🍦 بچه ها ، گاهی سر کلاس ،
🍦 شلوغ می کنند ، دعوا می کنند
🍦 یا احساس خستگی می کنند
🍦 حواسشان از کلاس و درس دور شده
🍦 در این جور مواقع ،
🍦 به جای اینکه به بچه ها بگوئید
🍦 ساکت باشید
🍦 یا حواستون به من باشه
🍦 فوراً از شعرهایی که ،
🍦 به بچه ها یاد دادید ، بخوانید
🍦 بچه ها با شنیدن آن ،
🍦 با شما همخوانی می کنند
🍦 و بعد از هم خوانی می بینید
🍦 که بچه ها آرام و ساکت می شوند .
🇮🇷 @amoomolla
#کلاسداری #مربیگری
یک روز شاد
در کارگاه معلولان توانمند
مدرسه استثنائی وحدت
🇮🇷 @amoomolla
📸 @amoomolla_news
🌟 برای بچه ها ،
🌟 موفقیت های کوچک درست کنید
🌟 مثلا در بازی کردن با آنها ،
🌟 گاهی بگذارید آنها برنده شوند
🌟 هر کار خوبی که کردند
🌟 حتما آنها را تشویق کنید .
🇮🇷 @amoomolla
#نکات_تربیتی #موفقیت
🌸 موفقیت های کوچک ،
🌸 به بچه ها انگیزه تلاش بیشتر میده
🌸 همین موفقیت های کوچک ،
🌸 می توانند در آینده ،
🌸 مقدمه موفقیت های بزرگ شوند .
🇮🇷 @amoomolla
#نکات_تربیتی #موفقیت
🌹 هر موفقیتی ،
🌹 چه کوچک چه بزرگ ،
🌹 حس زیبای ما می توانیم رو ،
🌹 در ذهن و روح بچه ها می گذارد .
🇮🇷 @amoomolla
#نکات_تربیتی #موفقیت
سوپرایز فاطمه بانو به عموملا 😍
روی کیک نوشته عموملا ولی آب شده
#روستای_عبدالسید_مریوش
#شعیبیه
🇮🇷 @amoomolla
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 آهنگ زیبای راضی باش
🔈 عبدالحسین شفیع پور
🎼 @sorod_shr
🇮🇷 @amoomolla
#آهنگ #راضی_باش
#عبدالحسین_شفیع_پور
#مادر #روز_مادر #روز_زن
🦀 شعر معرفی شیطان 🦀
🔥 شیطونِ بدجنسم من 🔥
🔥 شـرور و نـاکـِسَـم من 🔥
🔥 خیلی زشت و مکّـارم 🔥
🔥 از بـچـه ها بـیــــزارم 🔥
🎼 @sorod_shr
🇮🇷 @amoomolla
#شعر #شیطان #نمایش #نمایش_نامه
#طرح_درس #درس_نامه #درسنامه
🔥 شعر کار شیطان 🔥
♨️ کارم شده دعوا و
♨️ فــریـبِ آدمــا و
♨️ بیداری شبها و
♨️ بیکاری مردا و
♨️ گـرونی بنزین و
♨️ فساد مسئولین و
♨️ آوردن بـرجـام و
♨️ خوردن نفت خام و
♨️ کـشتـن بچـه هـا و
♨️ خشکـی باغچه ها و
♨️ رقص و ساز و آواز و
♨️ دور شدن از نمـاز و
♨️ حـمـایت نکـردن و
♨️ از کالای ایـران و
🎼 @sorod_shr
🇮🇷 @amoomolla
#شعر #شیطان #نمایش #نمایش_نامه
#طرح_درس #درس_نامه #درسنامه
49.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 سریال زیبای آب پریا
📼 قسمت اول / بخش ۱
📹 با کیفیت بالا
🎥 @kartoon_film
🇮🇷 @amoomolla
#سریال #آب_پریا
✍ داستان کوتاه عمر جاویدان
🌹 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
🌹 در زمان های قدیم ،
🌹 قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند :
🌟 از خداوند بخواه تا مرگ را ،
🌟 از میان ما بردارد .
🌟 تا عمر جاودان داشته باشیم
🌹 پیامبر آنان دعا کرد
🌹 و خداوند نیز اجابت فرمود
🌹 و مرگ را از میان آنان برداشت .
🌹 سالها گذشت .
🌹 به تدریج جمعیت آنها زیاد شد ،
🌹 خانه ها دیگر ،
🌹 ظرفیت گنجایش افراد را نداشتند
🌹 بیشتر جمعیت ، پیران بودند
🌹 که توانایی کار کردن نداشتند .
🌹 کم کم کار به جایی رسید
🌹 که سرپرست یک خانواده ،
🌹 صبح زود از خانه بیرون می رفت
🌹 تا برای همسر و فرزندانش ،
🌹 پدر و مادرش ،
🌹 پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ،
🌹 و دیگر افراد تحت تکلفش ،
🌹 نان و غذا تهیه کند .
🌹 و به آنها رسیدگی نماید .
🌹 این مسئله موجب شد
🌹 تا افراد فعال و جوان ،
🌹 از کار و کسب و زندگی و تفریح ،
🌹 باز بماندند .
🌹 و همه دغدغه آنها ،
🌹 سیر کردن خانواده خود است .
🌹 به ناچار نزد پیامبر خود رفتند
🌹 و از او خواستند
🌹 تا آنها را به وضع سابقشان باز گرداند
🌹 و مرگ را ،
🌹 دوباره میان آنان برقرار کند .
🌹 پیامبر دعا کرد
🌹 و خداوند دعای او را اجابت فرمود
🌹 و مرگ و اجل را ،
🌹 در میان آنها برقرار نمود .
📚 بحارالانوار، ج ۶
📚 @dastan_o_roman
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_کوتاه #مرگ #عمر_جاویدان