﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_موسی(ع)
#قسمت_چهل_پنجم 🦋
💠موسى عليهالسلام در جستجوى استاد💠
🌻 موسى عليهالسلام كه دانش دوست بود، گفت: من دست از جستجو بر نمىدارم تا به محل آن تنگه دو دريا برسم، هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم.
✨موسى دوست و همسفرى براى خود انتخاب كرد كه همان مرد رشيد و شجاع و با ايمان بنى اسرائيل به نام يوشع بن نون بود، موسى يك عدد ماهى در ميان زنبيل نهاد و اندكى زاد و توشه راه برداشت، و همراه يوشع به سوى تنگه دو دريا حركت كردند. هنگامى كه به آن جا رسيدند در كنار صخرهاى اندكى استراحت كردند، در همان جا موسى و يوشع عليهماالسلام، ماهى اى را به همراه داشتند، فراموش كردند. بعد معلوم شد كه ماهى بر اثر رسيدن قطرات آب به طور معجزه آسايى خود را در همان تنگه به دريا افكنده و ناپديد شده است.
✨🌿موسى و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانى بودن راه و سفر موجب خستگى و گرسنگى آنها گرديد، در اين هنگام موسى عليهالسلام به خاطرش آمد كه غذايى به همراه خود آورده، به يوشع گفت: غذاى ما را بياور كه از اين سفر سخت خسته شدهايم.
🌻يوشع گفت: آيا به خاطر دارى هنگامى كه ما به كنار آن صخره پناه برديم، من در آن جا فراموش كردم كه ماجراى ماهى را بازگو كنم، و اين شيطان بود كه ياد آن را از خاطر من ربود، و ماهى راهش را به طور شگفتانگيز در دريا پيش گرفت و ناپديد شد.
✨🌱و از آن جا كه اين موضوع به صورت نشانهاى براى موسى عليهالسلام در رابطه با پيدا كردن عالِم، بيان شده بود موسى عليهالسلام مطلب را دريافت و گفت: اين همان چيزى است كه ما مىخواستيم و به دنبال آن مىگشتيم. در اين هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوى آن عالِم پرداختند، وقتى كه به تنگه رسيدند حضرت خضر عليهالسلام را در آن جا ديدند.(544) پس از احوالپرسى، موسى عليهالسلام به او گفت:
🌻آيا من از تو پيروى كنم تا از آن چه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى؟
🌱✨ خضر: تو هرگز نمىتوانى همراه من صبر و تحمل كنى، و چگونه مىتوانى در مورد رموز و اسرارى كه به آن آگاهى ندارى شكيبا باشى؟
🌻 موسى: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت، و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو را نخواهم كرد.
🌱✨خضر: پس اگر مىخواهى به دنبال من بيايى از هيچ چيز سؤال نكن، تا خودم به موقع، آن را براى تو بازگو كنم.
🌻موسى عليهالسلام مجدداً اين تعهد را داد كه با صبر و تحمل همراه استاد حركت كند و به اين ترتيب همراه خضر عليهالسلام به راه افتاد.(545)
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_چهل_پنجم
🦋بازگرداندن امانت به صاحبان آن🦋
🌱پيامبر هنگام ورود به مسجد الحرام، عثمان بن طلحه را كه كليددار كعبه بود طلبيد تا در كعبه را باز كند، و درون كعبه را از وجود بتها پاك سازد.
🌿عباس عموى پيامبر پس از انجام اين مقصود از پيامبر تقاضا كرد كه كليد خانه خدا را به او تحويل دهد و مقام كليددارى بيت الله، كه در ميان عرب، يك مقام برجسته و شامخ بود به او سپرده شود.
🌱 (گويا عباس مايل بود از نفوذ سياسى و اجتماعى برادرزاده خود به نفع خويش استفاده كند) ولى پيامبر بر خلاف اين تقاضا، پس از تطهير خانه كعبه از لوث بتها، در كعبه را بست و كليد را به عثمان بن طلحه تحويل داد. در حالى كه اين آيه را تلاوت مىنمود:
اءنّ الله يأمُرُكُم َن تُودُّوا الاَماناتِ الى اَهلِها...؛
🌿خداوند به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبان آن برسانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مىكنيد از روى عدالت، داورى كنيد! خداوند اندرزهاى خوبى به شما مىدهد، او شنوا و بينا است.
🌱و مطابق بعضى از روايات: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم داخل كعبه خانه خدا دو ركعت نماز خواند و سپس از كعبه بيرون آمد؛ در حالى كه عباس تقاضاى كليددارى كعبه را براى خودش از پيامبر مىنمود، آيه 58 سوره نساء نازل شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليهالسلام دستور داد كه كليد كعبه را به عثمان بن طلحه بدهند و از او معذرت بخواهند.
🌿عثمان به على عليهالسلام عرض كرد: در آغاز، كليد را با خشونت از من گرفتى ولى اينك با كمال مهر و محبت به من بر گرداندى؟!
🌱على عليهالسلام جريان نزول آيه قرآن را براى او بيان كرد و گفت: به علت احترام فرمان خدا، چنين كردم. عثمان بن طلحه با شنيدن اين مطلب، قبول اسلام كرد و مسلمان گرديد.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