بسم الله الرحمن الرحیم
یا نور
🔳برنامهِ برگی کارگاه های #ناربانو در #اسفند ماه.
🔹🔸دوشنبه
🔻4 اسفند99
🖊صحنه و صحنه پردازی
▫️باغبانِ گرامی خانم ایرجی باغبانِ #نارینا
🔹🔸دو شنبه
🔻11 اسفند99
🖊 چگونه برای همسر و برادر شهیدمان با تم داستانی زندگی نامه بنویسیم.
▫️باغبانِ گرامی خانم زینب پاشاپور باغبانِ #یه_قاچ_انار
🔹🔸شنبه
🔻16 اسفند99
🖊شخصیتپردازی
▫️باغبانِ گرامی خانم فاطمه صداقت باغبانِ #صدانار
🔹🔸 چهارشنبه
🔻20اسفند99
🖊بررسی روایت و دلنوشته و تفاوتش با قالب داستان در داستان نویسی
▫️باغبانِ گرامی آقای حیدر جهان کهن
🔹🔸سه شنبه
🔻26اسفند99
🖊طرح و پیرنگ
▫️باغبانِ گرامی خانم فرجام پور
ساعت20:00
ویژه بانوان باغِ انار
آنهایی که در ناربانو نیستند
لینک محل برگزاری را از @Yamahdy_Adrekny بگیرید.
یا حق
🇮🇷🌷#ناربانو
بسم الله الرحمن الرحیم
یا نور
🔳برنامهِ برگی کارگاه های #ناربانو در #اسفند ماه.
🔹🔸دوشنبه
🔻4 اسفند99
🖊صحنه و صحنه پردازی
▫️باغبانِ گرامی خانم ایرجی باغبانِ #نارینا
🔹🔸دو شنبه
🔻11 اسفند99
🖊 چگونه برای همسر و برادر شهیدمان با تم داستانی زندگی نامه بنویسیم.
▫️باغبانِ گرامی خانم زینب پاشاپور باغبانِ #یه_قاچ_انار
🔹🔸شنبه
🔻16 اسفند99
🖊شخصیتپردازی
▫️باغبانِ گرامی خانم فاطمه صداقت باغبانِ #صدانار
🔹🔸 چهارشنبه
🔻20اسفند99
🖊بررسی روایت و دلنوشته و تفاوتش با قالب داستان در داستان نویسی
▫️باغبانِ گرامی آقای حیدر جهان کهن
🔹🔸سه شنبه
🔻26اسفند99
🖊طرح و پیرنگ
▫️باغبانِ گرامی خانم فرجام پور
ساعت20:00
ویژه بانوان باغِ انار
آنهایی که در ناربانو نیستند
لینک محل برگزاری را از @Yamahdy_Adrekny بگیرید.
یا حق
🇮🇷🌷#ناربانو
ساعت هشت صبح بود از تخت بلند شدم و کش و غوسی به بدنم دادم و به سمت آینه ی اتاق رفتمو روبروی آن ایستادم
نگاهی به پشم های فرفری ام انداختم و لبخندی از سر رضایت زدم و بهدسمت در روانه شدم در را که باز گردم منگول را دیدم که پای پلی استیشن نشسته و در حال بزن بزن است
به سمت تلوزیون رفتم و آن را خاموش کردم منگول با چشمانی قرمز و پف کرده اهم کرد و گفت
_بع بع ننه بزی چرا خاموش کردی ؟
_این چه سرو وضعیه منگول بعع؟
پاشو بند و بساطتو جمع کن امروز میخوام برم مهمونی وقت ندارم اینجارو سرو سامون بدم .
_ننه بزی من کار دارم به شنگول بگو همش داره بازی میکنه یا حبه انگور بعع.
_پاشو اینقدر بع بع نکن واسه من کار دارم .
بعد از سرو کله زدن با منگول رفتم حمام و ساعتی رو توی وان گل سرخ خوابیدم تا پشمام تر و تازه شن و بوی عطر گل سرخ و بگیرن .
نیم ساعت نگذشته بود که صدای دعوای حبه انگور و شنگول آرامش من و بهم ریخت و من و با پشمای خیس و آب کشیده به بیرون کشید.
_بعععععععععع!!بسه
چتونه !!خونه رو ،رو سرتون گذاشتین
حبه انگور که مقصر اصلی را شنگول میدانست با چشمانی گریان مرا تماشا کردو گفت:
ننه بزیییی!!!
شنگول نمیذاره کارتون ببینم همش میزنه شبکه دیگه بععععع
نگاهی به ساعت انداختم و با دیدن زمان اندکی تا مهمانی بی توجه به حرف ها و بع بع هایشان تلوزیون را خاموش کردم
و رو به آنها کردم و گفتم
تا اطلاع ثانوی تلوزیون خاموشه !
حق ندارید روشنش کنید فهمیدید بزا ؟
و بعد به سمت اتاق رفتم و بهترین شنل و کفش هایم را پا کردم و فُکلِ حنایی رنگم را ژل زدم و کیف مجلسی زیبایم را ورداشتم و از اناق بیرون آمدم
هر سه ی آنها گوشه ای نشسته بودند و مشغول کاری
_بععع بع
همه جمع شید !!!
من دارم میرم مهمونی تا دو سه ساعت دیگه بر نمیگردم نبینم سرو صدا کنید و دعوا راه بندازید!!
درو هم به روی کسی وا نکنید !!
هرکی بچه خوبی بود از مهمونی براش علف تازه میارم !!!
بعد سوییچم را از روی میز برداشتم و به سمت در رفتم و سوار پژوی ۲۰۶ آلبالویی خوشگلم شدم و به سمت
باغ خانم گوسفنده حرکت کردم .
**
همه در مهمانی جمع بودند و میگفتند و میخندیدن ، موقع صرف غذا که رسید کلی برگ و علف تر وتازه با سس خزه هزار جزیره سفارش دادم .
هنوز لب به غذایم نزده بودم که گوشیم به لرزش در آمد
آن را برداشتم و شماره ی خانه را که روی آن افتاده بود برداشتم
_بععععععععع
چی شده!!!!!
_ننه ننه بععععععع!!
_شنگول چرا گریه میکنی چی شده!!بعععع
_ننه ......حبه انگور!!!
منگول!!!!
_بعععع چی شده
درست حرف بزن بفهمم!!!!
_بعع بععع
_گریه نکن الان خودم میام ...بعععع
سریع با ببخشیدی از خانم گوسفند و بقیه به سمت خانه با ماشین حرکت کردم
به خانه که رسیدم در باز بود با عجله وارد شدم ، با دیدن خانه آشفته و بهم ریخته سم هایم لرزید و با صدایی از ته چاه داد زدم
_انگوری!!
منگولی!!
شنگولی!!!!
ناگهان صدایی از درون ماشین لباسشویی آمد
سلانه سلانه به سمت ماشین لباسشویی رفتم و درش را باز کردم .
شنگول با چشمانی بارانی خود را در آغوشم انداخت و گفت:بع بع بع
ننه ننه نیم ساعت بعده اینکه تو رفتی
زنگ درو زدن .
منگول آیفون و برداشت، یکی گفت خرید هایی که سفارش داده بودی از افق کوروش رو اوردن ،اونم در و باز کرد ولی یهو گرگ سیاه پرید تو خونه و منگول و انگور و گرفت منم زود رفتم تو ماشین لباسشویی نتونست پیدام کنه
بعععع بععععع
اشک تمام صورتم را پوشانده بود
بی جان شنگول را از آغوشم خارج کردم و گفتم
_تو همین جا بمون به هیچ وجه درو رو کسی باز نکن حتی رو من !!
و سریع به سمت خانه شکارچی رفتم
و اورا از ماجرا با خبر ساختم .
و باهم با یک اسلحه ی کلاشینکف و یک دست چاقو و جی پی اس به سمت
خانه ی گرگ حرکت کردیم .
وقتی به مقرش رسیدیم شکارچی در خانه را با سیم و تجهیزات باز کرد و
باهم به داخل رفتیم .
طبقه ی اول را گشتم ولی خبری نبود
وقتی به طبقه دوم رسیدیم گرگی بی جان با یک آمپولی که توی دست گرفته بود روی کاناپه افتاده بود
شکارچی رو به من کرد و گفت:
این فعلا حال و اوضاعش رو به راه نیست حالاحالا هم به هوش نمیاد فعلا بریم دنبالشون بگردیم احتمالا زیر زمین مخفیشون کرده .
باهم به زیرزمین رفتیم و آنجا را گشتیم ولی خبری نبود نا امید از پله های
زیرزمین بالا می رفتیم که صدایی از پشت کتابخانه آمد
#حدیث
#نارینا
#قسمت_اول
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
شکارچی به آن سو رفت و کناب هارا بر زمین انداخت و کتابخانه را از جا کند .یک اتاق کوچکی درست پشت کتابخانه قرار داشت با تعجب به آن چشم دوختم که انگور و منگول را دیدم که به سمتم سم برداشتن و خود را در آغوشم قایم کردند و پشم هایم را لیس زدند .
منگول_بعععع بععععع ننه ننه!!!
ببخشید که به حرفت گوش ندادیم
و درو واسه کسی باز کردیم
_اشکال نداره حالا که سالمید همه چی رو فراموش کنید ولی یادتون باشه هیچ وقت نباید درو رو غریبه ها باز کنید
شکارچی رو به من کرد و گفت :بهتره بریم اینجا دیگه امن نیست
سریع از آنجا خارج شدیم ولی شکارچی همراه ما نیامد و گفت اینجا یه کاره نیمه کاره برایش مانده که باید انجام دهد آن هم اینست که باید دندان های گرگی را بکند و دمش را بچیند که دیگر برای ساکنان محله مزاحمت ایجاد نکند
🍃 پایان🍃
#حدیـثـ
#نارینا
#قسمت_دوم
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#دستور_زبان_فارسی
انواع کلمه:
۱. ساده(بسیط): کلماتی که یکپارچه هستند و قابل تجزیه به کوچکتر معنادار نیستند. مانند: درخت، میز، انسان، رفت، آمد، خورد و...(شامل اسمها و فعلها)
۲. کلمات مرکب: کلماتی که از دستکم دو جزء معنادار کوچکتر ساخته شدهاند؛ همچون: کتابخانه: کتاب+ خانه(مرکب اسمی)
کار کردن: کار+کردن(مرکب فعلی)
۳. کلمات مشتق: کلماتی از افزوده شدن "وند" ها به کلمات ساخته شدهاند.
کارمند: کار+ مند(مشتق اسمی)
"وند" ها براساس جایی که در کلمه قرار میگیرند به پیشوند، میانوند و پسوند تقسیم میشوند.
۴. کلمات بسیطگونه: کلماتی که در ظاهر از نظر شکل مرکباند یعنی از دو جزء معنادار تشکیل شدهاند، اما به لحاظ معنا قابل تجزیه نیستند و معنایی واحد دارند. مانند: نیشکر، گلاب، سراب، آبکشیدن، دستشستن و...
کلمات بسیطگونه کلماتی هستند که دستکم یک جزء انها در معنایی غیر از معنای اصلی خود (وضعشده) بهکار میرود.
درواقع کلمات بسیطگونه معنایی تازه یافتهاند.
بسیطگونههای اسمی معمولا سرهم نوشته میشوند.
بسیطگونههای فعلی معمولا بهصورت نیمفاصله نوشته میشوند.
#نارینا