سلام دوستان ادمین تبادلات هستم گوشیم سوخته بود حلال کنید لطفا دوباره پیام دهید ❤️التماس دعا🤲
سلام دوستان عزیزم
خانمی ، همسرشان جانباز بود .
که هشت سال پیش شهید شدند .
شوهرشان ، هیچ مسئولیتی در نظام نداشت .
نه بچه هاش ، آقازاده شدند .
نه خودش طلبکار نظام و مردم بود .
و نه بیت المال را ، حق مسلم خود می دانست
و حتی هیچ پرونده ای ،
برای جانبازی خودش ، تشکیل نداد .
و معتقد بود
که برای پول و میز و صندلی به جبهه نرفته .
و تا آخر عمرش ، بر این اعتقادش استوار بود
ولی اکنون ، همسر و بچه های آن شهید ،
به شدت مقروض و بدهکارند .
و آن دو فرزند شهید ،
متاسفانه در حال حاضر ، بیکارند .
عزیزانی که قصد دارند ، کمکی بکنند
لطفا به شماره حساب زیر واریز نمایند .
5859831064801656
👈 به نام حامد طرفی
لطفا پس از واریزی ،
رسید آن را برای عموملا بفرستید .
و حتما قید بفرمایید :
برای همسر و فرزندان شهید .
@amoo_molla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت نهم 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 فرامرز ، دو روز بعد ،
🇮🇷 دوباره به انسان تبدیل شد .
🇮🇷 با تکان خوردن بدنش ، به هوش آمد .
🇮🇷 دم دمای صبح بود .
🇮🇷 با تعجب به اطرافش نگاه کرد .
🇮🇷 خود را در خرابه دید .
🇮🇷 انگار نمی دانست چگونه به اینجا آمده بود .
🇮🇷 ناگهان یادش آمد که به گربه تبدیل شده بود
🇮🇷 به خودش نگاه کرد .
🇮🇷 متوجه شد که دوباره انسان شده است .
🇮🇷 با حال خراب و خسته ، به طرف خانه رفت .
🇮🇷 نزدیک خانه خود شد .
🇮🇷 اما با طلوع آفتاب ، دوباره گربه شد .
🇮🇷 وقتی گربه شد ، به کنار خیابان رفت
🇮🇷 و به دیوار چسبید .
🇮🇷 آن فرامرز گردن کلفت ،
🇮🇷 با آن همه ادعا و غرور و پستی ،
🇮🇷 اکنون حس فرار و مخفی شدن پیدا کرده ،
🇮🇷 و از آدمها و ماشین ها ، می ترسید .
🇮🇷 به اولین کوچه که رسید ، داخل شد .
🇮🇷 و خود را پشت یک سطل زباله ، مخفی کرد .
🇮🇷 فرامرز ، در حال خودش بود
🇮🇷 که چندتا گربه پیش او آمدند و سلام کردند .
🇮🇷 فرامرز ، از اینکه حرف گربه ها را فهمید ،
🇮🇷 ترسید و بدون اینکه حرفی بزند
🇮🇷 از آن کوچه بیرون رفت .
🇮🇷 ساعت ها در خیابان ، پرسه می زد .
🇮🇷 تشنه و گرسنه شده بود .
🇮🇷 اما دوست نداشت از کف خیابان ، آب بخورد
🇮🇷 یا از سطل آشغال ، غذایش را تهیه کند .
🇮🇷 هر چند که غریزه اش ،
🇮🇷 او را به این کار سوق می داد .
🇮🇷 اما فرامرز ، مقاومت می کرد .
🇮🇷 آنقدر پیاده روی کرد تا شب شد ،
🇮🇷 سپس به طرف خانه خودش رفت .
🇮🇷 و از دیوار خانه بالا رفت .
🇮🇷 از پنجره به مادر و خواهرش نگاه می کرد .
🇮🇷 حسرت ، همه وجودش را گرفته بود .
🇮🇷 دوست داشت که در کنار آنها باشد ،
🇮🇷 اما به یاد گذشته افتاد .
🇮🇷 به یاد آن روزهایی که در کنار آنها بود .
🇮🇷 ولی قدر آنها را نمی دانست .
🇮🇷 به یاد رفتارهای بدش افتاد .
🇮🇷 به یاد داد زدن سر خواهر و مادرش ،
🇮🇷 و بی احترامی ها و بی ادبی هایش افتاد
🇮🇷 به یاد آن لحظه آخری که مادرش به او گفت
🇮🇷 صدای تلویزیون را کم کند ولی کم نکرد
🇮🇷 و به جای آن ،
🇮🇷 به قرآن کریم بی احترامی کرد .
🇮🇷 اشک فرامرز ، سرازیر شد .
