eitaa logo
کانال تخصصی آمادگی و نوگلان پیش دبستانی
2.2هزار دنبال‌کننده
963 عکس
941 ویدیو
159 فایل
کانال پیش دبستانی #محمدمهدی_لشگری
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🧡💛💚💙💜❤️🧡💛💚 ❤️شعرمن بچه شیعه هستم❤️ ❣من بچه شیعه هستم خدا را می پرستم خدای پاک و دانا مهربان و توانا ❣پیامبرم محّمد (ص) که با او قرآن آمد دین را به ما رسانده او ما را شیعه خوانده ❣دختر او زهرا (س) بود فاطمه کبرا بود فدای دین شد جانش لعنت به دشمنانش (۲) ❣در روز عید غدیر بر ما علی (ع) شد امیر امیر مومنین است امام اوّلین است ❣امام دوّم ما بخشنده بود و تنها نام ایشان حسن (ع) بود صبور خوش سخن بود (۲) ❣حسین که شاه دین است امام سوّمین است شهید کربلا شد تربت او شفا شد وقتی که آب می خورم بر او سلام می کنم (۳) ❣چهارم امام سجّاد (ع) به ما دعاها یاد داد هر یک از آن دعاها پُر معنی است و زیبا (۲) ❣پنجم امام باقر (ع) که علم از او شد ظاهر شاگردها تربیت کرد اسلام را تقویت کرد (۲) ❣ششم امام جعفر(ع) برای شیعه رهبر صادق و راستگو بود خدا هم یار او بود (۲) ❣هفتم امام کاظم(ع) صبور بود و عالم اگر چه در زندان بود معلّم جهان بود (۲) ❣امام هشتم ما امام رضای والا امید شیعیان است چه قدر مهربان است ❣نُهم امام جواد (ع) رحمت حق بر او باد کریم و بخشنده بود ماه درخشنده بود ❣دهم امام نقی (ع) پاک دل و متّـقی هادی راه دین بود یاورِ مومنین بود ❣یازدهم عسگری (ع) ازهمه عیب ها بَری در خانه بود زندانی شهید شد در جوانی (۲) ❣یازده امام معصوم شهید شدند چه مظلوم ولی به امر خدا امام آخر ما ❣از چشم مردم بد غایب شد و نیامد هزار و چندین ساله شیعه در انتظاره ❣بالاخره یه روزی می شه وقت پیروزی مهدی (ع) ظهورمی کنه دشمن رو دور می کنه (۲) جهان می شه پُر از گُـل نرگس و یاس و سُنبل ما بچّه های شیعه دعا کنیم همیشه (۳) با هم بگیم خدایا بیار امام ما را 💧__🐥🌨____🌈⭐️🌈____🌨🐥__💧 ☃👇کانال تخصصی 👇☃ https://eitaa.com/joinchat/3108044871C3fe2d23831 🎁 🌝 🐥 🎨
این قسمت : « دختر » 💧__🐥🌨____🌈⭐️🌈____🌨🐥__💧 ☃👇کانال تخصصی 👇☃ https://eitaa.com/joinchat/3108044871C3fe2d23831 🎁 🌝 🐥 🎨 🎀
سوره بچه ها پیامبر ما مسلمانارو که میشناسید؟ حضرت محمد (ص)خدای احد رو میپرستید. زمان پیامبر ما یه سری از مردم وجود داشتند که بهشون میگفتند کافرون. کافرون بت میپرستیدند. یادتونه گفتم بت به چی میگن؟ یه مجسمه هایی از سنگ و چوب میساختند خودشون و به جای خدای احد میپرستیدند. یه روزی از روزها این کافرون یه فکر بدی کردند چون دوست نداشتند پیامبر خدای احد رو بپرسته اومدند پیش پیامبر و گفتند : ای پیامبر خدا نمیشه بیای بتهای مارو بپرستی؟ بچه ها فرشته ی مهربون اومد در گوش پیامبر گفت : قل یا ایها الکافرون ای کافرا لا اعبد ما تعبدون من این چیزایی که شما میپرستید رو نمیپرستم بچه ها کافرا رفتند و دوباره هی فکر کردند هی فکر کردند هی فکر کردند تا یه فکر جدید به ذهنشون رسید اومدن پیش پیامبر خدا و بهش گفتند: ای پیامبر ما میخوایم خدای تورو بپرستیم بچه ها به نظر شما کافرون راست میگفتند؟ نه پیامبر گفتند: و لا انتم عابدون ما اعبد شما اون چیزی که من میپرستم رو نمیپرستین الکی میگین شما دروغ میگین شماها خدای من رو نمیپرستید بچه ها کافرا ول کن نبودند که همش میخواستن کاری بکنن که پیامبر بتهای اونارو بپرسته اوانا رفتندو یه فکر تازه کردندو دوباره رفتند پیش پیامبر خدا و گفتند: ای پیامبر خدا ما یه فکری کردیم یه سال شما بیا خدای مارو بپرست و ماهم یه سال میایم خدای تورو میپرستیم بچه ها راست میگفتند؟ یعنی بعد ازینکه پیامبر یک سال بتهای اونارو بپرسته اونام میان خدای احد رو میپرستند؟ پیامبر دوست نداشت بت بپرسته ولا انا عابدون ما اعبد من خدای شما رو نمیپرستم ولا انتم عابدون ما اعبد شماهم خدای منو نمیپرستید پیامبر گفت نه من خدای شمارو میپرستم و نه شما خدای من رو میپرستید بچه ها فرشته ی مهربون اومد پیش پیامبر خدا و پیامبر هر حرفی میزد از طرف خداوند میزد خداوند به پیامبر گفت : برای اینکه از شر کافرون راحت بشی چی کار کن؟گفت : به کافرون بگو: لکم دینکم ولی دین دین شما مال شما و دین خودم مال خودم ╲\╭┓ ╭ 🦊🗯 ┗╯\╲ 👇 👇 @amozesh_tarbiyat
💠 تنبلی ممنوع 🔻 ظهر بود و آفتاب وسط آسمون بود، جوونی از کنار مزرعه امام صادق علیه السلام رد شد. با تعجب دید امام مشغول بیل زدن هستن. و تمام لباساشون خیس عرق شده. جلو رفت و گفت: بیل رو بدید تا بقیشو من انجام بدم. امام لبخندی زدن و گفتن: دوست دارم برای به دست آوردن روزی، خودم تلاش کنم. 📚 الکافي، ج5، ص76. ╲\╭┓ ╭ 🦊🗯 ┗╯\╲ 👇 👇 @amozesh_tarbiyat
💠 تنبلی ممنوع 🔻 ظهر بود و آفتاب وسط آسمون بود، جوونی از کنار مزرعه امام صادق علیه السلام رد شد. با تعجب دید امام مشغول بیل زدن هستن. و تمام لباساشون خیس عرق شده. جلو رفت و گفت: بیل رو بدید تا بقیشو من انجام بدم. امام لبخندی زدن و گفتن: دوست دارم برای به دست آوردن روزی، خودم تلاش کنم. 📚 الکافي، ج5، ص76. ╲\╭┓ ╭ 🦊🗯 ┗╯\╲ 👇 👇 @amozesh_tarbiyat
💠 تنبلی ممنوع 🔻 ظهر بود و آفتاب وسط آسمون بود، جوونی از کنار مزرعه امام صادق علیه السلام رد شد. با تعجب دید امام مشغول بیل زدن هستن. و تمام لباساشون خیس عرق شده. جلو رفت و گفت: بیل رو بدید تا بقیشو من انجام بدم. امام لبخندی زدن و گفتن: دوست دارم برای به دست آوردن روزی، خودم تلاش کنم. 📚 الکافي، ج5، ص76. ╲\╭┓ ╭ 🦊🗯 ┗╯\╲ 👇 👇 @amozesh_tarbiyat