🌷 چیستان و معماهای مذهبی 🤔
💠 ۱. امام هشتم ؟!
🔹 ۲. پروردگار ؟!
💠 ۳. محل ظهور اسلام ؟!
🔹 ۴. امام رضا ضامن اوست ؟!
💠 ۵. اولین جنگ پیامبر با دشمنان ؟!
👈 باهوشا بسم الله
🔮 @amoomolla
#معما #چیستان
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت هفتم
🌟 ناگهان دیدم که دیوار کعبه شکافت .
🌟 فاطمه دختر اسد کمی به عقب برگشت .
🌟 سپس نوری از میان شکاف ، بیرون آمد .
🌟 فاطمه در میان آن نور ، فرشته هایی را دید
🌟 که او را به داخل شدن درون خانه خدا ،
🌟 دعوت می کردند .
🌟 و سپس دوباره شکاف ، بسته شد .
🌟 فاطمه دختر اسد و شوهرش ابوطالب ،
🌟 خیلی در میان مردم ، عزیز و محبوب بودند
🌟 به خاطر همین با دیدن شکاف کعبه
🌟 و غیب شدن فاطمه ،
🌟 نگران و ترسان از اتفاقات بد شدند .
🌟 مردم خیلی سعی کردند
🌟 تا در کعبه را باز کنند
🌟 ولی به هیچ وجه موفق نشدند .
🌟 به ابوطالب و دوستانش خبر دادند
🌟 اما هیچ کس و هیچ کلیدی نتوانست
🌟 در کعبه را باز کند .
🌟 فهمیدند که این ماجرا ،
🌟 خارج از دست بشر است .
🌟 و ماندن فاطمه در کعبه ،
🌟 حکمت و خواست خدای قادر است .
🌟 سپس فرشته هایی را دیدم ؛
🌟 که از آسمان فرود آمدند .
🌟 و داخل کعبه شدند .
🌟 روی چهار فرشته مقرب خدا ،
🌟 چهار بانو سوار شده بودند .
🌟 همین که فاطمه درون کعبه شد ؛
🌟 آن چهار بانو نزد او آمدند .
🌟 لباسی همچون حریر سفید ، بر تن داشتند .
🌟 و عطری خوش تر از مشک ناب ،
🌟 از آنان به مشامم می رسید .
🌟 کمی که با دقت نگاه کردم ؛
🌟 آن چهار زن را شناختم .
👈 حوا ، مریم ، آسیه و مادر موسی بودند
🌟 این چهار زن پاک و بزرگ و با برکت ،
🌟 از طرف خداوند عزوجل ،
🌟 برای کمک به ولادت حضرت هیدرا ،
🌟 فرستاده شدند .
🌟 خداوند عزوجل با فرستادن آن زنان پاک ،
🌟 شاید نمی خواست که زنان ناپاک مکه ،
🌟 در ولادت چنین مولود مطهری ،
🌟 حضور داشته باشند .
🌟 آن چهار زن ، رو به فاطمه کردند و گفتند :
🌹 سلام بر تو ای بانویی که ،
🌹 از اولیای خدا هستی .
🌟 فاطمه نیز جواب سلام آنان را داد .
🌟 آنگاه زنان بهشتی ،
🌟 رو به روی او نشستند .
🌟 و هر یک ظرف عطری از نقره ،
🌟 در دست داشتند .
🌟 مدتی گذشت و حضرت هیدرا ، متولد شد .
🌟 فرشته ها ، در بالای کعبه ،
🌟 به شادی و هلهله پرداختند .
🌟 حضرت حوا ، بچه را از زمین برداشت ؛
🌟 و در آغوش گرفت .
🌟 هیدرا کوچولو ، نگاهی معصومانه ،
🌟 به صورت حوا انداخت .
🌟 ناگهان زبان باز کرد و با بیانی رسا گفت :
🇮🇷 سلام بر تو ای مادر !
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت پنجم : عمو مذاکره می کند .
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #شهرموشکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل
🇮🇷 این داستان : گردش پر دردسر
@amoomolla
#کارتون #انیمیشن #اتل_متل_یه_جنگل
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت هشتم
🌟 حوا ، لبخندی زد و در پاسخ گفت :
🌷 سلام بر تو پسرم !
🌟 هیدرا پرسید :
🇮🇷 پدرم ( آدم ) چه می کند ؟
🌟 حوا گفت :
🌷 در جوار پروردگار ،
🌷 غرق در نعمت های اوست .
