eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
913 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه خط مربی دوره👆 سرکار خانم عارفی. 💯شروع دوره ی خط معلی @non_val_ghalam توضیحات دوره اینــــ دوره، دوره ی «سطــــــح یکــــــ» هستــــ: 1⃣تمارین نرمش دست 2⃣معرفی وسایل و انواع ماژیک ها 3⃣مفردات خط معلی با ماژیک 4⃣مفردات خط معلی با قلم و مرکب 🔳 دوره، تضمین شده و با پشتیبانی مربی صورت می‌گیرد. 🔸هرجایی که بخواین میتونین بنویسین باهر وسیله ای ک دم دستتون باشـــــه عشق میکنین با معلی زنده میشین با این خط غلو نیست حتــی اگر بگم پرواز میکنین و اوج میگیرین _______ برای ثبت نام به این آیدی مراجعه کنین👇 💯 @khat_admiin _______ https://eitaa.com/joinchat/3597140032C5948985f76
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین165 جمله زیر را به فارسی بنویسید. «(پی‌وی‌تان را چک بفرمایید.)»
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 انسان باید در کار خیر و نحوه انجام آن فکر کند و فکرش موجب ابتکاری باشد که برای رسیدن به هدف، مفید باشد. هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد. همین الان که روی مبل لم داده اید یا روی فرش دراز کشیده‌اید یک گِلی به سرتان بگیرید و سعی کنید یک کار خیر رایگان انجام بدهید. یعنی بدون اینکه پول یا مال خاصی صرف کنید یک عالمه ثواب کنید. ذکر گفتن خوب است ولی مراد ما کاری است که به شخص دیگری سود برسد. حالا این فکر بکر که از دوگوله‌تان صادر شده را به ما بگویید. به عمو بگو ببینه چی بلدی؟ آفرین.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین166 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 انسان باید در کار خیر و نحوه انجام آن فکر کند و فکرش
نور یلدا هستید. یک دختر قد بلند، بور، با موهای طلایی به رنگ برگهای پاییزی، که کم‌کم دارد سفید می‌شود. چرا شوهر نمی‌کنید؟! شما که زیبا هستید، با سواد هستید. حیف است واقعا. اصغر را دوست دارید. واقعا مرد کاری‌ای است. مادرتان می‌گوید مگر یک مکانیک چقدر درآمد دارد؟ شما ولی هروقت از جلوی‌ مغازه اصغر عبور می‌کنید می‌بینید که همه از دست و پنجه او تعریف می‌کنند. دلتان می‌رود به مهمانی ها که از دست و پنجه شما تعریف می‌کنند. شما چقدر به هم می‌آیید. به‌به. خواهر اصغر آن روز که آمده بود خانه شما خودش را آنقدر باد کرده بود که نگویید. مادرتان اصلا از خواهر اصغر خوشش نمی‌آید. اصلا این زخم روی سر برادر شما، کار خواهر اصغر است. راستیاتش خواهر اصغر افتاده است دنبال برادر شما. واقعیت دختر خوبی نیست. یک شلوار نازک و چسبان می‌پوشد همین ساپورت‌ها هرچه هست و نیست حراج است. مادرتان مذهبی نیست ولی می‌گوید این دیگر نوبر است. اصغر اما آقاست. اکرم، خواهر اصغر، خیلی چشم سفید شده و مدام آتش بیار معرکه است. مادرشان، دختر خاله مادرتان است و به همین دلیل خیلی اصرار می‌کنند که اکرمشان را بگیرید. اصلا این اکرم وصله خیلی ناجوری است. یک آدامس می‌اندازد در دهانش و موقع حرف زدن کِرِش کِرِش در حال جویدن است. وقتی هم مادرتان یک بار خواست نصیحتش کند جوری خودش را باد کرد مثل گربه‌ای که آماده چنگ زدن است. بیچاره برادر شما‌. آخرش هم مادرتان مجبور شد برود بگیردش برای برادرتان. توضیحش در این مقال نمی‌گنجد. والا. اصلا چکار به حرف مردم داری خواهر بیا از اصغر بگویم برایت. اصغر دیروز دستش رفت لای پره فن رادیاتور و دو تا عصبش ضرب دید. احتمالا تا مدت ها دست چپ‌ش نیمه فلج باشد. دیروز که خانه مادربزرگتان بودید او هم بود و داشت چایی می‌داد. مادر شما کلا به مجلس روضه مادرش نمی‌رود. این کارها را انجام کسر شأن می‌داند. شما اصغر را آنجا دیدید. او هم شما را دید. یک نظر حلال است. والا. البته بعدش آمد نزدیک و چند کلمه حرف زد. شما وقتی دستش را دیدید دلتان به حالش سوخت. مادرتان همان لحظه تماس گرفت و گفت که بیایید خانه. شما مجبور شدید از اصغر خداحافظی کنید. دلتان گرفت. اکرم را بین راه دیدید. اکرم آرایش غلیظ کرده بود و معلوم نبود کجا دارد می‌رود. نتیجه کنکور ارشد هم آمد و شما قبول شدید. مادرتان قبول نمی‌کند که ادامه تحصیل بدهید. می‌گوید مثل اکرم‌جان برو سر کار. اکرم‌جان! شما هم مثل من تعجب کردید؟ بله واقعا. عجب دنیایی شده. آن میمون را رفته‌اند گرفته‌اند ولی شما هنوز شوهر نکردید. دنیا همین است خواهر. در همین بین مادر شما بیماری‌اش عود می‌کند و باید در خانه بستری شود. شما دلتان پر می‌زند که از او پرستاری کنید ولی اکرم اجازه نمی‌دهد. شما هم می‌روید در کلاسهای ارشد ثبت نام و شرکت می‌کنید. بعد از مدتی از این معطلی کلافه می‌شوید. می‌خواهید زندگی خودتان را داشته باشید. آیا می‌خواهید خودتان از اصغر خواستگاری کنید. حیایت کجا رفته دختر. دختر ملکه است. باید غلامش بیاید خواستگاری اش. به خانه مادربزرگتان می‌روید. ماجرا را به او می‌گویید. مادربزرگتان تلفن را برمی‌دارد و به خانواده اصغر زنگ می‌زد. یک ساعت بعد اصغر با کت و شلوار و شیرینی در آستانه در ظاهر می‌شود. مادر بزرگ و پدر بزرگتان اوکی را می‌دهند. تبریک می‌گویم، شما هم موافقت کردید و گرفته شدید. بر طبل شادانه بکوبید. شولولولو....شولولولو😐 خب حالا دارید برای ارشد می‌خوانید. اصغر نان و پنیرش را برداشته و دارد می رود سر کار. شما خودتان را به خواب زده‌اید. اصغر به شما خیره شده و اشک از چشمانش می‌آید. زیر لب می‌گوید...الحمدلله‌. و می‌رود. اکرم حقوقش زیاد می‌شود و مادرتان سرکوفت او را به شما می‌زند. شب یلدا که می‌رسد، اصغر دست شما را می‌گیرد و می‌برد شهرستان، خانه مادر بزرگ پدری اش. آنجا به یک واقعیت ترسناک روبرو می‌شوید...آن واقعیت چیست؟ @ANARSTORY
دیدار "جانباز ۱۳۶۰" با "جانباز ۱۴۰۱" در مورد این صحنه👆 بنویسید. یا اگر ایده یا مطلبی مرتبط با تصویر به ذهنتان می‌رسد، آن را روایت کنید. من نمی‌دانم ماجرای دست مجروح چیست؟ از کف العباس این ماجرا شروع شده. آرتین جانباز است. فرزند شهید است. برادر شهید است. فقط شش سالش است. یه روز یه شیرازیه...پدر و مادر و برادرش رو کشتند. توی امن‌ترین جای شیراز. آهای قلب های زنده برای آرتین کار عمیق تولید کنید. @ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
هو الحی جمعی از کشته های اغتشاشات را در یک متن جمع کرده‌اند و قتل آنها را به ج.ا نسبت داده اند. اما قاتل آنها عوامل میدانی کف خیابان که از عناصر داعشی یا امربرهای موساد یا گول خورده های اینترنشنال بودند را فراموش کرده اند. یک متن داستان‌گونه که دیالوگ محور باشد بنویسید که قابلیت تبدیل به پادکست داشته باشد. مانند نمونه👇 حرمله عزیز چرا دیر به ما پیوستی! -داشتم آخرین وصیت ها مو به این حکومت شیعه رافضی مختار می‌کردم که با بچه ها مهربون باشه. - حرمله خوب شد اومدی، شنیدم غذا پختنت خیلی خوبه. مخصوصا اینکه شکار تازه هم می‌زنی. -ریا نباشه آره. راستی عمو عمرسعد و عمو شمر عزیز کجا هستند؟ - حضرت شمر هم داره کارهای کنسرت بزرگ امشب رو می‌کنه. یه جشن بزرگ داریم. از همه برو بچه های قرمز پوش و شاد کربلا هم دعوت کردیم. با یه عالمه سکه طلا برای جایزه دادن. - آرع به قرآن یادته چقدر خوش گذشت. چقدر شادی و هلهله کردیم. یاح یاح یاح. - آره...شاهزاده یزید سرش سلامت. چقدر به یادش هیاهو کردیم و غوغا کردیم تا صدای این رافضیای ساندیس خور به گوش مردم عادی و کف جامعه نرسه. - ولی این مختار ثقفی آخراشه. شیعه مفت خور آخراشه خوب بخور. - آقا اینا رو بی خیال بیایید خاطرات اون روز رو زنده کنیم که چقدر ازشون کشتیم...دم حرمله گرم. هر درخت نخل رو براشون رزرو کردیم ها...ولی به اونجا نکشید و همونجا کشتیمشون... - آره بعدشم بردیمشون توی شهر و گفتیم که از دین خارج شدن. چقدر دلم خنک شد که از پشت بومای شام به سر زن و بچه هاشون سنگ می‌زدیم. خوب جمع‌شون کردیم این محجبه هارو. حجاب هاشون رو کشیدیم. اصلا داغونشون کردیم. مخصوصا بعد از اینکه سپاه یزید عزیز حمله کرد به مدینه و چهار هزار نفر و کشت و هرچی تونست دخترها رو از باکره‌گی‌درآورد. حق‌شون بود. زنهای اونا که زن نیستند. - ولی زنهای اونها نبودند همه‌شون که...مردم عادی هم بینشون بود. - تو خفه شو. تو جیره خور نظام مختار ثقفی هستی. یزید عزیز هرکاری کرده درست بوده. حتی کشتن اون چهار هزار نفر تو حره. حتی تجاوز به همه دخترهای جوان مدینه. حتی خوب کاری کرد کعبه رو هم با سنگ نابود کرد. - به نظر منم ما هرکاری کردیم درست بود. ولی نمی‌دونم چرا اینجا اینقدره داغه...حضرت عمرسعد، روحانی وارسته ما هم اصلا پیداش نیست. مگه نگفتید با حضرت شمر رفتند وسایل کنسرت امشب رو اوکی کنن؟ - به نظر منم یه چیزی درست نیست... -آرع منم یخورده تناقض ریز می‌بینم که اصلا مهم نیست... نظر شما چیست؟ شما هم بنویسید. مثل یک تئاتر. مثل یک نمایشنامه. البته اکثر کشته‌های اغتشاشات طعمه بودند نه معاند. خودشان گناهی نداشتند. دشمنان ما از اسم آنها سوءاستفاده کردند‌. پس یقینا آنها حسابشان با خداست نه ما. حواستان باشد. @ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین167 نور یلدا هستید. یک دختر قد بلند، بور، با موهای طلایی به رنگ برگهای پاییزی، که کم‌کم دارد
طباطبایی* معتقدی: سلام تمرین یلدایی: فرضیه ها: ۱.آنجا می‌فهمد که پدر و مادر واقعیش مرده اند و او فرزند واقعی مامانش نیست. ۲.اصغر آقا یک زن قایمکی هم قبلا آنجا گرفته است و یلدا زن دومش است و حالا هووها گیس و گیس کشی دارن تا روز قیامت ۳.خواهر شوهرش عضو یک باند خلاف کار قاتل است و اصغر هم یک پلیس مخفی!! ۴.اکرم خلافکار ،برادر یلدا را کشته و اصغر مانده که طرف زنش باشد یا خواهر قاتلش ۵.ادامه همان قبلی اصغر طرف خواهرش را می‌گیرد و یلدا جدا می‌شود و مثل چی ازشون انتقام می‌گیرد. ۶.ادامه همون ۴،اصغر طرف یلدا را می‌گیرد و هر دو به دست خواهر شوهر یلدا کشته می‌شوند. خخخ😅😅 والله بنده ،از همه این فرضیه ها یکی دوتا رمان آبکی خوانده ام.انتخاب با خودتون 😉 یلدا اروند🌿: 1- هندوانه های شهرستان هنگی وارداتی بوده و ماده شیمیایی ای در آن ها وجود داشته که سبب شده بچه هایی که به هندوانه های خانه زودتر از موعد حمله ور شدند به موجوداتی زامبی وار تبدیل شوند شهر دچار آشوب و وحشت شده، نیروهای پلیس وارد عمل شده اند اما اوضاع خیلی جدی تر از این حرف هاست 2-در خانه مادر بزرگ اصغر آقا وقتی می خواهند هندوانه شب یلدا رو ببرند متوجه خراشی عجیب رو هندوانه می شوند که با بریدن هندوانه مشخص می شود درون ان مواد مخدر جا سازی شده بوده و وقتی اوضاع ترسناک می شود که هر پنج هندوانه خریداری شده همین وضع را دارند و الان از در و دیوار پلیس وارد خانه می شود و خانواده اضر آقا متهم به قاچاق مواد 3-یلدا آنجا خیلی پرخوری می کند و دل درد می شود مجبور می شوند او را به بیمارستان ببرند و با آزمایشات مشخص می شود که او دچار سرطان معده شده و با وضع بی پولی آن ها صد درصد یلدا میمیرد 4-از خانه مادر بزرگ اصغر اقا صدای جیغ و گریه می اید پدربزرگشان گم شده و در حیاط رد خون است وقتی یلدا و اصغر خانه را می گردند متوجه یک دست بریده شده می شوند اما خبری از صاحب دست نیست 5-در خانه از اخبار بیست و سی خبری می شنوند مبنی بر اینکه ناسا اعلام کرده زمین تا سه روز دیگر متلاشی می شود و از هر کشوری تعدادی محدود با سفینه هایی که ناسا می دهد می توانند به مریخ بروند تا نسل بشر منقرض نشود اما ایران تحریم است و به ما سفینه نمی دهند باید دوباره برویم برجام شاید آمریکا تحریم ها را بردارد اما آمریکا این بار یک شرط جدید دارد.... 6-باز هم در اخبار ممکن است خبری پخش شود که در کشوری از قاره آسیا ماشین زمان با موفقیت ساخته شده اما طی یک اشتباه به جای اینکه ما به گذشته یا آینده برویم لشکر مغول و هیتلر و... همگی از گذشته به حال سفر کرده اند و مثل کسانی که وارد قاره آمریکا شده و بومیان را کشته اند عمل می کنند و در حال نزدیک شدن به مرز ایران هستند 6-
💠 🔹 امام صادق علیه السلام: آدمى، دروغى مى گوید و به سبب آن از محروم مى شود. ⚜️ إنّ الرجُلَ لَيَكذِبُ الكِذبَةَ فيُحرَمُ بها صلاةَ اللَّيلِ 📚 بحارالانوار/ج69/ص260 ✍🏼 دور شدن فرشتگان، عدم قبولی عبادات، قطع شدن برکات الهی همه از آثار زیانبار است و مهمتر از همه محرومیت از نماز شب است که مرکب خودسازی و تقرب به خداست. مرکز فرهنگی هاتف pay.eitaa.com/v/p/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | رهبر انقلاب، صبح امروز: دستگاههای فرهنگی حقایق تاریخ و جنایتهای دشمنان را برای جوانان کنند 💻 Farsi.Khamenei.ir ❤️ @KHAMENEI_IR 💎 @ANARSTORY
4_5841721066673672499.mp3
4.04M
🎙بشنوید | صوت بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده‌های شهدای شاهچراغ 📥 سایر کیفیتها👇 https://khl.ink/f/51530
، شبی که خانواده در دل سرما، گرما ...بقیه‌شو دیگه خودتون کامل کنید. خلاصه قدر یکدیگر بدانید. @ANARSTORY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ نقد و بررسی رمان «از کدام سو، نوشته نرجس شکوریان‌ فرد» توسط همه ناربانویی‌ها با مدیریت بانو ایرجی جمعه شب‌ها ساعت ۲۲ در ناربانو منتظر حضور به موقعِ شما عزیزان هستیم😊
هدایت شده از ◔͜͡🍀nina
ازتون کمک میخوام برای یک برنامه که برای هیئت داریم... میخواستم ازتون خواهش کنم یه متن تلنگر آمیز و تاثیر گذار(در حد چند خط) راجب شهدای اخیر برامون بنویسین شهداکه متن راجبشون میخوایم شهید آرمان علی وردی شهید روح الله عجمیان شهید محسن رضایی شهید حسین زینال زاده وشهیددانیال رضازاده ابتدا نحوه شهادتشون و زندگی نامه اشونو یه مطالعه داشته باشید تا بهتر بتونین روی کاغذ شخصیت این شهدارو توصیف کنید واینکه اگه نحوه شهادت شبیه نحوه شهادت امام حسین (ع)هست اینم ذکر کنید واقعا ممنونم امیدوارم خودهمین شهدا حاجت دلتون رو بدن اجرکم عندالله