🇮🇷 دوست داشت به خانه برود .
🇮🇷 اما می ترسید باز به او شلیک کنند .
🇮🇷 سپس شب را ، روی همان دیوار ،
🇮🇷 با گرسنگی خوابید .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
#داستان #پسر_گربه_ای
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹
🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹
قسمت سوم
🕌 وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
🌹 (as our) Imam , Guardian ,
🌹 Supporter , and Guide
🕌 ( اَس اور ) ایمام ، گاردیَن ، سِپورتِر اَند گاید
🔮 @amoomolla
✍ مفردات انگلیسی دعای سلامتی امام زمان
🌸 (as our) Imam ( اَس اُور ایمام )
👈 به عنوان ولی ما ، امام ما
🌸 Guardian ( گاردیَن )
👈 محافظ و نگهبان
🌸 Supporter ( سِپورتِر )
👈 پشتیبان ، حامی ، معین
🌸 Guide ( گاید )
👈 راهنما، رهبر
💞 واسطه ازدواج و همسریابی
💍 ازدواج ، حق همه است .
💍 و مسئولین باید تلاش کنند
💍 تا جوانان ،
💍 به این حق و نیاز طبیعی خود برسند .
💍 ما نیز به قدر توان خود ،
💍 گامی برای معرفی و واسطه گری برداشتیم
💗 شما نیز ،
💗 اگر دنبال معرف و واسطه ازدواج هستید
💗 اگر دنبال یک همسر خوب می گردید
💗 و اگر خواستگار خوب ندارید
💗 مشخصات خود را به ما بدهید
💗 تا شاید بخت شما ، در همین جا باز شود .
https://eitaa.com/joinchat/1768685582C874f7cbe29
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : زنگ تفریح
🇮🇷 نکته اخلاقی :
👈 چهارشنبه سوری ، می تواند خطرناک باشد
👈 آتش بازی ، می تواند ما را به بیمارستان بکشاند .
@amoomolla
#دیرین_دیرین #طنز #چهارشنبه
30.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای بوبوی قهرمان
🇮🇷 فصل دوم
🇮🇷 قسمت دوم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #بوبو #بوبوی_قهرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : چهارشنبه سوری
🇮🇷 نکته اخلاقی :
☀️ در شب چهارشنبه سوری ،
☀️ بچه ها را تنها نگذارید ،
☀️ و مراقب آنها باشید .
@amoomolla
#دیرین_دیرین #طنز #چهارشنبه
ولادت باسعادت امام حسین علیه السلام ،
و روز پاسدار ،
بر شما و خانواده محترمتان مبارک .
🌷 معمای مذهبی سوم شعبان 🤔 🌷
🌹 سوم ماه شعبان
🌹 زمین شده گلستان
🌹 رسیده روز پاسدار
🌹 عزیزان فداکار
🌹 چه روز خوب خوبی است
🌹 روز تولد کیست ؟ 🤷♂
@amoomolla
#شعبان #روزپاسدار
✍ شعر سوم شعبان شده
🇮🇷 بر لب هر شيعه ای
🇮🇷 خنده نمايان شده
🇮🇷 شهر و خيابان پر از
🇮🇷 نور و چراغان شده
🇮🇷 غنچهی لبهای ما
🇮🇷 خوشگل و خندان شده
🇮🇷 عطر حسينی در اين ،
🇮🇷 لحظه فراوان شده
🎼 @sorod_shr
🇮🇷 @amoomolla
#شعبان #سوم_شعبان #روز_پاسدار #امام_حسین
🌹 حدیث و شعر کودکانه 🌹
👈 دوست داشتن امام حسین علیه السلام
✍ پیامبر اکرم می فرمایند :
🌷 اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّ حُسَیناً 🌷
🕋 هرکس حسین را دوست دارد ،
🕋 خداوند دوستدار اوست .
📚 بحار ، ج۴۳ ، ص۲۶۱
🌸 نام حسین رو لبها
🌸 یاد حسین تو دلها
🌸 خدای خوب دوست دارد
🌸 دوستداران حسین را
✍ شاعر : سید محمد مهاجرانی
📚 منبع : هدیه های پیامبر ، ج ۱
🔮 @amoomolla
27.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای بوبوی قهرمان
🇮🇷 فصل دوم
🇮🇷 قسمت سوم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #بوبو #بوبوی_قهرمان
36.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج
🇮🇷 طنز ، کمدی ، ماجراجویی ، معمایی
🇮🇷 قسمت چهارم
🔮 @amoomolla
#فیلم_ایرانی #نابرده_رنج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای رستوران جنگل
🇮🇷 قسمت دوم : غذای صداساز
🇮🇷 رده سنی : خردسال و کودکان
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #پویانمایی
🎥 #رستوران_جنگل
🌹 داستان امام حسین علیه السلام 🌹
قسمت اول
🕌 امام حسین علیه السلام ،
🕌 در روز سوم شعبان ، سال چهارم هجری ،
🕌 در شهر مدینه به دنیا آمدند .
🕌 امام حسین علیه السلام ،
🕌 فرزند دوم حضرت فاطمه و علی بودند .
🕌 هنگامی که ایشان به دنیا آمدند
🕌 همهی فرشتگان ،
🕌 به رسول خدا ، تبریک گفتند .
🕌 سپس به امر پروردگار ،
🕌 نام آن کودک را ، حسین گذاشتند .
🕌 رسول خدا ، امام حسین را ،
🕌 در آغوش می گرفتند .
🕌 گاهی صورت او را می بوسیدند
🕌 و گاهی گردن و گلویش را می بوسیدند
🕌 و همیشه می فرمودند :
☀️ حسین ، از من است و من از حسین .
🕌 امام حسین شش ساله بودند ،
🕌 که پیامبر خدا ، از دنیا رفتند .
🕌 بعد از پیامبر ، امام حسین علیه السلام ،
🕌 در کنار پدر گرامی شان ، امام علی ماند
🕌 و در غم ها ، شادی ها ، جنگ ها و آبادانی ها
🕌 امام علی را یاری کردند .
🕌 امام حسین ، مانند سربازی فداکار ،
🕌 از پدر مهربان خود اطاعت می کرد
🕌 و همیشه یار و یاور او بود .
🕌 و پس از شهادت پدرش ،
🕌 در خدمت برادرش امام حسن مجتبی بود .
🕌 و پس از شهادت برادرش ،
🕌 امامت و هدایت مسلمانان را بر عهده گرفت .
🕌 اما معاویه بدجنس که از امام حسین ،
🕌 خشم و کینه ای فراوان در دل داشت .
🕌 سالها با آن حضرت ،
🕌 به مخالفت و دشمنی پرداخت .
🕌 تا اینکه عمر معاویه به پایان رسید و مرد .
🕌 پس از معاویه ، پسر فاسدش یزید ،
🕌 به مسلمانان گفت :
🔥 حالا باید از من اطاعت کنید .
🔥 چون من رهبر و خلیفهی شما هستم
🔥 و هر که با من بیعت نکند
🔥 و دست دوستی ، به من ندهد ،
🔥 حتماً او را میکشم .
🔮 @amoomolla
#داستان #امام_حسین #شعبان
🌹 داستان امام حسین علیه السلام 🌹
قسمت دوم ( آخر )
🕌 امام حسین ، خیلی شجاع بود
🕌 و از یزید فاسد ، نمی ترسید .
🕌 نه با او همراه شد و نه با او بیعت کرد .
🕌 سپس به یزید و همراهانش فرمود :
☀️ من با یزید بیعت نمی کنم ،
☀️ و حکومت او را قبول ندارم .
☀️ چون او مردی شرابخوار ، کافر ،
☀️ ستمکار و زورگو است .
🕌 امام حسین ، با خانواده اش ،
🕌 از مدینه خارج شد
🕌 و به طرف کوفه حرکت کرد .
🕌 اما یزید فاسد ،
🕌 که از قدرت الهی و مقام عالی امام حسین ،
🕌 به شدت می ترسید
🕌 امام حسین و خانواده اش را ،
🕌 در سرزمینی خشک و سوزان به نام کربلا ،
🕌 محاصره کرد و گفت :
🔥 اگر با من بیعت نکنی
🔥 تو و خانواده ات کشته می شوید .
🕌 با اینکه امام حسین و اهل بیتش ،
🕌 در سخت ترین شرایط بودند
🕌 اما باز امام حسین به یزید فرمود :
☀️ من زیر بار ذلت نمی روم
☀️ و با تو بیعت نمی کنم .
🕌 یزید که از پاسخ دندان شکن امام ،
🕌 آگاه شده بود
🕌 نامه ای به عمر سعد نوشت و به او گفت :
🔥 یا از حسین بیعت بگیر
🔥 یا او و فرزندانش را کشته و اسیر ،
🔥 نزد من به شهر شام بیاور .
🕌 سرانجام در روز دهم محرم ،
🕌 در سال ۶۱ هجری ،
🕌 جنگ سختی میان حق و باطل آغاز شد .
🕌 در این نبرد نابرابر ،
🕌 امام حسین و فرزندان و اصحابش ،
🕌 تشنه به شهادت رسیدند
🕌 و خانواده اش به اسارت دشمن درآمدند .
🕌 امّا « حق و حقیقت » از بین نرفت
🕌 و تا امروز ،
🕌 نام و یاد امام حسین ، زنده است .