🌟 حضرت مریم نزدیک آمد ؛
🌟 و هیدرا را ، از آغوش حوا گرفت .
🌟 مولود کعبه ، نگاهی به مریم کرد و گفت :
🇮🇷 سلام بر تو ای خواهرم !
🌷 مریم گفت : سلام بر تو برادرم !
🇮🇷 هیدرا گفت : عمویم چه می کند ؟
🌟 مریم گفت :
🌷 خوب است و به تو سلام رساند .
🌟 آنگاه حضرت مریم ،
🌟 با عطری که همرا داشت ، نوزاد را معطر نمود .
🌟 سپس حضرت آسیه ،
🌟 مولود را در آغوش گرفت
🌟 و او را در پارچه ای که همراه داشت، پیچید .
🌟 روز چهارم که فرا رسید ؛
🌟 فاطمه آماده شد که از کعبه خارج شود
🌟 فرزند برگزیده اش ،
🌟 بر روی دست مبارکش بود .
🌟 ناگهان هاتفی از غیب او را صدا زد و گفت :
🌹 ای فاطمه !
🌹 نوزادت را "علی" نام بگذار ؛
🌹 زیرا او بلند مرتبه است .
🌹 و خداوندِ علیّ اعلیٰ می فرماید :
🕋 من نام او را ، از نام خود اقتباس نموده ؛
🕋 و به ادب و اخلاق خود ، او را پرورش داده ؛
🕋 و او را بر اسرار علم خود ، توانا ساختم .
🕋 اوست که در خانه ام ، بتها را شکسته
🕋 و در بام خانه ام اذان میگوید
🕋 و مرا به پاکی و بزرگواری یاد نماید .
🕋 خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد
🕋 و وای بر آن کسی که ، او را دشمن داشته ؛
🕋 و بر او کینه ورزد و فرمانش نبرد .
🌟 پس از آنکه سخن هاتف قطع شد ؛
🌟 همان قسمت از دیوار کعبه ،
🌟 که شکافته شده بود ؛
🌟 بار دیگر شکافته شد .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌷 چیستان و معماهای مذهبی 🤔 💠 ۱. امام هشتم ؟! 🔹 ۲. پروردگار ؟! 💠 ۳. محل ظهور اسلام ؟! 🔹 ۴. امام رضا
🌷 پاسخ معماها
💠 ۱. امام هشتم ؟! امام رضا علیه السلام
🔹 ۲. پروردگار ؟! ربّ
💠 ۳. محل ظهور اسلام ؟! مکّه
🔹 ۴. امام رضا ضامن اوست ؟! آهو
💠 ۵. اولین جنگ پیامبر با دشمنان ؟! بدر
🔮 @amoomolla
#معما #چیستان
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت نهم
🌟 فاطمه دختر اسد ، از شکاف کعبه بیرون آمد .
🌟 مردم نیز با ذوق و شوق و هیجان فراوان ،
🌟 به طرف فاطمه و پسرش آمدند ؛
🌟 و دور او جمع شدند و شکاف ، بسته شد .
🌟 فاطمه ، نگاهی به فرزند خود انداخت .
🌟 سپس رو به مردم کرد و گفت :
🌹 ای مردم ! به درستی که حقّ تعالی ،
🌹 مرا از میان خلق خود برگزید ؛
🌹 و بر زنان برگزیدهای که ،
🌹 پیش از من بوده اند ، فضیلت داد .
🌹 حقّ تعالی ، مرا بر آسیه و مریم ،
🌹 و همچنین بر جمیع زنان عالمیان ،
🌹 که پیش از من گذشته اند ، برتری داد .
🌹 زیرا که من در میان خانه برگزیده او ،
🌹 فرزندی آورده ام ؛
🌹 و سه روز در آن خانه محترم ماندم .
🌹 و از میوه و طعام های بهشتی تناول کردم.
🌟 مردم برای فاطمه و فرزندش ،
🌟 ابراز خوشحالی کردند .
🌟 و علی را دست به دست می گرداندند .
🌟 چند سال از تولد علی نگذشته بود ،
🌟 که مادرشان ، از دنیا رفت .
🌟 رسول خدا ، او را دفن کردند ؛
🌟 و برایشان دعا نمودند .
🌟 مدتی بعد ،
🌟 خشکسالی و قحطی شد .
🌟 و ابوطالب پدر علی ، فقیر گشت .
