eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مدیر : حامد طرفی @amoo_molla مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 داستان حضرت یونس 🌷 🌷🌷 قسمت چهارم 🌷🌷 🌟 حضرت یونس ، در شکم ماهی ، 🌟 به عبادت و بندگی خدا مشغول بود . 🌟 و به بزرگی و عظمت خدا اعتراف نمود . 🌟 و از خدا معذرت خواهی کرد 🌟 استغفار و توبه کرد . 🌟 خداوند نیز توبه حضرت یونس را پذیرفت 🌟 و به ماهی دستور داد 🌟 تا حضرت یونس را به ساحل ببرد 🌟 و او را در آنجا رها کند . 🌟 ماهی نیز همین کارو کرد . 🌟 یونس با حال گرفته و بیمار ، 🌟 از شکم ماهی بیرون آمد 🌟 و به بوته کدویی که در ساحل بود ، 👈 تکیه داد 🌟 از آن بوته کدو ، آب مکید 🌟 تا کمی گرسنگی اش برطرف شود . 🌟 وقتی بدن یونس قدرت پیدا کرد 🌟 و بیماری او رو به بهبودی رفت ؛ 🌟 خداوند ، کرمی را فرستاد 🌟 تا ریشه کدو را بخورد . 🌟 با خوردن ریشه ، 🌟 بوته کدو خشک شد . 🌟 یونس با دیدن خشک شدن بوته کدو ، 👈 خیلی ناراحت و غمگین شد . 🌟 خداوند بزرگ به یونس وحی کرد : 🌹 تو از خشک شدن بوته ای کوچک ، 🌹 اینقدر ناراحت و غمگین شدی 🌹 در حالی که برای رشد و پرورش آن ، 🌹 هیچ زحمتی نکشیده بودی . 🌹 ولی از نازل شدن عذاب ، 🌹 بر عده زیادی از مخلوقات من نگران نبودی . 🌟 حضرت یونس ، متوجه اشتباه خود شد 🌟 و از درگاه خدا تقاضای بخشش کرد . @amoomolla 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
🌷 داستان حضرت یونس 🌷 🌷🌷 قسمت پنجم 🌷🌷 🌟 حضرت یونس ، به طرف شهر نینوا رفت . 🌟 به شهر که رسید ، 🌟 خجالت کشید تا وارد شهر شود . 🌟 چوپانی که در آن حوالی بود را صدا زد 🌟 و به او گفت که به شهر برود 🌟 و خبر آمدن یونس را به مردم اعلام کند . 🌟 امّا چوپان ، حرف او را باور نکرد 🌟 چون خبر داشت که حضرت یونس ، 🌟 در دریا غرق شده است . 🌟 ناگهان یکی از گوسفندان ، 🌟 به صورت معجزه ، به زبان آمد 🌟 و گفت که آن مرد ، حضرت یونس است . 🌟 چوپان نیز متقاعد شد 🌟 و سریع به شهر برگشت 🌟 و خبر آمدن یونس را ، 👈 به اهالی شهر نینوا اطلاع داد . 🌟 مردم فکر می کردند 🌟 که آن چوپان دروغ می گوید 🌟 بنابراین تصمیم گرفتند تا او را کتک بزنند 🌟 اما چوپان به آن ها گفت : 🌷 من برای اثبات حرفام شاهدی دارم 🌟 چوپان همان گوسفند را آورد 🌟 و گوسفند دوباره شهادت داد 🌟 که چوپان راست می گوید 🌟 و آن مرد یونس است . 🌟 مردم پس از شنیدن ماجرا ، 🌟 به استقبال حضرت یونس رفتند 🌟 و او را با احترام وارد شهر کردند . 🌟 و از آن روز به بعد ، 🌟 احترام یونس بین مردم بیشتر شد 🌟 مردم هر سوالی که داشتند 🌟 از حضرت یونس می پرسیدند . 🌟 و هر چه یونس می گفت ، 🌟 مردم به حرفش گوش می دادند . 🌟 حضرت یونس ، یکی از پیامبران خداست 🌟 که نام مبارک ایشان ، 🌟 چهار بار در قرآن کریم ذکر شده است 🌟 و یکی از سوره های قرآن نیز ، 🌟 به اسم حضرت یونس است . 🌟 که داستان زندگی او را بیان می کند . 🌷 پایان 🌷 @amoomolla 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
34.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون دعای باران 🇮🇷 حضرت ادریس 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla
25.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون دعای باران 🇮🇷 حضرت ادریس 🇮🇷 قسمت دوم ( آخر ) @amoomolla
25.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی ناقه خدا 🇮🇷 داستان حضرت صالح علیه السلام @amoomolla
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ملک سلیمان 🇮🇷 قسمت اول 🇮🇷 کم حجم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسالان 🔮 @amoomolla
33.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ملک سلیمان 🇮🇷 قسمت دوم 🇮🇷 کم حجم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسالان 🔮 @amoomolla
33.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ملک سلیمان 🇮🇷 قسمت سوم ( آخر ) 🇮🇷 کم حجم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسالان 🔮 @amoomolla
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت رده : کودک و نوجوان و جوانان قسمت اول @amoomolla
30M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت رده : کودک و نوجوان و جوانان قسمت دوم 🔮 @amoomolla
40.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت رده : کودک و نوجوان و جوانان قسمت سوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
45.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان 🇮🇷 فصل دوم 🇮🇷 قسمت اول 🇮🇷 مناسب برای همه سنین غیر از خردسالان @amoomolla
41.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان 🇮🇷 فصل ۲ ، قسمت دوم 🇮🇷 مناسب برای همه سنین غیر از خردسالان @amoomolla
43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان 🇮🇷 فصل ۲ ، قسمت سوم 🇮🇷 مناسب برای همه سنین غیر از خردسالان @amoomolla
49.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی فرمانروایان مقدس 🇮🇷 بخش اول : سموئیل 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
51.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی فرمانروایان مقدس 🇮🇷 بخش اول : سموئیل 🇮🇷 قسمت دوم 🔮 @amoomolla
48.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی فرمانروایان مقدس 🇮🇷 بخش اول : سموئیل 🇮🇷 قسمت سوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۱ 🌟 خدا بود و خدا هست و خواهد بود 🌟 در مکه ، مردی پاک و زیبا بود ، 🌟 که نامش ، عبداللّه بود . 🌟 آقا عبدلله ، 🌟 با دختری باحیا و باحجاب ، 🌟 به نام آمنه ازدواج کرد . 🌟 پس از مدتی ، 🌟 او برای تجارت به شهر دیگری رفت 🌟 دو ماه بعد ، همسرش آمنه ، 🌟 یک پسر زیبا برای او به دنیا آورد . 🌟 و نام او را محمد گذاشتند . 🌟 عبدالله ، در مسیر تجارت ، 🌟 بیمار می شود و از دنیا می رود . 🌟 محمد ، پسر عبدالله ، 🌟 هیچ وقت پدرش را ندید . 🌟 پدرش نیز ، هیچ وقت او را ندید. 🌟 شهری که محمد در آن به دنیا آمد ، 🌟 مکه نام داشت . 🌟 بزرگان و علمای یهود ، 🌟 پیش بینی کردند که محمد در آینده ، 🌟 کارهای بزرگی می کند . 🌟 او می تواند همه دنیا را ، 🌟 با هم متحد کند ‌. 🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتند 🌟 تا او را بکشند . 