🌸 جوری بچه هامون رو بزرگ کنیم
🌸 که در آینده تبدیل به سردار سلیمانی بشن
🌸 با تحقیر و توهین و فحاشی ،
🌸 با رقص و آهنگ و ماهواره و بی حجابی ،
🌸 و با دور شدن از نماز و مسجد و قرآن و...
🌸 هیچ کودکی ، عاقبت به خیر نمی شود .
🔮 @amoomolla
فاطمیه.mp3
3.15M
🌹 شعر مداحی کودکانه فاطمیه 🌹
🌸 سبک : یا فاطمه ، یا فاطمه ( ۲ )
🌷 دلها همه ، پر واهمه
🌷 در شور و شین ، پر از غمه
🌷 در شبهایِ ، فاطمیه
🌷 هر چی گریه ، کنیم کمه
🌸 یا فاطمه ، یا فاطمه ( ۲ ) 🌸
🌷 خسته و غمگین این شبا
🌷 دلِ پر از ، اندوهمه
🌷 سینه سنگین ، بُغض در گلو
🌷 چشمام گریون ، خیس و نمه
🌷 این دخترِ ، پیامبره
🌷 از شیعیان ، دل می بره
🌷 بهره امیرالمومنین
🌷 همدم ، همراز و همسره
🌷 حسن و حسین پسره
🌷 بهشتیِ این مادره
🌷 زینبِ شیرزن دخترش
🌷 هم دختره آن حیدره
🌸 یا فاطمه ، یا فاطمه ( ۲ ) 🌸
🌹 شاعر : حامد طرفی
@amoomolla
#فاطمیه #شهادت_حضرت_فاطمه
#شعر #حضرت_زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت : بی اجازه
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
🌷 سالگرد شهادت سردار سلیمانی را ،
🌷 بر همه شما دوستان و رهبر عزیزمان ،
🌷 تسلیت عرض می کنیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آهنگ زیبای آرامش قبل از طوفان
🇮🇷 در مورد شهادت سردار سلیمانی
@amoomolla
#سردارسلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آموزش وضو به زبان ساده
🔮 @amoomolla
#وضو
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت
رده : کودک و نوجوان و جوانان
قسمت اول
@amoomolla
#پیامبران #داستان_پیامبران #حضرت_طالوت #طالوت
کمک به خانواده های فقیر ، ایتام و نیازمندان
6037991645829049
👈 به نام فاطمه طرفی
لطفا در صورت واریز کمکهای مالی خودتان ، رسید را برای عموملا بفرستید .
@amoo_molla
پیشاپیش نذرتان قبول ، مالتان مبارک ، عمرتان بلند ، فرزندتان صالح و راهتان مهدوی باشد ؛ انشالله .
30M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت
رده : کودک و نوجوان و جوانان
قسمت دوم
🔮 @amoomolla
#پیامبران #داستان_پیامبران #حضرت_طالوت #طالوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت هفتم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #کیخان
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷
🌸 god bless you
🌸 تلفظ 👈 گاد بِلَس یو
🌸 ترجمه 👈 خدا خیرت بده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ واژه ها :
🌸 bless 👉 بِلَس 👉 دعای خیر کردن
🔮 @amoomolla
#انگلیسی_مذهبی
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت چهاردهم
🌟 از سیاره سیسون ، خارج شدم .
🌟 زمانی که به زمین رسیدم ؛
🌟 یهودیان و شیاطین را دیدم ؛
🌟 که در حال شادی و خوشحالی بودند .
🌟 نزدیک تر که رفتم ؛
🌟 شنیدم در مورد توطئه ،
🌟 و مسمومیت پیامبر اکرم ، حرف می زدند .
🌟 با سرعت و ترس و اضطراب ،
🌟 به طرف خانه پیامبر رفتم .
🌟 پیامبر را دیدم که مسموم شده بودند .
🌟 و در بستر بیماری افتادند .
🌟 و نفسهای آخرشان را می زدند .
🌟 همه وجودم ، پر از خشم شده بود .
🌟 دوست داشتم برگردم ؛
🌟 و از یهودیان و شیاطین انتقام بگیرم .
🌟 پیامبر متوجه حضورم شدند .
🌟 سپس نگاهی به من انداختند ؛
🌟 و با درد و سختی ، گفتند :
🌹 آرام باش هیدرا
🌹 بعد از من ، هوای علی را داشته باش .
🌹 اگر همه دنیا به راهی رفتند ؛
🌹 و علی به تنهایی ، به راهی دیگر رفت ؛
🌹 تو راه علی را بپیمای .
🌹 و از کثرت جمعیت آنان ،
🌹 و ملامت ملامت کنندگان ، نترس .
🌟 اشک ، چشمانم را پر کرده بود .
🌟 بُغض ، گلویم را می فشرد .