🌟 و رسول خدا ، پیشنهاد دادند ؛
🌟 که هر کدام از عموها ،
🌟 یکی از فرزندان ابوطالب را ،
🌟 به سرپرستی بگیرند .
🌟 خودشان نیز ،
🌟 علی را به سرپرستی گرفتند .
🌟 و همچنین خودشان ، تربیت علی را ،
🌟 برعهده گرفتند .
🌟 حضرت محمد ، او را بزرگ کردند ؛
🌟 و به آداب اسلامی ، آموزش دادند .
🌟 از رازهای هستی و دانش و حکمت ،
🌟 به علی آموختند .
🌟 آنچنان که واقف به حقایقی گشت ،
🌟 که جز رسول خدا ،
🌟 کسی بر آن ها وقوف نداشت .
🌟 همه صفات پیامبر را دارا شد .
🌟 و از هر آنچه که پیامبر نفرت داشت ،
🌟 مثل گناه ، مستی و بت پرستی ،
🌟 او نیز متنفر بود .
🌟 رموز هستی ، حقایق وجود ،
🌟 و قوانین بقای آن را ، درک نمود .
🌟 و در همه صفات ،
🌟 و موهبت هایی که پیامبر داشت ؛
🌟 علی نیز ، الگو و نمونه گردید .
🌟 محمد نبی ، در همه جا ، سفرها ، اعتکاف ها ،
🌟 و حتی در مناجات ها ،
🌟 و خلوت کردن با خدا و دوری کردن از مردم ،
🌟 علی را به همراه خود می بردند .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🌹 اول خودتان مقید به نماز اول وقت باشید
🌹 تا کودکان از شما الگو بگیرند .
🌹 سپس با اخلاق خوب
🌹 و دادن امتیاز و تشویق و جایزه و...
🌹 آنها را به نماز دعوت کنید .
🔮 @amoomolla
#تربیت_دینی_فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آموزش حرف کاف
🇮🇷 ویژه پیش دبستانی ها و اولی ها
@amoomolla
#آموزش_حروف_الفبا
✍ مشق مذهبی 😍
🇮🇷 کاف مثل :
👈 کعبه ، کربلا ، کوثر ، کار ، ملکوت ، کَرَم ، کریم ، کمک
🇮🇷 سوره ها :
👈 کهف ، عنکبوت ، مُلک ، تکویر ، تکاثر ، کوثر ، کافرون
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 دعای زیبای ندبه 🌷
🌷 صـوتـی و تـصویـرے 🌷
🌷 با ترجمه فارسی و انگلیسی 🌷
@amoomolla
🇮🇷 #دعای_ندبه #جمعه #امام_زمان
40.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سموئل نبی
🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر )
@amoomolla
#کارتون #پیامبران #فرمانروایان_مقدس #سموئل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت ششم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #کیخان
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت نهم
🌟 یک روز به خدمت پیامبر رسیدم
🌟 و اجازه گرفتم
🌟 که در خدمت ایشان و علی باشم
🌟 پیامبر اکرم مثل همیشه ،
🌟 در حال موعظه بودند .
🌟 که سوالی برایم پیش آمد .
🌟 اجازه خواستم که سوالم را بپرسم
🌟 ایشان فرمودند : از علی بپرس
🌟 منم با لبخند به علی نگاه کردم و گفتم :
🍎 آخر این کودک چه می داند ؟
🌟 پیامبر فرمودند :
🌷 علی دریای علم است .
🌷 علی صاحب حلم است
🌷 علی دارای حکمت است .
🌷 اگر من شهر علم باشم ؛
🌷 علی ، دروازه آن شهر است .
🌟 سوالم را از علی پرسیدم .
🌟 و چه بسیار زیبا پاسخم را گرفتم
🌟 گفتم علی جان ! دیگر چه می دانی ؟!
🌸 علی گفت :
🌸 غیب و آینده و گذشته را .
🍎 گفتم : ممکن است
🍎 یکی از آن غیب ها را بفرمایید ؟!
🌸 گفت : هیدرا !
🌸 آیا از مکان پدرت خبر داری ؟!
🍎 گفتم : خیر ، فدایت شوم
🍎 از آخرین مأموریتی که رفت
🍎 تاکنون ، حدود ۲۰ _ ۳۰ ساله
🍎 که خبری از او ندارم
🌸 علی گفت :
🌸 می خواهی جای او را به تو بگویم ؟!
