#محمدعلی_میرباقری:
روپرت شلدریک (Rupert Sheldrake) اندیشمند بریتانیایی کتابی دارد به نام #توهم_علم. احتمالا ترجمه این کتاب به فارسی، سال بعد منتشر میشود (وظیفهی مقابلهی ترجمه با متن اصلی به من محول شده).
این کتاب نقدهای اساسی را متوجه جریان رایج علم (علم ماتریالیستی) کرده و مدعیات خود را با ذکر موارد متنوعی پشتیبانی میکند. کتاب او کمک میکند تصویر بتگونه از علم جدید (بهعنوان دستگاهی از حقایق آزموده و پایبند محض به روششناسی خود) شکسته شود. خواندنش خصوصاً برای دانشجویان و پژوهشگران علوم تجربی لازم است.
یکی از فصلهای کتاب به بحث چگونگی شکلگیری حافظه در انسان میپردازد و توضیح میدهد چندین دهه تلاش محققان برای تعیین اینکه حافظه دقیقاً در کجا ثبت و ضبط میشود، با شکست مواجه شده.
یک شاهد بس عجیب بر این شکستها: عصبشناس بریتانیایی #جان_لوربر، پس از بررسی تعدادی از بیماران مبتلا به هیدروسفالی (بیماری ناشی از افزایش و تجمع مایع مغزی-نخاعی در حفرههای مغز) و مشاهدهی اینکه بسیاری از آنها وضعیت عادی داشتهاند به این پرسش رسیده است که «آیا وجود مغز واقعاً ضروری است؟».
یکی از این بیماران و درواقع عجیبترین آنها، مرد جوانی بوده با آیکیوی 126 که در دانشگاه شفیلد ریاضی میخوانده، کسی که «تقریباً هیچ مغزی نداشته». مغز او عبارت بوده از لایهای به ضخامت یک میلیمتر (که اطراف جمجمه قرار داشته) و بقیهی حجم کاسهی سر او از مایع پر بوده است. یعنی مغز او تنها 5 درصد یک مغز عادی حجم داشته. چنین مغزی، بسیاری از نظریات راجع به کارکرد مغز را به شکست میکشاند.
https://t.me/tafakoresadeh/2105