eitaa logo
عمو روحانی
11هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
969 ویدیو
674 فایل
گروه فرهنگی تبلیغی شکوفه‌های آسمانی(عمو روحانی) بیش از 10 سال فعالیت بیش از 10000 شرکت کننده در دوره ها فعالیت در بزرگترین مراکز فرهنگی کشور مرجع محتوایی تربیت دینی کودک و نوجوان amoorohani.com فرمانی @farmani_110 شهبازی @sarbazkochak
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عمو روحانی
دوره تربیت مربی دینی کودک و نوجوان استان سمنان مهلت ثبت نام محدود می باشد هم اکنون ثبت نام کنید
تاریخ برگزاری و شروع این دوره ۲۵دی، همین هفته می باشد انشاالله
دوره تربیت مربی، شعبه شیراز دیماه۹۸👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برش کاغذ قرینه های به هم پیوسته ( آدمک) 3️⃣ ✳️ایده ای جذاب برای ساخت هدایا و تزیینات ✅توسط استاد شاطر کریمی 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸 www.amoorohani.com 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/409141249Cbd93b95dbc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنان آرامش بخش مقام معظم رهبری درباره ی این روزهای کشور... #مقاومت_تا_ظهور
✅روش های تدریس برای کودکان و نوجوانان 7️⃣ 🌸روش هفتم : چپه کردن شاید نام این روش کمی عجیب باشد، ولی چون مخترع آن، این نام را بر آن گذاشته، ما نیز امانتداری نمودیم. منظور از این روش آن است که عوض این که ما به طور مستقیم مثلاً درباره نعمتهای خدا گفتگو کنیم ضد یا مخالف آن را سؤال کرده و فقدان آن را بررسی می کنیم که در این صورت حضور و بود آن نعمت احساس می شود مثلاً بگوییم اگر فنر پلک چشم خراب شود، همیشه مجبوریم، با دست خود پلک را بالا نگه داریم یا مقدار پوست اضافی که روی انگشت دست است اگر نبود، نمی توانستیم انگشت خود را تا کنیم یا اگر مثلاً انگشت شست نداشتیم نمی توانستیم دکمه پیراهن خود را ببنیدیم یا برای نوشتن مشکل داشتیم، که موارد آن زیاد است و در امور معنوی و اخلاقی نیز می توانید این روش را استفاده کنید که اگر پیامبران نبودند؟ یا اگر امامان نبودند؟ اگر قرآن نبود؟ اگر در زمان حاضر امام زمان عجل الله تعال فرجه الشریف نداشتیم؟ ✅منبع : کتاب تخته سفید جلد 1 - نوشته استاد محمد یوسفیان 💠عمو روحانی 💠 👇👇👇 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸
های کوتاه از زندگی حضرت صلی الله علیه و اله 3️⃣ ✳️ویژه کودکان و نوجوانان ✅بخش سوم: مهمانی رفتن و مهمان نوازی 🌸مهمان مهربان ✅«الحمدلله، خدایا شکر!» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست از غذا کشید. مهمان یکی از دوستانش بود. اهل خانه با لبخند نگاهش می کردند. خانه شان چه قدر باصفا شده بود. مدتی کنارشان نشست و با آنها به گرمی گفت وگو کرد. وقت رفتن بود. به دوستش گفت: «لطفاً حصیری گوشه اتاق بینداز!» دوست پیامبر شگفت زده شد. «حصیر را برای چه می خواهد؟!» حصیر را انداخت. پیامبر روی حصیر آمد. رو به قبله چرخید و دست ها را بالا آورد: «الله اکبر.» همه با تعجب به هم نگاه کردند. «پیامبر که نمازش را خوانده است! این چه نمازی است؟» پیامبر نمازش را خواند و تمام کرد: «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.» دست هایش را بالا آورد و برای دوستش و اهل خانه دعا کرد. اشک شوق در چشمان مرد و همسرش جمع شده بود. «خدایا! چه مهمان مهربانی!» 🌸سحر بیا خانه ما ✅ماه خدا بود. سایه رحمت آسمان بر سر ساکنان زمین افتاده بود. همه روزه بودند. شهر رنگ خدا گرفته بود. بازار افطاری دادن و سحری دادن داغ بود. هر کسی دوست داشت دوستان و بستگانش را دعوت کند. عرباض به سوی خانه می رفت. حسابی تشنه و گرسنه بود. «سلام علیکُم!» صدا آشنا بود. سرش را چرخاند. نگاهش به روی ماه پیامبر افتاد. صورتش غرق شادی شد. خستگی و گرسنگی از جانش پر کشید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت: «برادر عزیز! امشب برای صرف سحری، به خانه ما تشریف بیاورید.» چشمان عرباض برق زد. «سحر و خانه پیامبر! چه سعادت بزرگی!» پیامبر خداحافظی کرد و رفت. عرباض داخل خانه آمد و بی صبرانه، چشم به راه سحر ماند. 🌸پشتی ✅سلمان وارد خانه پیامبر شد. داخل اتاق بود. سلمان سلام گرمی داد: «سلام علیکُم» «و علیکُم السلام و رحمه الله. چه طور هستی سلمان؟» نسیم سلام پیامبر سیمای سلمان را باطراوت کرد. پیامبر با مهربانی پشتی خود را برداشت و آن را کنار دیوار گذاشت. نگاهی به سلمان انداخت و با مهربانی گفت: «برادر عزیز! لطفاً به این پشتی تکیه بده!» لب های سلمان لبریز از لبخند شد. به پشتی تکیه داد و غرق تماشای پیامبر شد. پیامبر خدا فرمود: «ای سلمان! هر مسلمانی در برابر برادر مسلمانش از جا برخیزد و برای احترام او برایش پشتی بگذارد، خداوند او را می آمرزد» 🌸کم نخورید! ✅«تَق تَق تَق!» پیامبر در را باز کرد: «سلام علیکُم!» «سلام علیکم ای پیامبر خدا! این ظرف برنج را برایتان هدیه آورده ام!» پیامبر ظرف برنج را آرام از دست او گرفت و تشکر کرد. برنج را به خانه آورد. «چه غذای مطبوعی! بهتر است دوستانم را هم دعوت کنم.» پیامبر تصمیم خود را گرفت. دوستان صمیمی اش را صدا زد. مدتی بعد سلمان و ابوذر و مقداد به خانه اش آمدند. سفره آماده شد. پیامبر و میهمانان گرامی اش دور سفره نشستند. عطر مطبوع برنج، اتاق را پر کرده بود. همه با اشتها غذا می خوردند. مهمانان کمی غذا خوردند و بعد دست کشیدند. پیامبر رویش را به سوی تک تک آنها چرخاند: «چقدر زود! شما که چیزی نخوردید! هر کس از شما که ما را بیشتر دوست دارد، بر سر سفره ما بیشتر غذا می خورد». 💠منبع:کتاب گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان سید محمد مهاجرانی 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸 www.amoorohani.com 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/409141249Cbd93b95dbc
مثل خورشید در وصف شهید سرافراز اسلام شهید آن مرد مثل خورشید ///آرام و مهربان بود شب در برابر او/// بی رنگ و ناتوان بود می رفت مثل یک رود///بی باک و پاک تا شام یک لحظه پیش دشمن/// اما نمی شد آرام او از حسین می گفت///از کربلا و غم هاش می دید هر غمی را/// مثل ستاره زیبا در کاروان خود بود/// مانند مادری پاک آخر دلش نمی خواست///باشد یتیم غمناک لطفش به روی گل ها///بارید مثل یک ابر پر بود قلب پاکش///از مهربانی و صبر با دشمن بدکار/// در جنگ بی امان بود آری همیشه زینب/// بانویی قهرمان بود دشمن دوباره حالا/// رو کرده سمت زینب افتاده خاک صحنش/// در چنگ تیره شب من مثل باغبانم/// زینب گلی است خوشبو می خواهم از خدا که///باشم مدافع او ... 💠عمو روحانی 💠 👇👇👇 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