🌟 پدربزرگش عبدالمطلب ، 🌟 محمد را به شهر دیگری فرستادند 🌟 تا در امان باشد 🌟 شش ساله که شد ؛ 🌟 مادرش آمنه نیز ، از دنیا رفتند . 🌟 و تا هشت سالگى ، 🌟 پیش پدربزرگش عبدالمطّلب بود . 🌟 پس از مرگ پدربزرگش ، 🌟 عمویش عمران ، 🌟 او را به خانه خود برد . 🌟 عمران و همسرش فاطمه بنت اسد ، 🌟 با عشق و مهربانی و محبت بسیار ، 🌟 از محمد مراقبت می کردند . 🌟 محمد مثل بزرگترها ، 🌟 موهایش را مرتّب نگه می داشت 🌟 و سر و صورتِ خود را ، تمیز می کرد . 🌟 در حالی که 🌟 بیشتر کودکانِ هم سن و سالش ، 🌟 لباس کثیف می پوشیدند ، 🌟 و موهاى نامرتبی داشتند 🌟 و بدنشان بدبو بود . 🌟 محمد ، به خوراکى حریص نبود ؛ 🌟 و با عجله و تند تند ، غذا نمی خورد . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۲ 🌟 محمد ، همیشه و در همه احوال ، 🌟 متانت ، سنگینی ، وقار و ادب ، 🌟 از خود نشان مى داد . 🌟 او نه در کودکى و نه در بزرگسالى ، 🌟 هیچ وقت از گرسنگى و تشنگى ، 🌟 ناله نمی کرد . 🌟 هیچ وقت دروغ نمی گفت ؛ 🌟 کار زشت و ناشایست انجام نمی داد 🌟 خنده های بلند و بی جا نمی کرد . 🌟 کسی را مسخره نمی نمود . 🌟 حرف زشت و بد نمی زد . 🌟 محمد ، در میان مردم مکّه ، 🌟 به امانتدارى و صداقت مشهور بود 🌟 و همه به او لقب محمّد امین دادند . 🌟 او خیلی پاک و درستکار بود . 🌟 با اینکه در آن زمان ، 🌟 مردم زیادی مشرک بودند 🌟 و بت می پرستیدند 🌟 اما او هیچ وقت ، اهل شرک نبود . 🌟 و هیچ بتی را نمی پرستید . 🌟 و فقط خدا را عبادت می کرد . 🌟 محمد ، در بیست و پنج سالگی ، 🌟 با زنی به نام خدیجه ازدواج کرد . 🌟 وقتی عمویش عمران ، فقیر شد 🌟 خیلی به او کمک کرد . 🌟 و پسرش علی را ، نزد خود آورد 🌟 تا مخارجش کمتر شود . 🌟 محمد ، علی را خیلی دوست داشت 🌟 و به او ادب و تربیت آموخت ‌. 🌟 و هرجا می رفت ، او را با خود می برد 🌟 محمد در سن چهل سالگى ، 🌟 با علی به غار حرا رفت 🌟 و مشغول عبادت شد . 🌟 ناگهان فرشته ای به نام جبرئیل ، 🌟 نزد محمد و علی آمد 🌟 و مژده پیامبری به محمد داد . 🌟 محمد در همان سن چهل سالگی ، 🌟 به پیامبرى انتخاب شد 🌟 و تا سه سال ، مخفیانه ، 🌟 مردم را به اسلام دعوت می نمود . 🌟 پس از سه سال ، 🌟 به دستور خداوند ، 🌟 رسالت خود را آشکار ساخت . 🌟 محمد ، تبلیغ دین را ، 🌟 از بستگان خود آغاز کرد . 🌟 و آنها را به توحید و عبادت خدا ، 🌟 دعوت می نمود . 🌟 از آنها می خواست 🌟 تا از شرک پرهیز کنند 🌟 و بت پرستى را ، ترک کنند . 🌟 می خواست از بین بستگان خود ، 🌟 یک جانشین برای خود انتخاب کند 🌟 اما هیچ کس جانشینی او را نپذیرفت 🌟 آقا علی ، با خوشحالی ، 🌟 دست خود را بالا برد 🌟 و از محمد خواست تا او را ، 🌟 جانشین خود کند . 🌟 محمد وقتی دید که هیچ کس ، 🌟 نمی خواهد جانشین او شود 🌟 علی را به عنوان جانشین خود ، 🌟 معرفی نمود . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۳ 🌟 حضرت محمد ، 🌟 همه مردم را به اسلام دعوت نمود 🌟 بزرگان قریش ، 🌟 وقتی که منافع خود را ، 🌟 در خطر دیدند . 🌟 به مخالفت با او برخاستند . 🌟 تا زمانی که 🌟 عمویش عمران ، زنده بود . 🌟 کسی جرات نمی کرد 🌟 محمد را ، اذیت کند . 🌟 اما هر کس به محمد ایمان می آورد 🌟 آن را شکنجه می کردند . 🌟 یک روز ، یک جوانی ، 🌟 که تازه مسلمان شده بود . 🌟 زیر آفتاب سوزان شکنجه می شد 🌟 به او شلاق می زدند 🌟 روی شکمش سنگ بزرگ گذاشتند 🌟 او را با آهن داغ می سوزاندند . 🌟 اما هیچ وقت حاضر نشد 🌟 از دین و ایمانش بگذرد 🌟 و از علاقه اش به پیامبر دست بکشد 🌟 مرد کافری از او پرسید : ☘ چرا محمد را دوست داری ؟! 🌟 آن جوان تازه مسلمان گفت : 🌟 محمد ، بهترین انسان دنیاست . 🌟 خوشرو و خوش اخلاق است . 🌟 همیشه لبخند به لب دارد . 🌟 هیچ وقت به کسی اخم نمی کند 🌟 و سر کسی فریاد نمی زند 🌟 هیچ وقت با خشونت و عصبانیت ، 🌟 با کسی رفتار نمی کند . 🌟 اهل گذشت و بخشش است 🌟 اشتباهات دیگران را می بخشد . 🌟 و همیشه بهترین اخلاق ها را دارد . 🌟 پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه ، 🌟 و بعد از وفات عمویش عمران 🌟 و همسرش خدیجه ، 🌟 ناچار شد که به مدینه هجرت نماید . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۴ 🌟 حضرت محمد ، 🌟 دختری نام فاطمه داشت 🌟 که ایشان را ، خیلی دوست داشتند 🌟 فاطمه نیز ، 🌟 پدرش را ، خیلی دوست داشت 🌟 و همیشه به او احترام می گذاشت . 🌟 فاطمه در سن ۹ سالگی ، 🌟 با علی ازدواج کرد . 🌟 حضرت محمد ، 🌟 هر روز به خانه فاطمه می آمد 🌟 و او را می بوسید و می گفت : 🌹 فاطمه ، بوی بهشت می دهد . 🌟 بعد از جنگ ها و زحمات زیاد ، 🌟 حکومت حضرت محمد بزرگتر شد 🌟 تعداد مسلمانان ، 🌟 روز به روز بیشتر می شد 🌟 مکه نیز به دست مسلمانان افتاد 🌟 خداوند و حضرت محمد ، 🌟 نمی خواستند این دین جدید یعنی اسلام ، 🌟 بعد از مرگ پیامبر ، از بین برود . 🌟 به خاطر همین به دستور خدا ، 🌟 در آخرین حج خود ، 🌟 در منطقه ای به نام غدیر خم ، 🌟 در گرمای داغ و سوزان بیابان ، 🌟 هزاران حاجی را نگه داشته 🌟 و علی را به عنوان جانشین خود ، 🌟 به آنها معرفی نمود . 🌟 مدتی بعد ، 🌟 یک شب حضرت فاطمه در خواب دید 🌟 که مشغول خواندن قرآن است 🌟 ناگهان 🌟 قرآن از دستش افتاد و گم شد. 🌟 فاطمه با وحشت از خواب پرید 🌟 و خوابش را برای پدرش تعریف کرد 🌟 حضرت محمّد فرمود : 🌹 دخترم ! ای نورِ دیده ام ! 🌹 من آن قرآنی هستم 🌹 که در خواب دیده ای . 🌹 به زودی من از میان شما ، 🌹 ناپدید خواهم شد . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۵ 🌟 کم کم ، نشانه های بیماری ، 🌟 در بدن رسول خدا پیدا شد . 🌟 و ایشان ، سخت بیمار شدند . 🌟 امام علی و فاطمه و فرزندانشان ، 🌟 در کنار پیامبر نشسته بودند 🌟 و گریه می کردند . 🌟 مردم زیادی به دیدن پیامبر آمدند . 🌟 حضرت محمد ، به مردم گفت : 🌹 من از پیش شما می روم ، 🌹 اما مراقب دینتان باشید 🌹 و از دین خود ، خوب محافظت کنید 🌹 و نگذارید از بین برود . 🌹 من برای شما ، 🌹 دو چیز گرانبها ، به امانت می گذارم 🌹 یکی قرآن و دیگری اهل بیتم 🌹 از این دو امانت ، خوب مراقبت کنید 🌹 و هر چه می خواهید ، 🌹 فقط از این دو چیز بخواهید 🌹 تا گمراه نشوید . 🌟 سپس در روز ۲۸ صفر ، 🌟 حضرت محمد ، از دنیا رفتند . ✍ پایان 🇮🇷 @amoomolla