eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
434 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥 (ع) رحمت وسيع خدا در مقايسه با مهمان خواهى ابراهيم عليه‏السلام‏ روايت شده: تا مهمان به خانه ابراهيم عليه‏السلام نمى‏آمد، او در خانه غذا نمى‏خورد، وقتى فرا رسيد كه يك شبانه روز مهمان بر او وارد نشد، او از خانه بيرون آمد و در صحرا به جستجوى مهمان پرداخت، پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، وقتى خوب به جستجو پرداخت فهميد آن پيرمرد، بت پرست است، ابراهيم گفت: افسوس، اگر تو مسلمان بودى، مهمان من مى‏شدى و از غذاى من مى‏خوردى. پيرمرد از كنار ابراهيم عليه‏السلام گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم عليه‏السلام نازل شد و گفت: خداوند سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد اين پيرمرد هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، و ما رزق او را كم نكرديم، اينك چاشت يك روز او را به تو حواله نموديم، ولى تو به خاطر بت‏پرستى او، به او غذا ندادى. ابراهيم عليه‏السلام از كرده خود پشيمان شد و به عقب بازگشت و به جستجوى آن پيرمرد پرداخت، تا او را پيدا كرد و به خانه خود دعوت نمود، پيرمرد گفت: چرا بار اول مرا رد كردى، و اينك پذيرفتى؟ ابراهيم عليه‏السلام پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد. پيرمرد در فكر فرو رفت و سپس گفت: نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است. آن گاه به آيين ابراهيم عليه‏السلام گرويده شد و آن را پذيرفت و بر اثر خلوص و كوشش در راه خدا پرستى، از بزرگان دين شد.(230) ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 (ع) تواضع يوسف، و حركت يعقوب و فرزندان براى ديدار يوسف‏ يعقوب و فرزندان آماده حركت از كنعان به سوى مصر شدند، به نقلى آن‏ها هفتاد و سه نفر بودند، بر مركب‏ها سوار شده و به سوى مصر روان گشتند. پس از نُه روز با خوشحالى بسيار به مصر رسيدند. يوسف با كمال احترام و عزت، از پدر و دودمانش استقبال كرد. پدر و مادر(375) خود را بر تخت بالا برد و پيشِ خود نشانيد. آنان (پدر و مادر و يازده برادر يوسف) در برابر شكوه يوسف عليه‏السلام به خاك افتادند و وى را به عنوان شكر پروردگار، سجده كردند. يوسف عليه‏السلام به ياد خوابى افتاد كه در زمان طفوليت ديده بود كه خورشيد و ماه و يازده ستاره او را سجده مى‏كنند. به پدر رو كرد و گفت: اى پدر! اين منظره، تعبير خواب سابق من است، پروردگارم آن را محقق گردانيد.(376) حضرت يوسف عليه‏السلام اينك در اوج عزت قرار گرفته و غمهايش رفع گشته، فرمانفرماى عظيم كشور پهناور مصر شده، لحظه‏اى از ياد خدا غافل نيست، غرور نوزيد، بلكه شروع كرد با سخنانى ارزنده، در درگاه خداوند شكر گزارى كردن و گفت: پروردگارم، به من لطف كرد، مرا از زندان نجات داد و شما را از بيابان (كنعان)، پس از آن كه شيطان بين من و برادرانم فتنه كرد، به سوى من آورد. اءنّ رَبِّى لطيفٌ لِما يَشاء اءِنَّهُ هُوَ العَليمُ الحَكيمُ...؛ پروردگارم براى هر كه بخواهند به لطف عمل مى‏كند. او داناى حكيم است. پروردگارا! تو به من فرمانروايى و علم تعبير خواب دادى. اى آفريدگار آسمان‏ها و زمين! تو در دنيا و آخرت صاحب اختيار منى، در حالى كه مسلمان (تسليم درگاهت) باشم جانم را بگير و مرا به مردم صالح ملحق گردان.(377) خاندان اسرائيل در پرتو حمايت ولطف خداوند زير سايه رهبر و پيامبر مهربان حضرت يوسف عليه‏السلام با كمال امن و آسايش به زندگى خود سر و سامان دادند و به اين ترتيب زندگى را از نو شروع نمودند. يعقوب عليه‏السلام كه از عمرش 130 سال گذشته بود وارد مصر شد. پس از هفده سال كه در كنار يوسفش زندگى كرد، دار دنيا را وداع نمود. طبق وصيتش جنازه او را به فلسطين آورده و در كنار مدفن پدر و جدش (اسحاق و ابراهيم) در حبرون دفن كردند.سپس يوسف به مصر بازگشت و بعد از پدر، بيست و سه سال زندگى كرد تا در سن صد و ده سالگى دار دنيا را وداع نمود. او وصيت كرد كه جنازه‏اش را كنار قبور پدران خود دفن كنند. حضرت يوسف عليه‏السلام اولين پيامبرى است كه از بنى اسرائيل برخاست. مطابق روايت وهب در آن موقعى كه خاندان يعقوب (اسرائيل) وارد مصر شدند، 73 نفر بودند. وقتى كه در حدود چهارصد سال بعد با حضرت موسى عليه‏السلام از مصر خارج شدند، تعداد آنان به ششصد هزار و پانصد و هفتاد و چند نفر رسيده بود. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 💠سرپيچى قارون از دستور موسى عليه‏السلام‏💠 🥀موسى عليه‏السلام پس از نجات از شر فرعون و فرعونيان و سپس سامرى، به شر ديگرى در رابطه با قارون دچار شد. 🥀قارون بن يَصهُر بن قاهث پسر عمو يا پسرخاله حضرت موسى عليه‏السلام بود(514) و از علم و حكمت بهره وافر داشت، به طورى كه جمعيت بنى اسرائيل به دو بخش تقسيم مى‏شد، موسى عليه‏السلام عهده دار قضاوت در يك بخش بود، و قارون دادستان بخش ديگر. 🥀قارون، داراى ثروت كلانى شد كه تنها كليدهاى خزانه‏هاى ثروت او را شصت قاطر (و به نقلى چهل قاطر) حمل مى‏كردند. قرآن در اين مورد مى‏گويد: وَ آتَينا مِنَ الكُنوزِ ما اءنّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوءُ بالعُصبَةِ اُولِى القُوَّةِ؛ 🥀ما آن قدر گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن، براى يك گروه زورمند، مشكل و زحمت بود.(515) 🥀تا اين زمان، بين او و موسى عليه‏السلام دشمنى و جار و جنجال نبود، وقتى كه فرمان گرفتن زكات، از طرف خداوند بر موسى عليه‏السلام صادر شد، موسى عليه‏السلام نزد قارون رفت و از او مطالبه زكات نمود، آن هم زكات اندك يعنى از هر هزار دينار، يك دينار و از هزار درهم، يك درهم، و از هر هزار نوع كالا، يك نوع. 🥀قارون در آغاز اين دستور، سرپيچى نكرد ولى به خانه‏اش آمد و به حسابرسى پرداخت، متوجه شد زكات مالش بسيار مى‏شود. حرص و دنياپرستى باعث گرديد كه براى حفظ مال خود، به يك آشوب ناجوانمردانه دست بزند. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋پذيرش توبه ابولبابه‏🦋 🌱چنان كه گفتيم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم داورى در مورد برخورد با يهوديان را به سعد بن معاذ واگذار كرد، سعد بن معاذ حكم كرد كه بايد همه يهوديان بنى قريظه اعدام گردند، اين داورى، يك راز نظامى بود، كه بنابود قبل از اجرا، فاش نشود، ولى يكى از مسلمانان به نام ابولبابه بن عبدالمنذر، اين راز را با اشاره فاش كرد، و به اسرار نظامى سپاه اسلام خيانت كرد. 🌻توضيح اين كه: يهود بنى قريظه حكميت سعد را نپذيرفت، و به خاطر سابقه آشنايى با ابولبابه، براى پيامبر پيام دادند كه ابولبابه را براى مشورت نزد آن‏ها بفرستد. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ابولبابه را براى مشورت، نزد آن‏ها فرستاد، آن‏ها اطراف ابولبابه را (كه سابقه دوستى با آن‏ها داشت) گرفتند، و اظهار عجز و بى تابى كردند، و از جمله به او گفتند: آيا ما به حكميت سعد بن معاذ راضى شويم؟ 🌻ابولبابه گفت: مانعى ندارد، ولى با دست اشاره به گردن كرد، يعنى تسليم شدن به حكم سعد همان و گردن زدن همان! 🌱به اين ترتيب ابولبابه يكى از رازهاى نظامى سپاه اسلام را - آن هم با اشاره - فاش كرد، و همين افشاى راز او را به عنوان خائن به خدا و رسول معرفى نمود، و آيات 27 و 28 سوره انفال در سرزنش او نازل شد. 🌻ابولبابه، هماندم توبه كرد، و از شدت شرم نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نرفت، و يك راست به مسجد رفت و خود را به يكى از ستون‏هاى مسجد بست و سوگند ياد كرد كه خود را از ستون رها نكند، تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را آزاد سازد. يا در همان جا بميرد، او مدت ده تا پانزده روز به مناجات و راز و نياز پرداخت و از درگاه خدا خواست تا توبه‏اش را بپذيرد، سرانجام آيه 102 سوره توبه نازل شد و قبول شدن توبه او، به او اعلام گرديد. او براى جبران گناه فاش نمودن، يكى از رازهاى نظامى، يك سوم اموالش را صدقه داد، و از اين كه به چنين گناهى مبتلا شده، سخت پريشان و شرمنده و پشيمان بود. او پس از توبه مى‏گفت: سوگند به خدا قدم از قدم بر نداشتم مگر اين كه فهميدم كه به خدا و رسولش خيانت كرده‏ام. آيه‏اى كه در پذيرش توبه نازل شد چنين بود: 🌱وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَ آخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ 🌻و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند، اميد مى‏رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد، به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