🌟 و با گریه و حسرت گفتم : چشم مولای من
🌟 سپس پیامبر دستور دادند ؛
🌟 کاغذ و دواتی برایشان بیاورند ؛
🌟 تا وصیتی بنویسند ؛
🌟 که مردم بوسیله آن ،
🌟 بعد از ایشان گمراه نشوند .
🌟 ولی پسر خطاب ممانعت کرد .
🌟 و نگذاشت هیچ کسی ،
🌟 برای پیامبر ، کاغذ و قلم بیاورد .
🌟 تا اینکه پیامبر رحلت کردند .
🌟 سالها در خدمت امام علی علیه السلام
🌟 و فرزندان پاکشان بودم .
🌟 گاهی هم به سیاره سیسون ،
🌟 به دیدار برادران و پدرم می رفتم .
🌟 تا زمانی که امام مهدی ، غیبت کردند .
🌟 در این مدت ،
🌟 شاهد به زندان افکندن تک تک امامان ،
🌟 شکنجه ها ، اذیت و آزارها ،
🌟 و تنهایی فرزندان امام علی بودم .
🌟 اما آن بزرگواران ،
🌟 حتی یک لحظه از تبلیغ دین ،
🌟 مایوس نشدند .
🌟 بعد از غیبت امام زمان ،
🌟 من هم تصمیم گرفتم ؛
🌟 به سیاره سیسون بروم و تبلیغ بکنم .
🌟 و دیگر به زمین برنگردم .
🌟 چون زمین ، بدون حجت خدا ،
🌟 هیچ ارزشی نداشت .
🌟 هیچ لطف و صفایی ندارد .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
40.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان فرمانروایی طالوت
رده : کودک و نوجوان و جوانان
قسمت سوم ( آخر )
🔮 @amoomolla
#پیامبران #داستان_پیامبران #حضرت_طالوت #طالوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون بچه های ساختمان گلها
🇮🇷 این قسمت : هوشا
@amoomolla
#کارتون #انسیمیشن #بچه_های_ساختمان_گلها
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت پانزدهم
🌟 در سیاره سیسون ،
🌟 به تبلیغ دین مبین اسلام ،
🌟 و مذهب تشیع پرداختم .
🌟 اوایل خیلی اذیت شدم ؛
🌟 گاهی مرا می زدند ،
🌟 گاهی آب جوش ، آب کثیف یا آشغال ،
🌟 روی سرم می ریختند ؛
🌟 گاهی نیز با حرفهای زشت ،
🌟 تحقیرم می کردند .
🌟 گاهی ، با سر و صورت خونی ،
🌟 به خانه پدرم بر می گشتم .
🌟 پدرم نیز با این کارم موافق نبود ؛
🌟 و چندین بار مانع تبلیغ من شد ؛
🌟 و حتی تذکر داد
🌟 که این تبلیغ کردن ها را ، تمام کنم
🌟 ولی من از تبلیغ دست نکشیدم .
🌟 اوضاع سیاره سیسون ،
🌟 خیلی ناجور و نابسامان شده بود ؛
🌟 هر کی مخالف آنها بود ؛
🌟 زندانی و شکنجه می شد .
🌟 و خانه و خانواده او را ،
🌟 به خاک و خون می کشیدند .
🌟 اما با من نمی توانستند چنین کاری بکنند .
🌟 چون پدرم ، یک زمانی ،
🌟 مامور مخصوص شیطان بزرگ بود .
🌟 در سیاره سیسون ،
🌟 روز به روز ، جمعیت زیادتر می شد .
🌟 ولی پر شده بود از خباثت و خیانت ،
🌟 از جنگهای سرد و گرم ، از مسابقه تسلیحاتی ،
🌟 از قدرت طلبی ، از نابودی نسل همدیگر ،
🌟 از تولید و تکثیر سلاح های جنگی ،
🌟 از طغیان غارت گران ،
🌟 از آه و ناله و استمداد گرسنگان ،
🌟 از گسترش فقر و بیکاری ،
🌟 از محرومیت طبقه ضعیف ،
🌟 از تنزل اخلاق ، از بی رغبتی به امور دینی ،
🌟 از روی گردانی از قوانین الهی ،
🌟 از افراط در مادی گری ، از شهوت پرستی ،
🌟 از رونق یافتن مظاهر فساد ،
🌟 از رواج ترس و دلهره و اضطراب ،
🌟 از تیره و تاریک بودن جهان ،
🌟 از اختلافات ، از جهل و نادانی ،
🌟 از تشدید ظلم و ستم و جور ،
🌟 از کینه توزی ، از خونریزی ،
🌟 از استکبار و استضعاف ،
🌟 از زندگی طبقاتی ، از فقر و بیچارگی ،
🌟 از پریشانی و نا امنی ، از ربا و دزدی ،
🌟 از ظلم و تبعیض و بی عدالتی و...
🌟 این خصوصیات ، سیاره سیسون را ،
🌟 به یک سیاره وحشی ، تبدیل کرده بود .
🌟 بارها تصمیم گرفتم ؛
🌟 از آن سیاره وحشی فرار کنم ؛
🌟 و به زمین برگردم .
🌟 اما به عشق امام علی و فرزندانش ،
🌟 و با توکل به خداوند بزرگ ؛
🌟 به تبلیغم ادامه دادم .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🌷 پاسخ معماهای فاطمیه 🌷
🌸 ۱. پسر حضرت زهرا که در شکم حضرت زهرا شهید شد ؟!
👈 حضرت محسن
🌸 ۲. محل تولد حضرت زهرا ؟!
👈 مکه
🌸 ۳. سوره حضرت فاطمه ؟!
👈 سوره مبارکه کوثر
🌸 ۴. مادر شیعیان ؟!
👈 حضرت فاطمه سلام الله علیها
🌸 ۵. چهار بانوی بهشتی ؟!
👈 حضرت مریم ، آسیه ، خدیجه و فاطمه
#فاطمیه #حضرت_زهرا #معما #چیستان
#شهادت_حضرت_فاطمه
45.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان
🇮🇷 فصل دوم
🇮🇷 قسمت اول
🇮🇷 مناسب برای همه سنین غیر از خردسالان
@amoomolla
#پیامبران #قصه_های_قرآنی #داستان_پیامبران
#فرمانروایان_مقدس #حضرت_سلیمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان
🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان
🇮🇷 قسمت چهارم
🔮 @amoomolla
#کارتون #شکرستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 نوای قرآنی
👈 ویژه مناسبتها و مراسم های قرآنی
🌸 همچون افتتاحیه ی مسابقات قرآن
@amoomolla
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت شانزدهم
🌟 علاوه بر تبلیغ دین و مذهب ،
🌟 به کار فرهنگی مشغول شدم .
🌟 و بیشتر انرژی خود را ،
🌟 روی تربیت بچه جن ها قرار دادم .
🌟 از طریق شوخی و بازی و خنده ،
🌟 مطالب اخلاقی و دینی را ،
🌟 به بچه جن ها یاد می دادم .
🌟 گاهی هم به زمین می رفتم ؛
🌟 و از رهنمودهای علمای شیعه ،
🌟 استفاده می کردم .
🌟 و هر بار ، در برگشتن به سیسون ،
🌟 با خود کتاب های اخلاقی ،
🌟 و احادیث اهل بیت می آوردم .
🌟 به سفارش علما ، به پدر و برادرانم ،
🌟 بیشتر از قبل احترام گذاشتم .
🌟 تا انشالله در آینده ،
🌟 حامی خوبی برایم باشند .
🌟 به مردم کمک می کردم ؛
🌟 به فقرا رسیدگی می کردم ؛
🌟 مشکلات دیگران را حل می کردم ؛
🌟 بار آنها را برایشان کول می کردم ؛
🌟 کارهای خانه شان را ،
🌟 مجانی انجام می دادم .
🌟 به آنها پول قرض می دادم ؛
🌟 و کارهای دیگری که باعث می شد
🌟 آنها را به طرف خودم جذب کنم .
🌟 و در عین حال ، غیر مستقیم ، آنان را ،
🌟 به دین خدا ، هدایت می کردم .
🌟بعد از مدتی ،
🌟 یکی از برادرانم به نان سیکان ،
🌟 به من ملحق شد
🌟 و به همه اعلام کرد که شیعه شد .
🌟 از آن روز با کمک همدیگر ،
🌟 کار تبلیغی و فرهنگی می کردیم .
🌟 ما مطالب اخلاقی را ،
🌟 به شیوه های مختلف بیان می کردیم .
🌟 تا در عمق وجودشان رسوخ کند .
🌟 با این کارها ، اخلاق جن ها ،
🌟 کمی داشت بهتر می شد .
🌟 ولی هنوز وحشی گری آنها ، بیشتر بود .
🌟 یک روز که در بازار ،
🌟 مشغول کمک کردن به جن ها بودم ؛
🌟 یک دختر جنی ، از کنارم گذشت .
🌟 تا آن روز ، به فکر ازدواج نبودم ،
🌟 ولی با دیدن این دختر جنی ،
🌟 به فکر عمیقی فرو رفتم .
🌟 در موردش پرس و جو کردم ؛
🌟 پدرش ، کسّال نام داشت .
🌟 او شرورترین جن در سیسون بود
🌟 جن های شرور در سیسون زیاد بودند
🌟 اما کسّال ، از همه بدتر بود .
🌟 همیشه در حال جنگ و دعوا و خونریزی بود .
🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتم ،
🌟 دخترشو فراموش کنم .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla