eitaa logo
آموزش فهم قرآن در خانه و در مدرسه
79 دنبال‌کننده
752 عکس
332 ویدیو
64 فایل
📿📖سوره های جزء سی،فعالیت، بازی،داستان مرتبط بافهم قران و نماز دبستانی ها درخانه ومدرسه 📚تجربیات و شیوه های آموزش 📝
مشاهده در ایتا
دانلود
خودش خیلی خوب بازی می‌کند، هم از بقیه خوب بازی می‌گیرد.» چند هفته به همین ترتیب گذشت. وضعیت پای حسین، کاپیتان تیم خیلی بهتر شده بود. گچ پایش را باز کرده بود و از عصا هم استفاده نمی‌کرد. عصر سه‌شنبه همه منتظر بودند تا بعد از دو ماه برگردد پیش اعضاء تیمش. بعد از حضور دوباره حسین، بازی‌ها برای محسن هم رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود. یک سال ‌گذشت. شرایط عوض شده بود. محسن باورش نمی‌شد روزی برسد که دائمی شدن مأموریت پدرش به بالاترین آرزوهایش تبدیل شود. عکس قهرمانی تیم «عقاب‌ها» در مسابقات استانی ارزشمندترین چیز زندگیش شده بود؛ در آن قاب همه دوستانش را یکجا می‌دید. هم‌مدرسه‌ای‌های قبلیش را روی سکوی سوم و حسین، خودش، امید، ابراهیم، هادی و دیگران اعضاء تیم روی سکوی اول. طی این یک سال، قرار فوتبالِ سه‌شنبه‌ها به مهم‌ترین برنامه ثابت زندگی محسن تبدیل شده بود. اوایل، زمانی که حسین سر زمین نبود، بازی‌ها معمولا با دعوا همراه می‌شد. دعوا سر اینکه چه کسی پنالتی بزند، چرا هادی تکروی می‌کند، چرا ابراهیم خطا می‌کند و این رفتارها باعث شده بود بیشتر بازی‌ها نیمه‌کاره بماند. اما وقتی حسین کار را مجدداً دست‌ گرفت، وضعیت بهتر ‌شد. اکثر بچه‌ها از او حرف‌شنوی داشتند؛ حتی هادی. حسین امید را که قد بلند و جثه‌ای قوی‌ داشت‌، وسط خط دفاعی گذاشته بود و هادی و ابراهیم را که هم سریع بودند و هم خوب گل می‌زدند، مهاجم تیم کرده بود و دروازه‌بانی هم به محسن رسیده بود. یک روز که محسن از خاطرات کاراته صحبت می‌کرد، حسین از او خواست به خاطر اینکه دست‌هایش در کاراته قوی شده، دروازه‌بان تیم شود. عصرهای سه‌شنبه یکی یکی پشت سر هم گذشتند و تیم عقاب‌ها خیلی سریع به هماهنگ‌ترین و سریع‌ترین تیم تبدیل شد. محسن بهترین دروازه‌بان، امید بهترین دفاع، ابراهیم بهترین مهاجم و هادی بهترین گل‌زن شده بودند. چهار سال بعد هادی در حالی‌که به سمت اتومبیل دژبانی می‌دوید گفت: «هنوز مسابقه تمام نشده. چرا دروازه‌بان نمونه ما را می‌برید؟» دژبان گفت: «این آقا محسن شما بی‌اجازه پستش را ول کرده آمده مسابقه فوتبال. در هر شرایطی افراد باید سر پُستی که مسئولش شدند، بایستند و الا سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. چه برسد به الان که زمان جنگ است.» هادی به نشانه تأیید سری تکان داد و سریع به زمین بازی برگشت. او تلاش زیادی کرده بود تا نزدیکی‌های جبهه جنوب مسابقه فوتبالی بین تیم ملی و تیم رزمندگان راه بیندازد. حسین که به تازگی به جبهه غرب کشور رفته بود، همیشه به هادی می‌گفت: «در جنگ‌ها، تضعیف روحیه مردم مهم‌ترین هدف و ابزار دشمن هست.» حسین و هادی می‌دانستند پخش گزارش چنین مسابقاتی در کشور باعث می‌شود روحیه مردم بالا برود و آنها احساس نکنند جریان زندگی به واسطه جنگ متوقف شده است. برگزاری این مسابقه، آنقدر برای عراقی‌ها آزار‌دهنده بود. ۹۳ کانال در پیام رسان بله https://ble.ir/amozesh_fahmequran کانال در پیام رسان ایتا @amozesh_fahmequran