☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت ۲۶ ☀️☀️☀️
🌸 شیعه فاطمه ،
🌸 وقتی خواهش و التماس گربه ها را دید
🌸 دلش سوخت و به شکارچی گفت :
👑 باشه قبوله ، همه شون رو چند می فروشی ؟
🌸 آقاهه به مادر شیعه فاطمه نگاه کرد
🌸 و با تعجب گفت :
🔸 ما رو گرفتین خانم ؟!
🌸 زهرا ، چادرش را محکم گرفت
🌸 و به شیعه فاطمه گفت :
🇮🇷 دخترم ! واقعا می خوای بخری ؟!
👑 شیعه فاطمه گفت : آره مامان جون
🌸 شکارچی گفت :
🔸 خب اگه پول داری
🔸 همه شون رو میدم ، دویست میلیون
🌸 شیعه فاطمه گفت :
👑 خودت چند ؟! خودتو چند می فروشی ؟!
🌸 شکارچی با ناراحتی گفت :
🔸 نفهمیدم ، تو داری به من اهانت می کنی ؟!
🌸 شیعه فاطمه گفت :
👑 نه آقا من جدی گفتم .
👑 چقدر بهتون بدم تا کلاً این کارو ول کنی
👑 یعنی از شکار گربه ها دست بکشی
👑 و بری دنبال یه کار آبرومندانه و با شرافت
🌸 شکارچی با تمسخر گفت :
🔸 اگه پونصد تا بهم بدی
🔸 دیگه ما رو توی این کار نمی بینی
🌸 شیعه فاطمه ، سنگی از روی زمین برداشت
🌸 و آن را جلوی او گرفت و گفت :
👑 بیا ، اینم ۵۰۰ میلیون تومان شما
🌸 شکارچی با خشم و عصبانیت ،
🌸 به شیعه فاطمه و مادرش نگاه کرد و گفت :
🔸 منو مسخره می کنید
🔸 برید از اینجا گمشید .
🌸 زهرا به شیعه فاطمه گفت :
🇮🇷 این چیه دخترم ؟ چکار داری می کنی ؟
🌸 اما شیعه فاطمه با جدیت گفت :
🍎 این طلاست ، بگیرید لطفا
🌸 شکارچی از روی ناراحتی و عصبانیت ،
🌸 دستش را بالا برد
🌸 تا به صورت شیعه فاطمه سیلی بزند
🌸 اما شیعه فاطمه ،
🌸 چشم در چشم شکارچی ،
🌸 همچنان سنگِ در دستش را ،
🌸 به طرف شکارچی گرفته بود .
🌸 شکارچی می خواست شیعه فاطمه را بزند
🌸 که ناگهان متوجه تغییر سنگ شد .
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
https://coneixelriu.museudelter.cat/ocells.php
انگشتتان
را روى هر پرنده بزاريد
صداي آن پرنده را خواهيد شنيد.
خيلي زيباست 🍃
🦆🐤🐦🐧🐔
کانال تربیت کودک
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 جهر و اخفات چیست ؟
🌹 احکام به زبان ساده
🔮 @amoomolla
#احکام
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت ۲۷ ☀️☀️☀️
🌸 شکارچی می خواست شیعه فاطمه را بزند
🌸 که ناگهان متوجه تغییر سنگ شد .
🌸 آن سنگ به رنگ طلا ، در آمده بود .
🌸 شکارچی ، با دیدن تغییر رنگ سنگ ،
🌸 آرام دستش را پایین آورد .
🌸 و سنگ را برداشت و بررسی کرد .
🌸 سپس سنگ را به زمین سائید .
🌸 تا ببیند رنگش می رود یا نه .
🌸 اما وقتی دید که رنگ آن عوض نشد ،
🌸 خیلی شگفت زده شد .
🌸 به شیعه فاطمه و زهرا گفت :
☀️ شما همین جا باشید تا من بیام
🌸 شکارچی ، به طرف طلافروشی رفت
🌸 و سنگ را به او نشان داد .
🌸 طلافروش با تعجب به شکارچی نگاه کرد .
🌸 شکارچی گفت : چیزی شده ؟
🌸 طلا فروش گفت :
🌟 اینو از کجا آوردی ؟
🌸 شکارچی گفت : چطور مگه ؟
🌸 طلافروش گفت :
🌟 این یک طلای خالصه
🌟 همه جای دنیا رو بگردی ،
🌟 هیچ جا مثل اینو پیدا نمی کنی .
🌸 شکارچی گفت : چقدر می ارزه ؟
🌟 طلا فروش گفت :
🌟 کم کمش ، ۵۰۰ میلیون تومان
🌸 شکارچی بهت زده و متعجب ،
🌸 به طلا فروش ، خیره شد .
🌸 سپس طلا را گرفت
🌸 و به طلافروشی دیگری رفت .
🌸 طلافروش دوم نیز ،
🌸 همان حرف را به شکارچی گفت .
🌸 شکارچی ، نزد شیعه فاطمه برگشت
🌸 و با تعجب گفت :
☀️ تو کی هستی ؟ اینو از کجا آوردی ؟
🌸 شیعه فاطمه گفت :
👑 فکر کنید مامور خدا هستم
👑 تا شما و این گربه ها رو نجات بدم
🌸 شکارچی گفت :
☀️ چطوری این سنگو ، طلا کردی ؟
🌸 شیعه فاطمه گفت :
👑 این کار من نبود ، کار خدا بود .
👑 و خداوند بر هر کاری قادر و تواناست .
🌸 شکارچی نگاهی به زهرا انداخت .
🌸 زهرا نیز با چشم هایش ،
🌸 حرفهای شیعه فاطمه را تایید کرد
🌸 شکارچی ، پس از آن ، دیگر چیزی نگفت .
🌸 به طرف قفس ها رفت ،
🌸 و گربه ها را آزاد کرد .
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹
🇮🇷 aunt Leila gets up at dawn
🇮🇷 and says her prayers
🇮🇷 آنت لِیلا گِتز آپ اَت دان اَند سِیز هِر پِرِیِرز
🇮🇷 عمه لیلا ، سپیده دم بلند می شود
🇮🇷 و نمازش را می خواند .
🔮 @amoomolla
#انگلیسی
محتوای تربیت کودک
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🇮🇷 aunt Leila gets up at dawn 🇮🇷 and says her prayers 🇮🇷 آنت لِیلا گِتز
✍ مفردات :
🌸 aunt ( آنت )
👈 عمه ، خاله ، زن دایی ، زن عمو
🌸 gets up
👈 برخاستن ، پاشدن ، بلند شدن از بستر
🌸 at dawn ( اَت دان )
👈 در سحر
🌸 say ( سِی )
👈 گفتن ، حرف زدن ، خواندن ( نماز و دعا )
🌸 says
👈 سوم شخص مفرد زمان حال فعل: say
🌸 prayer ( پِرِیِر )
👈 نماز
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احکام به زبان ساده
نمازهای قضا را چطور حساب و کتاب کنیم؟
🔮 @amoomolla
#احکام