📚 منبع : کتاب دو جلدی زندگانی ۱۴ معصوم
✍ آقای مهدی وحیدی صدر
🔮 @amoomolla
#داستان #امام_حسین #شعبان
32.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای بوبوی قهرمان
🇮🇷 فصل دوم
🇮🇷 قسمت چهارم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #بوبو #بوبوی_قهرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آقا معلم و بچه ها
🇮🇷 قسمت پنجم : کار گروهی
🔮 @amoomolla
#کارتون_ایرانی
🌸 روزه مستحبّی در ماه مبارک شعبان ،
🌸 ثواب فراوانی دارد
🌸 تا جایی که رسول خدا میفرمودند :
☀️ هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد
☀️ بهشت بر او واجب میشود
🌸 و خود حضرت نیز این ماه را روزه میگرفت
🌸 و آن را به ماه مبارک رمضان وصل میکرد .
💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن
🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی
🇮🇷 قسمت هفتم : تارا
🔮 @amoomolla
#آرمن #کارتون #انیمیشن
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت دهم 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 نزدیک اذان صبح بود .
🇮🇷 فرامرز ، با صدای باز شدن در هال ،
🇮🇷 و بیرون آمدن مادرش ،
🇮🇷 از خواب پرید و بیدار شد .
🇮🇷 و با نگاهش ، مادرش را تعقیب می کرد .
🇮🇷 مادر فرامرز ، در حیاط خانه نشست ؛
🇮🇷 و مشغول خواندن قرآن شد .
🇮🇷 آیات را با ترجمه ، تلاوت می کرد .
🇮🇷 و پس از خواندن هر آیه ، کمی مکث می کرد
🇮🇷 تا در مورد آن آیه ، فکر کند .
🇮🇷 فرامرز ، دوباره ،
🇮🇷 یاد ماجرای سه شب پیش افتاد .
🇮🇷 آن شبی که ، قرآن را از دست مادرش گرفت
🇮🇷 و آنرا به یک طرف پرتاب کرد .
🇮🇷 سپس با خودش گفت :
🐈 نکنه به خاطر اینکه به قرآن بی احترامی کردم
🐈 این بلا ، سرم اومد .
🇮🇷 تا اینکه مادرش به این آیه رسید :
🌹 به یقین ، بسیاری از جن ها و انسانها را ،
🌹 برای دوزخ و جهنم آفریدیم ؛
🌹 چون آنها ، دلها و عقلهایی دارند ؛
🌹 که با آن ، فکر و اندیشه و فهم نمی کنند .
🌹 و چشمانی دارند ، که با آن نمی بینند ؛
🌹 و گوشهایی که با آن نمی شنوند ؛
🌹 آنها مثل حیوان و چهارپایان هستند ؛
🌹 بلکه پست تر و گمراه تر از حیوان اند ؛
🌹 اینان همه غافلند .
🇮🇷 فرامرز ، از شنیدن این آیه ،
🇮🇷 ناگهان ، دلش لرزید .
🇮🇷 و با خودش گفت :
🐈 پست تر از حیوان ؟
🐈 آنها مثل حیوان اند ؟
🐈 و حتی پست تر از حیوان ؟!
🐈 یعنی من حیوانم ؟
🐈 یعنی من بدتر از حیوانم ؟
🐈 یعنی من غافلم ؟
🐈 وای خدایا من چقدر بدبختم .
🐈 خدایا من چقدر غافل بودم .
🐈 تو راست میگی
🐈 تو به من چشم دادی ، گوش دادی ،
🐈 قلب دادی ، مغز و فکر دادی ، سلامتی دادی
🐈 ولی من باهاشون ، گناه کردم .
🐈 می دونم خیلی آدم بدی بودم .
🐈 دوباره انسانم کن تا جبران کنم .
🐈 خدایا کمکم کن تا خودمو پیدا کنم .
🇮🇷 فرامرز به گریه افتاد .
🇮🇷 ناگهان اذان گفت ،
🇮🇷 و مادر فرامرز نیز ، گریه اش گرفت .
🇮🇷 و برای پسرش و عاقبت به خیری اش ،
🇮🇷 خیلی دعا کرد .
🇮🇷 فرامرز گربه ای ، از دیوار ، پایین آمد .
🇮🇷 و گریه کنان در خیابان قدم می زد .
🇮🇷 گرسنگی به او فشار آورد .
🇮🇷 مجبور شد پا روی غرورش بگذارد .
🇮🇷 و از سطل آشغال به دنبال غذا بگردد .
🇮🇷 در حال خوردن غذا بود .
🇮🇷 که ناگهان صدای دختری را شنید .
🇮🇷 که درخواست کمک می کرد .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
@amoomolla