🍎 با تعجب گفتم :
🍎 مگر شما می دانید او کجاست ؟!
🌸 گفت : بله می دانم
🌸 او در سیاره سیسون ، گرفتار شده است .
🌸 و شدیداً به کمک تو نیاز دارد .
🌟 گفتم سیاره سیسون دیگر کجاست ؟
🌟 من که نمی شناسم
🌟 و نمی دانم از کجا باید برم .
🌸 علی گفت :
🌸 دوست داری راه را نشانت بدهم ؟
🌟 گفتم بله آقا
🌟 علی ستاره ای را مامور کرد
🌟 تا مرا به آنجا راهنمایی کند .
🌟 به سرعت خودم را ،
🌟 به سیاره سیسون رساندم .
🌟 و به جست و جوی پدرم پرداختم .
🌟 بعد از مدتها ،
🌟 او را با وضع وحشتناکی پیدا کردم
🌟 همه قدرتش را از دست داده بود
🌟 و نمی توانست به زمین برگردد
🌟 چند ماه ، همان جا ماندم
🌟 و از او پرستاری کردم .
🌟 مشغول مداوای پدر بودم .
🌟 که ناگهان ؛
🌟 صدای عجیبی به گوشم رسید .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🌹 بر والدین ضروری است
🌹 که ضمن آشنا نمودن اجمالی فرزندان
🌹 با مذاهب اسلامی ،
🌹 عقاید صحیح شیعه را به آنان تعلیم دهند
🌹 و بذر محبت اهل بیت علیهم السلام را ،
🌹 در دلهای آنان بیفشانند
🌹 و آنان را با معارف اهلبیت علیهم السلام ،
🌹 آشنا نمایند .
💟 @amoomolla
37.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان
🇮🇷 قسمت اول
@amoomolla
#پیامبران #قصه_های_قرآنی #داستان_پیامبران
#فرمانروایان مقدس #حضرت_سلیمان
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت دهم
🌟 مشغول مداوای پدر بودم
🌟 که ناگهان صدای عجیبی به گوشم رسید :
🌹 اقرأ بسم ربک الذی خلق 🌹
🌟 تا کنون چنین صدای سوزناکی ،
🌟 نشنیده بودم .
🌟 دیوانه وار به دنبال صدا رفتم .
🌟 از پدر اجازه گرفتم ؛ و به زمین برگشتم .
🌟 نور سبزی از آسمان ، به زمین وصل شده بود .
🌟 به طرف آن نور رفتم .
🌟 تا اینکه به غار حرا رسیدم .
🌟 داخل غار شدم . اما کسی آنجا نبود .
🌟 ولی بوی حضرت محمد و علی را ،
🌟 در آنجا یافتم .
🌟 به طرف خانه حضرت محمد رفتم .
🌟 از ایشان اجازه ورود گرفتم .
🌟 پس از کمی مکث ، پرسیدم :
🍎 چه خبر شده یا رسول الله
🌹 گفت : هیدرا !
🌹 چهل روز و شب مشغول عبادت بودم
🌹 که امروز جبرئیل فرود آمد ؛
🌹 و تاج نبوت را بر سرم گذاشت .
🌟 با شنیدن این سخن ،
🌟 سر به سجده گذاشتم .
🌟 و خدا را شکر کردم و گفتم :
🍎 خدایا شکر !
🍎 در این زمانی که جهل و گمراهی ،
🍎 جهان را تیره و تار کرده ،
🍎 و جنگ و خونریزی ، امان مردم را بریده ،
🍎 و بت پرستی و شرک ،
🍎 جایگزین توحید و خداپرستی شده ؛
🍎 و به سبب خودخواهی و تکبر بعضی مردان ،
🍎 دختران معصوم زنده به گور شدند ؛
🍎 تو ای خدای بزرگ ،
🍎 نعمت بزرگی به جهانیان عرضه داشتی ؛
🍎 و آن نعمت پیامبری محمد است .
🌟 سپس رو به محمد کردم و گفتم :
🍎 اجازه دهید اولین کسی باشم .
🍎 که به شما ایمان آورده و تبریک می گوید .
🌟 پیامبر گفت :
🌷 هیدرا ، اولین نه سومین ؛
🌟 گفتم : چطور ؟
🌷 گفت : علی ، اولین نفری بود
🌷 که به من ایمان آورد ،
🌷 و خدیجه نیز دومین بود .
🌷 و تو سومین .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla