eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
916 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
...او کیست؟ نامش چیست. نکند نان شب ندارد...نکند کودکش مریض است..نکند همسرش در بستر است...نکند...نکند... *** می ریم قبرستان... به این فکر می کنم کدوم یکی از اینا از اولیا خدا بوده! زندگیش چطور بوده؟ بچه تر بودم می ترسیدم پا روی قبر ها بذارم بی احترامی به عزیز خدا نشه! *** عِمران واقفی: تاجِ انار همه ما را به ثمر رسانده ولی دقت کرده ای بعضی انار ها را که میشکافی چند دانه پوسیده هم دارد...حواست جمع باشد...یک وقت در منجلاب دنیا نپوسی...یک وقت گرفتار کفتارِ هوس نشوی. یک وقت گرفتارِ خوک شهوت نشوی...یک وقت گرفتار قلبِ مریضِ خودت نشوی...راستی قلب مریض بدترین چیز است اگر قلب ات مریض باشد حتی تاج انار هم نمی تواند از پوسیدگی ات جلوگیری کند... یاقوت عزیز...تو باید تغیر شکل بدهی باید با بغلی ات کنار بیای..نگاه نخوت را کنار بگذاری...نگاه کن صد ها دانه یاقوت هیچ کدام هم شکل نیستند...حکمتش چیست؟ من نمی دانم؟ تو بگو؟ اگر می دانی؟ *** خیلی اوقات از کنار بعضی از آدم ها با نفرت می گذرم... ممکنه عزیزدردانه باشه؟؟ امکانش هست... چقدر سخته دردونه دو نشناسی! *** عِمران واقفی: خودت را بشکن، جمع و جور تر بنشین...بگذار درخت کناری ات هوای بیشتری مصرف کند شاید او انار هایش بهتر از تو باشد...شاید...و این شاید ها ...این شایدها..اصلا هیچی ...اصلا بی خیال...خودت خوبی؟ بی خیال... *** هر سبزه که برکنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته خویی رسته است پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی کان سبزه زخاک لاله رویی رسته است *** عِمران واقفی: در ختان انار حرفی ندارند؟...از دنیای مرموز انار چیزی دارند برای گفتن...و انار یک راز است. هیس! رازها فاش نمی شوند...رازها کشف می شوند. *** به نظرم باید به هر نوشته ای که نوشته میشه به شایستگی برخورد کنیم. *** انار جزء میوه های عجیب دنیاست از اونا که خیلی ها رو انگشت به دهن نگه می داره @anarstory
⭕️آرمینه‌آرمین: خب پس دقیقتر آنکه بدانیم مهران قبل از انقلاب دانشجو بوده یا بعد از انقلاب. 💟_قبل اش 💟_قبل انقلاب 💟_اوایل انقلاب قبلش 💟_قبلش باشه دستش برای فعالیت بیشتر بازه
💟سلام عرض ادب و احترام استاد تصمیم گرفتم نامه ای برایتان بنویسم که هم حالتان را بپرسم هم گزارشی کوتاه از کارهای اینجا بدهم. احوالتان خوب است؟ انار بزرگ را چه کسی مدیریت میکند؟ نه، منظورم انار وسط باغ کاخ سفید است، از وقتی آنجا را به حسینیه تبدیل کردیم، هرروز با خودم می‌گویم کی کار من در این کشور72ملت تمام می‌شود تا سری به آنجا بزنم؟ هیچ وقت ،تا پنج سال پیش حتی،دلم نمی خواست به آمریکا بیایم. اما الان اوضاع فرق می‌کند. الان انارستانی دارید و مشتاقم برای قدم زدن در آن. آقای مجاهد بعد از رفتن به حسینیه کاخ کرملین در آن انار یخ زده وسط باغ مرتب مرا در جریان قرار میدهد ولی بنده خدا دائم سرما خورده اووووف خیلی روسیه سرد است ببخشید که سرتان درد آمد. بروم سراغ گزارش کارم هرچه آقای مجاهد سرما خورده،من شبیه جوجه پنبه ای در افتاب، گرما زده و بی حال ب زور جابه جا میشوم آب و هوای اینجا به خصوص کنار تاج محل اصلا ب مذاقم خوش نمی آید اما چه کنم؟شهر انار را چه کنم؟ خیلی شرایط اینجا متفاوت از همه جاهایی است که شماها هستید در این پنج سال نزدیک به شش زبان محلی و دو زبان رسمیشان را مسلط شدم و هنوز جاهایی هست ک زبانم را نمیفهمند هووووف گاهی حس میکنم مغزم در حال انفجار است خدا میداند اگر الطاف آقا نبود من یک روز هم دوام نمی آوردم خانم هیام بیچاره شده در ایالتیست نزدیک به یک کشور کوهستانی به اسم بوتان. زبانشان،مردمشان،اصلا همه چیزش متفاوت از هند است آنقدر متفاوت که مرا نیز به واکنش واداشت. خدا به دادش برسد دائم از کوه ها و صخره ها در حال رفت و آمد به انار بالای کوه است اما حسابی ورزیده شده شبیه شاگردان چمران، مثل چریک ها. حرف بسیار است راستی الحق که خانم آرمین را به خوب اناردانی فرستادید با آن وقار و آرامش فقط به چین باید میرفت شنیده‌ام کارش حسابی گرفته و روز به روزبه تعداد شیعیان آنجا اضافه می‌شود. خلاصه که کار و کار و کار همه زندگیمان را گرفته بیچاره بچه هایم هر کدام ب زبانی صحبت می‌کنند مارا از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید در اولین فرصت مزاحم خواهم شد خدانگهدار *** 💟به: ریاست محترم حوزه هنری انقلاب اسلامی سلام علیکم. احتراما پیرو نامه قبلی که ضمیمه پرونده فرموده بودید، نکته‌ای خاطرنشان میکنم. تعداد کتاب های چاپی حقیر در نامه شما ۳۶ مورد ذکر شده بود. خدمت‌تان عارضم که ۳۵ تاست. کتاب آخر، واو، نامش تکراری بود، چاپ نکردند. سپاس از توجه‌تان مدیر کل روابط عمومی سازمان احد *** ⭕️عِمران واقفی: البته در مخیله بنده هم نمی گنجد که کارمند بشوم. مشرک به شرک کارمندی ام. از ریاست هم هراسانم. برایم پست جهادی بیابید...همان که کاخ سفید و سیاه و سرخ را با درختان دیگر قبضه کرده ایم و گُرُ و گُر داریم محتوا غنی شاکله ساز می سازیم برای انسانها تا جهان معنوی و حیات طیبه را ایجاد کنیم....وراهی به اینجا نیست جز آوینی شدن....و آوینی باید به قلب های ما نگاه کند. قلب من مرده است. میخواهم. سید بیا و با آتش قلمت در قلب ما بِدَم. و دست کارگران و کارمندان را می بوسم...موضوع چیز دیگری است. *** 💟بسم الله النور سلام بر استاد واقف... ببخشید! سلام بر برگ بزرگ. من همانم که روزی از طریق یکی از دوستان برگ تان با شما آشنا شدم. گروهی به من معرفی شد که در آن نویسندگان نوپا و کار نابلدی مثل من را درخت می خواندید. از همان موقع برایم سوال شد که چرا باید به شما بگوییم برگ؟ چرا نگوییم ریشه؟ یا شما را شاخه خطاب نکنیم؟ لطفا در اولین فرصت جواب نامه ام را بدهید و بگویید چرا باید به استادی با این همه بزرگواری و لطف و آگاهی بگوییم برگ؟ چرا گل نباشید؟ یادم است که شما با تمام لطف برگی تان به ما تمرین می دادید. می گفتید: درختان، برگ ریزان کنید! و ما نهال های کوچک به پشتوانه ی آب یاری و مراقبت شما، رشد کردیم و به بلندای آسمان رسیدیم. آنقدر نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم که میوه هایمان رسید و روانه ی بازار شد. اما هیچوقت یادمان نرفت که چه کسی یادمان داد به جایگاه کنونی مان برسیم. ان شا الله هر جا که هستید سالم و سلامت باشید قربان شما: یک درخت انار. پ.ن: راستی یادم رفت بگم... سه میلیون تومن دارید به من قرض بدید؟!؟ *** 💟ده سال گذشته. موهای استاد، کم و بیش سفید شده است. پسرش که نامش امیرحسین هست، چهارده ساله شده و با دعای برگ های باغش، عقلش کامل تر شده. کتاب "واو" پرفروش ترین کتاب سال شده و چند جایزه گرفته. استاد، هنوز هم استاد است، کمی شاید با تجربه ی بیشتر. شاگردانش هم از ریشه رشد کرده اند و حالا نزدیک است یک درخت بالغ شوند. او حالا برگ های بیشتری را آموزش میدهد و باغش بالای هزار برگ دارد. او حالا دیگر برگ نیست، ماشالله درخت نخلی شده برای خودش @ANARSTORY
ریحانه: - به من رحم کن! منو نزن! من دیگ خام نیستم. پخته شدم. +هیس! تخم مرغها فریاد نمی زنند! شبنم.: ترررق شترررق _گریه نکن دورت بگردم‌ _سزای هرکی نگاه چپ به عشق تخی ما بکنه مرگه مرگ... م.م: چاقو :سلام تخی چقدر زیبایی تخی:می دونم چاقو :میایی بریم باغ تخی:بریم پ.ن:به همین سادگی گول قد و بالای منو خورد چاقو:شما باید پوسته خودرا بردارید و این فقط با مذاکره امکان پذیر است تخم مرغ :ما با برداشتن پوسته خود آسیب پذیر می شویم چاقو:فقط در این صورت مذاکره قبول است واگر نپذیرید آماده برای مرگ و بریدن باشید تخم مرغ:تعدادمازیاد است.می توانیم به کمک هم پیمانمان "ابابیل "بر سرتان فرود آییم و شما چه می دانید ابابیل چیست. # چاقو:ما برای صلح آمدیم تخم مرع:شما هرکجاقدم گذاشتید آنجا را بریدید وخون ریختید چاقو:ماشمارا بسیار خوشمزه می دانیم وبرای بدست آوردن شما باید مزه اتان را بچشیم ودر این میان طبیعی است که عده ای از شما هم نابود شوند @anarstory
سپهر: _جوجوها ببینین دندونام چه خوشگل شده... اولی: اَییییییی، عین پرچم هابسبورگ شده! دومی: واه واه، بلا به دور.... سومی: فقط بذاریننن برررررم مننننن.... 💙ĂMĨŘ ĤÕŜŜÊĨŇ💙: +جوووون. چه لبخندی. _لبخند؟ دهنش اندازه ی غارِ علیصدره. +ولی چشماش باهام حرف می‌زنه. _آره. میگه می‌خوام بخورمت. +چقدر بدبینی! _باشه. خوشبین میشم. اصلاً چه دماغ خوشگلی! +نه. من از دماغش خوشم نمیاد. انگار یه تریلی از روش رد شده و تبدیل به کتلت شده. _چه عجب! بالاخره چشمات باز شد و یه ایرادش رو دیدی. +هه! چی فکر کردی؟! شبنم.: اولی_واه واه اینو نگاه با اون چشمای ورقلومبیدش دومی_میمون هرچی زشت تر اداش بیشتر،خواهر. سومی_اِواه خواهر نگاش نکن ..رو بچت تاثیر میذاره زشت میشه ها با اون دندونای زردش. م.م: اوری 1: این کیه دیگه چرا این شکلیه اوری 2:وای منو بیاد جنگل آمازون می اندازه اوری3:درسته. سیاه .مثل آفریقا اوری1:ببین کی اینجاست آوری 2:بد نگاه می کنه آوری 3:راه بیفت بابا اون خودش یاری داره که تو انگشت کوچیکشم نمیشی اوری1:ببین کی اینجاست اوری 2:نگاهش چقدر قشنگ است گویا داردبا چشمانش نیایش می کند اوری 3:درسته. زیبا شناسه همانطور که من از دیدنش لذت میبرم و خدا را در او می بینم . او نیز خدا را در ما می بیند. @anarstory
...او کیست؟ نامش چیست. نکند نان شب ندارد...نکند کودکش مریض است..نکند همسرش در بستر است...نکند...نکند... *** می ریم قبرستان... به این فکر می کنم کدوم یکی از اینا از اولیا خدا بوده! زندگیش چطور بوده؟ بچه تر بودم می ترسیدم پا روی قبر ها بذارم بی احترامی به عزیز خدا نشه! *** عِمران واقفی: تاجِ انار همه ما را به ثمر رسانده ولی دقت کرده ای بعضی انار ها را که میشکافی چند دانه پوسیده هم دارد...حواست جمع باشد...یک وقت در منجلاب دنیا نپوسی...یک وقت گرفتار کفتارِ هوس نشوی. یک وقت گرفتارِ خوک شهوت نشوی...یک وقت گرفتار قلبِ مریضِ خودت نشوی...راستی قلب مریض بدترین چیز است اگر قلب ات مریض باشد حتی تاج انار هم نمی تواند از پوسیدگی ات جلوگیری کند... یاقوت عزیز...تو باید تغیر شکل بدهی باید با بغلی ات کنار بیای..نگاه نخوت را کنار بگذاری...نگاه کن صد ها دانه یاقوت هیچ کدام هم شکل نیستند...حکمتش چیست؟ من نمی دانم؟ تو بگو؟ اگر می دانی؟ *** خیلی اوقات از کنار بعضی از آدم ها با نفرت می گذرم... ممکنه عزیزدردانه باشه؟؟ امکانش هست... چقدر سخته دردونه دو نشناسی! *** عِمران واقفی: خودت را بشکن، جمع و جور تر بنشین...بگذار درخت کناری ات هوای بیشتری مصرف کند شاید او انار هایش بهتر از تو باشد...شاید...و این شاید ها ...این شایدها..اصلا هیچی ...اصلا بی خیال...خودت خوبی؟ بی خیال... *** هر سبزه که برکنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته خویی رسته است پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی کان سبزه زخاک لاله رویی رسته است *** عِمران واقفی: در ختان انار حرفی ندارند؟...از دنیای مرموز انار چیزی دارند برای گفتن...و انار یک راز است. هیس! رازها فاش نمی شوند...رازها کشف می شوند. *** به نظرم باید به هر نوشته ای که نوشته میشه به شایستگی برخورد کنیم. *** انار جزء میوه های عجیب دنیاست از اونا که خیلی ها رو انگشت به دهن نگه می داره @anarstory نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344