم با چادر زیبایش ،
🍎 در محل کنفرانس ایستاد .
🍎 استاد ، از دیدن سمیه در چادر ،
🍎 هم شگفت زده شد
🍎 هم لبخند رضایت ، بر او زد .
🍎 سمیه ، کنفرانس خود را ارائه نمود .
🍎 وقتی کنفرانس تمام شد ،
🍎 همه دانشجوها ، برایش دست زدند .
🍎 و استاد با لبخند ، او را تحسین نمود .
🍎 سمیه ، سر جای خود نشست
🍎 استاد نیز ، از کنفرانس سمیه تعریف کرد .
🍎 و چندتا اشکال گرفت .
🍎 سمیه خیلی خوشحال بود
🍎 که توانست با حجابش ،
🍎 انسانیت و علم و عقلش را ،
🍎 به دیگران ثابت کند .
🍎 بعد از کلاس ، پسران و دختران ،
🍎 از سمیه بابت کنفرانس زیبایش ،
🍎 تشکر و تعریف کردند .
🍎 مرضیه به سمیه گفت :
🌟 سمیه جان !
🌟 چادرت ، تو را ، زرنگ تر کرده ها
🌟 از موقعی که چادر پوشیدی ،
🌟 خیلی تغییر کردی .
🌟 مودب شدی ، زرنگ شدی ،
🌟 محبوب شدی ، محجوب شدی ...
🍎 مرضیه در حال صحبت کردن بود
🍎 که متوجه شد ؛
🍎 سمیه حواسش جای دیگری است
🍎 و به یک نقطه ، خیره شده بود .
🍎 مرضیه گفت :
🌟 فهمیدی چی گفتم سمیه ؟!
🍎 اما سمیه هیچ پاسخی نداد .
🍎 دوباره مرضیه گفت :
🌟 حواست کجاست دختر ؟!
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت ۲۷۵ : زیارت
🔮 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون #انیمیشن #فیلم #سینمایی
🇮🇷 #پویانمایی #مهارتهای_زندگی
46.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره
🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی
🇮🇷 قسمت پنجم : فراری
🎥 @kartoon_film
👨🏻🏫 @amoomolla
#سریال #فیلم #شب_های_برره
18.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پرده آخر
🇮🇷 قسمت چهارم
🔮 @amoomolla
👈 کانال فرهنگی تربیتی هنری عموملا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۱ 🌹
🍎 مرضیه ، نگاه سمیه را تعقیب کرد .
🍎 سمیه داشت به دختری نگاه می کرد
🍎 که در پارک دانشگاه بود .
🍎 مرضیه گفت :
🌟 چیز مهمی در آنجا می بینی ؟!
🍎 سمیه گفت :
🌷 آن دختره ، شیداست .
🌷 مدتی است که دارم او را می بینم
🌷 که با آن پسره یعنی داریوش ، می گردد
🍎 مرضیه گفت :
🌟 چکارش داری ، ول کن بابا ...
🌟 به ما چه ربطی دارد ...
🍎 سمیه گفت :
🌷 یعنی چی ول کن دختر ؟!
🌷 او باید بفهمد که آن پسر ، خطرناک است ...
🌷 باید بفهمد کبوتر با کبوتر ، باز با باز ...
🌷 باید بفهمد که با هر کس و ناکسی ،
🌷 نباید بگردد و نباید قاطی بشود .
🍎 سمیه ، چادرش را محکم گرفت
🍎 و به سمت شیدا رفت .
🍎 با شیدا صحبت کرد
🍎 او را نصیحت کرد
🍎 ولی فایده ای نداشت .
🍎 شیدا ، دختری مغرور بود
🍎 و به حرف هیچ کسی گوش نمی دهد .
🍎 چند روز بعد ،
🍎 سمیه با چهار نفر از دختران دانشگاه ،
🍎 مشغول مباحثه علمی و دینی بودند .
🍎 که شیدا با گریه و زاری ،
🍎 از دفتر مدیریت دانشگاه بیرون آمد .
🍎 و از کنار سمیه و دوستانش گذشت .
🍎 دختران با تعجب ، به هم نگاه کردند
🍎 مرضیه گفت :
🌟 چی شده ؟!
🌟 چرا این دختره اینجوری بود ؟
🍎 ارغوان گفت :
💥 نمی دانم ، لابد یک اتفاقی افتاده
🍎 سمیه بلند شد و به طرف شیدا رفت .
🍎 هر چه او را صدا زد ، نایستاد
🍎 سمیه سرعتش را زیاد کرد ،
🍎 به شیدا رسید و دست او را گرفت
🍎 و علت گریه هایش را پرسید .
🍎 اما شیدا بدون جواب ، از کنار سمیه رفت
🍎 و به مسیرش ادامه داد .
🍎 سمیه باز دنبالش رفت .
🍎 اما هر چی از شیدا پرسید :
🌷 که چی شده ، چه اتفاقی افتاده ؟
🍎 اما شیدا بدون هیچ جوابی ،
🍎 به راه خود ادامه می داد .
🍎 سمیه ، به طرف دفتر مدیریت رفت .
🍎 و علت گریه شیدا را جویا شد .
🍎 دفتر دار مدیر ، آقای جهانگیری گفت :
🔮 ایشان از دانشگاه ، اخراج شدند .
🍎 سمیه با تعجب گفت :
🌷 اخراج شد ؟!
🌷 یعنی چی اخراج شد ؟!
🌷 چرا اخراج شد ؟!
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla