⭕️📝دربار زروزوروتزویر، یعنی همین!
✍سعید زیباکلام
🔶 یعنی، دربار زروزور رژیم فاسدِ مفسدِ دستنشانده شاه، حالا یه بازوی نیرومند و نقدناپذیر ملکوتی یافته است که فقط یک بند انگشت قدرتش از خدا کمتر است!
🔴 آیا در آن دوران کسی به خواب میدید که در منابر وعظ و موعظه و ترویج دیانت و اخلاق، اختلاس و ارتشاء و تبانی برای تکاثر قدرت و ثروت و اشرافیگری توجیه و تطهیر شود، آن هم توسط کلیدداران رسمیِ جوازدارِ دین و تبلیغ دین؟
⭕️ مقامات اعلی و عالی!
شما را به امیرالمؤمنین سوگند میدهیم ابوتراب و ائمه هدایت و ایمان و فرقان و تقوی را برای این ملت دستنخورده باقی بگذارید.
⭕️ ما قبول میکنیم که نظام ما، جامعه ما، سیاست ما، اقتصاد ما، بانکهای ما، مجلس شورای ما، مجلس خبرگان ما، مجمع تشخیص مصلحت ما، دستگاه قضای ما، نظام اداری ما، نظام آموزش و پرورش ما، شهرسازی ما، حفاظت از محیط زیست ما، شورایعالی انقلاب فرهنگی ما، شورایعالی معماری و شهرسازی ما، شورایعالی امنیت ملی ما، دانشگاههای ما، و بهویژه حوزههای ما، همه با هم و جداگانه اسلامیِ اسلامی هستند!
⭕️ ما همچنین قبول میکنیم هیچیک از مسئولان و مقامات نظام نه اختلاس میکند و نه رشوه میگیرد و نه در منصب خود تبعیض میگذارد و نه سهمی در شبکههای ویژهخواری دارد و نه با هیچ مقام دیگری برای تکاثر ثروت و قدرت تبانی میکند و نه برای حفظ و ارتقای مقام خود تملق و چاپلوسی میکند و نه در موارد انگشتشماری که مسئولی به بیتالمال تجاوز و حقوق مردم را تضییع میکند مقامات بهطور هماهنگ آن را توجیه و لاپوشانی و یا اختفا میکنند.
🔴 همه اینها را ما اعتراف و اذعان و علناً اعلام میکنیم فقط به این شرط که ”خانه گلین فاطمه“، مرکّب از پیامبر امین رحمة للعالمین(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهمالسلام)، را به حال خود بگذارید.
⭕️ بگذارید این میراث بیبدیل تاریخی برای این ملت بماند تا در هنگامههایی که چشمانش باز میشود و حاصل اعتمادهای بیکران و بیحساب خود را میبیند و خود را مغبون و فریبخورده و مستضعفتر و فقیرتر میبیند بتواند برای نجات خود و هویتش و فرهنگش و هم نیز برای معیشتش بدان متمسک شود.
▪️بارخدایا! تو شاهد باش! که ما چگونه مثل بید باید برای هویت و فرهنگمان هم بترسیم و بلرزیم، فرهنگ و هویتی که سالهاست اعتبار و ارزش آن به سرعت در میان مردم و بهویژه جوانان رو به زوال گذاشته است.
▪️یا ذوالجلال و الاکرام! تو را به جلال و اکرامت سوگند میدهم ما را آنی به خودمان وامگذار و شهوات پنجگانه ثروت و قدرت و شهرت و محبوبیت و جاه را در دل ما بمیران، و محبت دنیا در دل ما سرد بگردان، و حب و قرب و رضوانت را عطایمان فرما.
▫️قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا، هو مولینا و علی الله فلیتوکل المؤمنون(سورة مبارکه توبه: ۵۱)
والسلام علی من اتبع الهدی
🗓۲۴ مرداد ۱۳۹۹
https://t.me/Saeidzibakalam/1681
ما و افشاگریها
🔎
1. از آقای مهندس #فتاح دو رفتار رسانهای پرسروصدا در چند وقت اخیر دیدهام. یکی آنجا که به آقای #دلاوری گفت «چرا باید چنین سؤالی را بپرسید؟» و سپس در برنامهای دیگر عذرخواهی کرد، دومی هم افشاگری اخیر درباره اموال #بنیاد_مستضعفان.
حتی عذرخواهی ایشان نادرست بود؛ زیرا ایشان گفتند «آن شب خیلی خسته بودم و نباید به برنامه میآمدم». در حالی که اتفاقا همان حال خستگی، حال حقیقی و پنهانی را آشکار میکند:
«عِنْدَ الِامْتِحَانِ يُكْرَمُ الرَّجُلُ أَوْ يُهَانُ؛ انسان در آزمایشها سربلند و سرافکنده میشود» (عيون الحكم و المواعظ ليثي، ص 337)
پیشنهاد خاضعانه و برادرانۀ بنده خدمتشان این است که ریشههای این حالت خودحقپنداری مطلق را یافته، اصلاح فرمایند، که در این صورت امید خدمات بسیار ارزندهای از ایشان خواهد بود.
2. افشاگری اخیر ایشان از نظر سیاسی-رسانهای #گزینشی بود، نه در راستای شفافیت قانونی، عقلائی و شرعی. حتی اگر آنگونه که خودش گفت «قانون دست بنیاد را بسته» و ناچار از اطلاعرسانی به افکار عمومی شده (که اصلا بعید نمیدانم)، باز هم روش درست این بود و هست که لیست #تمام_اموال_بنیاد_مستضعفان را با ذکر تمام جزئیات و مستندات و به صورت اسناد رسمیشده، اعلام و روی سایت بنیاد بارگذاری کند. البته روشن است که برای استیفای حقوق مردم (خصوصا مستضعفان) دست کم باید موارد زیر ذکر شود:
أ) مبدأ مالکیت بنیاد (یعنی اینکه بنیاد کی و چگونه مالک شده است؟)؛
ب) قیمت کارشناسی بهروز؛
ج) سود و ضرر شرکتهای تجاری؛
د) نهادهای تصرف کننده؛
ه) موارد مصرف فعلی اموال؛
و) اقدامات انجامگرفته در طول سالیان گذشته برای استیفای حقوق مردم.
۳. اگر پس از روش فوق، لازم به انتشار وسیع رسانهای باشد، ایشان میتواند علاوه بر برنامههای رسمی و حتی تبلیغاتی صدا و سیما، از رسانههای آزاد فضای مجازی هم استفاده کند.
روشن است که چنین فرایندی چقدر میتواند اعتماد سوختۀ مردم به مسئولان (حتی به مسئولان افشاگر) را ترمیم و بازسازی کند و آیندۀ روشنتری را برای ایران و ایرانیان رقم بزند.
ضرورت این اطلاعرسانی (حتی بر فرض اینکه دستبسته نباشند) با توجه به عبارات زیر از خود آقای فتاح در جلسه معارفهشان آشکارتر میشود:
«سود فعالیتهای بنیاد باید معطوف به محرومان و مستضعفان باشد و هیچ چیز پنهان در بنیاد مستضعفان نخواهیم داشت».
4. با این همه، همین افشاگریِ بیمار و بینتیجه، تریبون و صدایی به فریاد ساکتشدۀ مردم داد. اما در این میان اخباری غیر رسمی مطرح شد که برخی از نهادهای بالادستی، خواستهاند که آقای فتاح از افشاگری خود عذرخواهی کند. آرزویم نادرستی این خبر است، اما اگر چنین مطالبهای از ایشان بدون بررسی علنی صحت و سقم ادعاهایشان واقعیت داشته باشد، مصداق «باز کردن سگ و بستن سنگ» خواهد بود.
5. البته که نباید از بازیهای انتخاباتی مسئولان هم غافل شد. لذا نباید افشاگریها را لزوما به معنای عدالتخواهی و عذرخواهیها را لزوما به معنای تواضع و مردمداری دانست. «باشد اندر پرده بازیهای پنهان»!
29 مرداد 1399
هدایت شده از پژوهشهای تاریخ اسلام
❖ ریشه یابی برخی جملات منسوب به امام حسین(علیه السلام)
«إنْ كان دينُ محمدٍ لَمْ يَستقِمْ إلا بقتلي، يا سُيوف خُذيني»
«إنّ الحياةَ عقيدةٌ وجِهادٌ»
این دو جمله علیرغم آنچه مشهور است که بعنوان سخنانی از امام حسین(علیه السلام) به ایشان نسبت داده میشود اما در واقع بریدههایی است از دو شعر، از دو شاعر متأخر.
● معنای جملۀ اول اینست: «اگر دین پیامبر برپا نمیگردد مگر با کشتن من، ای شمشیرها مرا بگیرید!»
این جمله، بیت شعری است از مرحوم ملّا محسن أبوالحَب کربلایی1️⃣، یکی از خطبای منبری که معاصر حاج سید مهدی بحرالعلوم بوده و دیوان اشعارش هم چاپ شده.
مرحوم حاج سید محسن امین عاملی در «الدرّ النضيد في مراثي السبط الشهيد» که اشعاری از 150 دیوان در آن گلچین کرده این قصیدۀ مرحوم ابوالحبّ را نیز آورده است.
در کتاب «مَعالي السبطين» اثر شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی نیز بسیاری از اشعار میرزا محسن أبوالحَب کربلایی آورده شده.
در این قصیده تصویری از امام(علیه السلام) ترسیم میشود که انگار نفس امام آمادۀ معرکه و قتال نبوده و امام با خود کلنجار میرفته است. به همین خاطر بعضی از علما به معنای این شعر اشکال نمودهاند.
ابیات منتهی به جملۀ مشهور، چنین است:
في يوم ألقى للمهالكِ نفسَه * كيما تكون وقايةً للدين
وبيوم قال لنفسه من بعد ما * أدّى بها حقّ المعالي بِيني
أعطيتُ ربي موثقاً لا ينقضي * إلا بقتلي فاصعدي وذريني
إن كان دينُ محمدٍ لمْ يستقمْ * إلا بقتلي يا سيوفُ خُذيني
● و اما جملۀ دوم: «إنّ الحیاةَ عقیدةٌ وجِهادٌ»
این جمله نیز مصرعی است از یک بیت از یک شاعر سنی مصری، بنام احمد شوقي2️⃣.
بیت کاملش اینست:
قِفْ دونَ رأيك في الحیاة مجاهداً *** إنّ الحیاةَ عقیدةٌ وجِهادٌ3️⃣
یعنی: بر سر رأی و عقیدۀ خویش مجاهد و رزمنده بایست که [ارزش و حقیقتِ] زندگی، عقیده داشتن و جهاد [در راه آن عقیده] است!
در پایان کتاب «سُموُّ المعنی في سمو الذات أو أشعةٌ من حياة الحسين» اثر شیخ عبدالله العلايلي4️⃣ نیز چند قصیده در رثای امام حسین(علیه السلام) [و بعنوان زبان حال ایشان] آمده است که یکی از آنها همین قصیده است.
حتی مرحوم امام خمینی هم یکبار این جمله را نقل نمود و به اشتباه آن را به امام حسین(علیه السلام) نسبت داد. اما مرحوم شهید دکتر مفتح در بزرگداشت مرحوم شهید مطهری میگفت: «شهید مطهری اصرار عجیبی داشت که بگوید این جمله نه از امام حسین(ع) است و نه از هیچ معصوم دیگری. و وقتی از ایشان سؤال شد که چه ضرورتی دارد بر نفی این جمله اصرار کنید؟ فرمود: چون انحراف فکری بوجود میآورد و دستاویز گروههای منحرف شده است»5️⃣.
به قول مرحوم میرزای نوری و شهید مطهری، برای برخی سادهانگارها یکی از بهترین ملاکهای مستند بودن یک کلام به معصوم، زیباییِ آن کلام است. و اصولاً طرز فکری در میان شیعه رواج دارد که میگویند مگر امکان دارد فلان خبر با این زیبایی در بیان از امام معصوم نباشد؟! یا مثلاً میگویند این حرف با این بلاغت جز از امام معصوم نمیتواند صادر شود!. این طرز فکر اشتباه است و منشأش ضعف بلاغتِ خود این افراد و نرسیدنشان به مراد نهاییِ آن عبارات است.
📓 مجموعۀ مصاحبهها:
(ص1، پینوشتها در صفحۀ بعد)
@Yusufi_Gharawi
بايد از موانع، مَركَب ساخت.
امام و رهبر به حدى میرسد كه نه تنها از اختلاف نمیترسد و وحشتى ندارد كه خود، اختلافِ در «فتوا» و «عمل» و «حكم» ايجاد میكند؛ چون میتواند از اين اختلافها بهرهبردارى كند.
امام صادق (ع) خود، اختلافها را ايجاد میكرد؛ كه در روايت آمده است:
«فردى پيش امام آمد و سؤال كرد نماز ظهر چند ركعت است؟ حضرت فرمود:
دوازده ركعت. آن شخص تعجب كرد! به قول ما سرش سوت كشيد و گفت:
دوازده ركعت؟! تاكنون نشنيده بودم. عدهاى از اصحاب به او گفتند: بپرس چه نماز ظهرى، واجب يا مستحب؟». اصحاب او را پرورش میدهند و تربيت میكنند كه در دورهاى كه دوره نفوذ و تقيّه و پنهانكارى است، بايد با اشارهها حركت كرد و ورزيده بود.
ما مثل كيسههاى برنج، از كنار يكديگر رد میشويم و هيچ اثرى روى همديگر نمیگذاريم، دست روى زلف هم نمیگذاريم و خيال میكنيم اخلاق اسلامى داريم، اما امام آن شخص را در بحران و مسأله میاندازد تا ورزيده و قوى شود.
ما بايد براى هم مسأله ايجاد كنيم، ولى خيلى آهسته و آرام از كنار يكديگر رد میشويم و خيال میكنيم يك چنين اخلاقى نرم، در جامعهاى كه پر از درگيرى است، میتواند مثمر ثمر باشد. بنا نداريم همديگر را پيچيده و قوى بار بياوريم.
ما بايد حتى براى بچههاى كوچك مسأله طرح كنيم، روى صورت آنها چيزى بيندازيم، روى دستشان چيزى بيندازيم تا آنها را بردارند و قوى شوند.
بچههايى كه با مسألهاى روبرو نشوند، بعدها نمیتوانند مسائلشان را حل كنند. ايجاد مسأله براى بچه، او را پرورش میدهد و تربيت میكند.
#علی_صفائی_حائری
#ع_ص
#حرکت
#کتاب_حرکت
#تبدیل
#تبدیل_سرود_زندگی_است
شعر عربی شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در زبان حال حضرت رباب سلام الله علیها) مادر شهید شیرخوار کربلا:
«ما خلت ان السهم للفطام
حتى ارتنى جهرة ايامي»
آیت الله فاطمینیا (عافاه الله) این شعر را اینگونه نقل به معنا میکند:
رباب میگوید «دیگر اینطور بچه از شیر گرفتن ندیده بودم!».
مرحوم آیت الله علی صفائی حائری
از مهمترین سخنان او که مدام در گوشم میپیچد این است که با سوز و گداز ویژهای میگوید:
«من با #حسین زندگی کردهام»
#علی_صفائی_حائری
هَفْهاف بن مُهَنَّد راسِبى
تنها در نقل فُضَيل بن زبير، در باره او، مطالب زیر آمده است:
هَفهاف بن مُهَنَّد راسبى، وقتى خبر خروج حسين عليه السلام را شنيد، از بصره بيرون آمد؛ امّا پس از كشته شدن حسين عليه السلام، به لشكر ابن سعد رسيد. وارد لشكر شد، شمشيرش را كشيد و آن گاه گفت:
اى سپاه مسلّح!
من هَفهاف بن مُهَنَّدم
و خانواده محمّد را مىجويم.
سپس، در ميان آنها، به سختى تاخت و تاز كرد.
امام زين العابدين عليه السلام [در باره او] فرموده است: «از زمانى كه، خداوند محمّد (صلى الله عليه و آله) را برانگيخت، پس از على بن ابى طالب (عليه السلام) مردم جنگاورى مثل او نديده بودند كه اينگونه تعدادى را بكُشد. به مقابله با او برخاستند و پنج نفر، محاصرهاش كردند تا او را كُشتند. رحمت خداى متعال بر او باد!».
(دانشنامه امام حسين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج6، ص: 435)
#هفهاف
دانشنامه امام حسين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج5، ص: 349
بخش هشتم: از رسيدن امام حسين عليه السلام به كربلا، تا شهادت
فصل يكم: امام عليه السلام در محاصره دشمن
فصل دوم: نگاهى به ميدان نبرد
فصل سوم: شهادت ياران امام حسين عليه السلام
فصل چهارم: شهادت فرزندان امام حسين عليه السلام
فصل پنجم: شهادت فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام
فصل ششم: شهادت فرزندان امام حسن عليه السلام
فصل هفتم: شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر
فصل هشتم: شهادت فرزندان عقيل
فصل نهم: شهادت سيّدالشهدا عليه السلام
المناقب لابن شهرآشوب:
ثُمَّ وَدَّعَ [الحُسَينُ عليه السلام] النِّساءَ، وكانَت سُكَينَةُ تَصيحُ، فَضَمَّها إلى صَدرِهِ وقالَ:
سَيَطولُ بَعدي يا سُكَينَةُ فَاعلَمي
مِنكِ البُكاءُ إذَا الحِمامُ دَهاني
(اى سَكينه! بدان كه پس از من، گريهات طولانى خواهد بود، هنگامى كه مرگ، مرا در يابد.)
لا تُحرِقي قَلبي بِدَمعِكِ حَسرَةً
ما دامَ مِنِّي الرّوحُ فِي جُثماني
(با اشك حسرتت، دلم را آتش مزن
تا آن گاه كه روح در بدن دارم)
و إذا قُتِلتُ فَأَنتِ أولى بِالَّذي
تَأتينَهُ يا خَيرَةَ النِّسوانِ
(و چون كشته شدم، تو سزامندترین شخص برای گريستنى؛ اى بهترينِ زنان!)
#وداع
هدایت شده از حدیثنا
❓چرا هیچ زخمی بر پشت سیدالشهدا ننشسته بود؟
🔹مرحوم شیخ صدوق در روز عاشورای سال ۳۶۸، در مجلسی که برای املای احادیث اهلبیت (علیهمالسلام) برگزار شده بود، این حدیث را نقل کرده است:
🌿...عَنْ أَبِي الْجَارُودِ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ:
🍃«أُصِيبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ وُجِدَ بِهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بضعا [بِضْعٌ] وَ عشرين [عِشْرُونَ] طَعْنَةً بِرُمْحٍ أَوْ ضَرْبَةً بِسَيْفٍ أَوْ رَمْيَةً بِسَهْمٍ فَرُوِيَ أَنَّهَا كَانَتْ كُلُّهَا فِي مُقَدَّمِهِ لِأَنَّهُ ع كَانَ لَا يُوَلِّي.»
📚الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴
🌿از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند:
🔸«امام حسین (علیهالسلام) دچار آن مصیبت شدند، در حالی که سیصد و بیست و چند زخمِ نیزه و شمشیر و تیر بر (پیکر مطهر) ایشان یافت میشد.
🔸روایت شده است که تمام این زخمها بر جلوی بدنشان نشسته بود؛ چراکه ایشان (به دشمن) پشت نمیکردند (فرار نمیکردند.)»
#امام_باقر_علیه_السلام #امام_حسین_علیه_السلام
#محرم #عاشورا #کربلا #دشمن #جنگ #حدیث
نقش پدر و مادر در تربیت
❤️💡🕯
أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِي يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ. (المحاسن، ج 1، ص 131)
بخشی از این حدیث (که سند خوبی دارد) میفرماید «مؤمن، برادر تنی مؤمن است، پدرش نور است و مادرش مهربانی». گویا این تعبیر، استعارۀ1️⃣ دو طرفی است:
🔹
از یک طرف میفرماید شخصیت ایمانی، با نور و رحمتی شکل میگیرد که خدا به انسان میرساند. خدا به انسانْ نوری میرساند تا حقائق را دریابد و رحمتی در دل او میکارد که دوستدار حقیقت باشد. اگر من و تو، با این روشنایی و مهربانی زندگی کنیم و خود را از تاریکیها و کدورتها برهانیم و بهرهبردار از این نعمتهای بیدریغ الهی باشیم، شخصیتی ایمانی در ما متولد میشود که پدر و مادرش بینش و گرایش صحیح نسبت به حقائق است.
(#عقل_سالم و #قلب_سلیم)
در این توضیح، شخصیت ایمانی به فرزند تشبیه شده است، و نور الهی به پدر، و رحمت و مهربانیِ خدادادی به مادر.
🔹
از طرف دیگر هم به والدین میآموزد اگر میخواهید فرزندتان مؤمن شود، باید پدر، واقعبین و پرتوافکن به روی حقائق باشد
و مادر، به فرزندش و به فضائل حقیقی، مهر و عاطفه بِوَرزد. اگر چنین شد، فرزند، خوب و بد را از هم بازمیشناسد و دوستدار خوبیها و خوبان میشود.
البته معنای سخن مذکور این نیست که پدر، وظیفهای نسبت به مهربانی و مادر رسالتی نسبت به روشنگری ندارد؛ بلکه مراد، سهم متناسبتر هر کدام از آنها برای تربیت فرزند است. چه اینکه اساسا انتقال بینش درست، بدون مهر و رحمت تقریبا ناشدنی است و عاطفۀ بدون بینشِ پشتیبان، ارزش چندانی ندارد (و چه بسا که ضد ارزش هم باشد).
در این توضیح، پدر و مادر انسان، به روشنایی و مهرورزی تشبیه شدهاند (برعکس توضیح اول که نور و رحمت شبیه والدین دیده شدند).
----
پینوشت:
1️⃣ استعاره، نوعی سخن مجازی است که بر پایۀ تشبیه چیزی به چیزی دیگر شکل میگیرد.
https://eitaa.com/anbaz60
#محمدعلی_میرباقری:
روپرت شلدریک (Rupert Sheldrake) اندیشمند بریتانیایی کتابی دارد به نام #توهم_علم. احتمالا ترجمه این کتاب به فارسی، سال بعد منتشر میشود (وظیفهی مقابلهی ترجمه با متن اصلی به من محول شده).
این کتاب نقدهای اساسی را متوجه جریان رایج علم (علم ماتریالیستی) کرده و مدعیات خود را با ذکر موارد متنوعی پشتیبانی میکند. کتاب او کمک میکند تصویر بتگونه از علم جدید (بهعنوان دستگاهی از حقایق آزموده و پایبند محض به روششناسی خود) شکسته شود. خواندنش خصوصاً برای دانشجویان و پژوهشگران علوم تجربی لازم است.
یکی از فصلهای کتاب به بحث چگونگی شکلگیری حافظه در انسان میپردازد و توضیح میدهد چندین دهه تلاش محققان برای تعیین اینکه حافظه دقیقاً در کجا ثبت و ضبط میشود، با شکست مواجه شده.
یک شاهد بس عجیب بر این شکستها: عصبشناس بریتانیایی #جان_لوربر، پس از بررسی تعدادی از بیماران مبتلا به هیدروسفالی (بیماری ناشی از افزایش و تجمع مایع مغزی-نخاعی در حفرههای مغز) و مشاهدهی اینکه بسیاری از آنها وضعیت عادی داشتهاند به این پرسش رسیده است که «آیا وجود مغز واقعاً ضروری است؟».
یکی از این بیماران و درواقع عجیبترین آنها، مرد جوانی بوده با آیکیوی 126 که در دانشگاه شفیلد ریاضی میخوانده، کسی که «تقریباً هیچ مغزی نداشته». مغز او عبارت بوده از لایهای به ضخامت یک میلیمتر (که اطراف جمجمه قرار داشته) و بقیهی حجم کاسهی سر او از مایع پر بوده است. یعنی مغز او تنها 5 درصد یک مغز عادی حجم داشته. چنین مغزی، بسیاری از نظریات راجع به کارکرد مغز را به شکست میکشاند.
https://t.me/tafakoresadeh/2105
✳️ این به چه زبانی نوشته شدهاست؟ ↘️
⛔️ امروز ساعته پنجه عصر با یکی از دوستانه قدیمی قراره همدیگه رو ببینیم.
این چهطور؟ ↘️
⛔️ ب برادره جمشید گفتم ک احتمالن فردا چ برنامهای خاهم داشت.
✅ به فرزندانمان رحم کنیم. طوری ننویسیم که ندانند این طرز نوشتن درست است یا شیوهای که در کتابهای درسیشان و کتابهای کتابخانهشان میبینند و میخوانند.
✅ شوخی خوب است، اما خط و زبان ما بازیچه نیست. با خط فارسی بازی نکنیم!
✅ خودمان و فرزندان ایران را سردرگم نکنیم!
https://t.me/SadeNevisi/1305
گویا آقای #حسن_روحانی درباره #امام_حسن_مجتبی (علیه الصلاة و السلام) و #صلح ایشان در تاریخ اول آبان 1398 مطالب زیر را گفته است:
«هدف اسلام نه جنگ است و نه صلح، بلکه هدف اسلام، مسائل امت اسلامی است.
اگر رفتار و اخلاق ما عدالت و تواضع ما، دوستی و محبت ما به زندگی پیامبر (ص) شباهت دارد و زندگی پیامبر (ص) را الگو قرار دادیم، آن زمان در مسیر اسلام و ایمان واقعی هستیم.
امام حسن (ع) و امام حسین (ع) جایگاه خود را داشتند و سبط اکبر پیامبر گرامی (ص)، حضرت مجتبی (ع) مظهر صلح و مصلحت و مظهر وحدت امت اسلامی است.
شاید برخیها دقیق این را تصور نکنند که شهامت، شجاعت، صبر و ایستادگی در صلح بالاتر از صبر و استقامت در جنگ است.
در مقام مصلحتهای امت در جامعه اسلامی، مصالحی وجود دارد که برای تندروها قابل فهم نیست، همانطوری که تندروها در صلح حدیبیه روبروی پیامبر (ص) ایستادند و با اینکه پیغمبر خدا بود و او را پیغمبر میدانستند، شروع کردند به تمسخرکردن ایشان.
معمولا در شهامت و شجاعت، صلح کار سختتر از شهامت در میدان نبرد است و امام حسن (ع) دارای این شهامت بود.
تندترین جملات را برخی از یاران نزدیک امام حسن (ع) نسبت به او روا داشتند، اما امام راه خود را ادامه داد، صلحنامه را امضاء کرد، چون خیر امت اسلام و مصلحت و بقای اسلام را در سایه آن صلح میدانست.»
اخیرا هم در 23 مهر 1399 مطالب زیر را به زبان آورده است:
«او امام صلح بود، او امام پیوند بود، امامی بود که با ایجاد وحدت برای حفظ اساس اسلام گام برداشت.
وقتی برخی از اصحاب امام آمدند با زبان معترضانه که چرا قبول کردی؟ چرا صلح کردی؟ چرا در برابر طرف پیمان را امضا کردی؟
حضرت فرمود: انی رأیت هوا معظم الناس علی الصلح
جامعه اسلامی شما ده نفر بیست نفر نیستید که پیش من آمدید.
من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهد.»
ان شاء الله مطالبی درباره این سخنان تقدیم خواهم کرد.
پیشنهاد مطالعه:
مقاله آقای رسول جعفریان درباره تطبیقات اخبار مهدوی بر مسائل انقلاب ایران
https://www.google.com/amp/s/www.khabaronline.ir/amp/1445351/
#صلوات_خاصه حضرت #امام_حسن_عسکری (علیهالسلام):
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ
الْبَرِّ التَّقِيِّ
الصَّادِقِ الْوَفِيِّ
النُّورِ الْمُضِيءِ
خَازِنِ عِلْمِكَ
وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ
وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ
وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ
الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ
وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا
فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ
أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ
يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ»
🏴 عزادار اصلی #شهادت حضرت #امام_حسن_عسکری (علیهالسلام) فرزند گرامیشان حضرت خاتم الأوصیا #امام_زمان (عجلالله فرجه الشریف) است.
استاد امیر غنوی- مراحل فقهآموزی.docx
43K
استاد #امیر_غنوی:
چهار نوع فقه:
1. فقه استظهاری
2. فقه تفریع
3. فقه مسائل مستحدثه
4. فقه مقاصد
مصاحبه #شبکه_اجتهاد
ostadhadizadeh.13990804.emamasgari.mp3
9.07M
شب شهادت #امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
13990804
سخنرانی استاد #هادیزاده
#مانیفست_طلبگی!
رسالتهای #عالم_دین در بیان امام عسگری
◀️ طرح امام برای زندگی من چیست؟
◀️ آیا زندگی من در طرح امامم هست؟
◀️ به کجا باید برسم؟
◀️ چقدر با رسالت خودم آشنایم؟
◀️ چقدر خودم را برای ایفای آن آماده کردم؟
◀️ خاطرهای ناب از مرحوم #علی_صفائی_حائری (ع.ص)
استاد هادیزاده- شب شهادت امام حسن عسکری.docx
35.7K
تقریر مطالب استاد هادیزاده
رسالت عالم دین، در احادیث مأثوره از امام حسن عسکری علیه السلام
ملاک ولایت پذیری
فایل ورد
استاد هادیزاده- شب شهادت امام حسن عسکری.pdf
362.2K
تقریر مطالب استاد هادیزاده
رسالت عالم دین، در احادیث مأثوره از امام حسن عسکری علیه السلام
ملاک ولایت پذیری
فایل پی دی اف (مناسب مطالعه در گوشی)
گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی
گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی
گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی
گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم
گفتا چو زان چشیدی از خود بریده باشی
گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم
گفتا به نیکنامی جامه دریده باشی
گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد
از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد
گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
گفتم که طعم آن لب؟ گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چو آید شاید چشیده باشی
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی؟
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی
کار تو #فیض اینست خود را ندیده باشی
در ستايش جهل
گلبانگِ «نمیدانم»، به من آرامش میدهد؛ تکلیفم را با خودم و جهان، روشنتر میکند. اگر زبانم را میبندد، چشم و گوشم را باز میکند. فقط باید باورش کرد. باید مثل فارابی، دانست که نسبت معلومات ما به مجهولاتمان، همچون نسبت شعاع دایره به محیط آن است؛ یعنی ذرهای علم تازهوارد، هزاران مجهول جديد با خود میآورد. اگر قرار بود هر کس به اندازهای که میداند، حرف بزند و به مقداری که نمیداند خاموش بنشیند، جهان در سکوتی آرامبخش فرو میرفت و جز زوزههای پراكنده و ضعیف، از دوردستها به گوش نمیرسید. این سکوت، بهتر از سیرک صداها و هياهوی عربدهها نيست؟
از دوست نازنینی که هرازگاه بر جنازۀ من چوب ارشاد و غیرت دینی میزند، میپرسم: اگر التزام و تعصب به دانش اندک، روا است، چرا ذرهای از این تعصب و غیرت را به جهل عظیم خود نداشته باشیم؟ هيبت غولآسای اين سؤال، مرا مست میكند، ولی میدانم كه برای تو خندهدار است. برادر خوب و مهربانم، چرا از خود نمیپرسيم كه چند سیارۀ سرگردان علم، چه فروغی دارد که گمگشتگی ما را در کهکشان نادانی از یاد ببرد؟ چرا آنقدر که «دانش اندک» انگيزۀ پرگويی و برآمدگی رگهای گردن است، آن «جهل عظیم» منشأ سکوت و آرامش و مدارا نیست؟ اگر تو را دانشت چنین غیور و ستیزهجو کرده است، مرا جهلم به آرامش و مدارا میخواند. جهل من، بیشتر از دانش تو است. تو اگر علمت را میستایی، من جهلم را میپرستم. اگر تو درک و هوشیاریات را چون کوه پنداشتهای، من میدانم که هوشیاری انسان در برابر دشمنانش(جهالت، توجیه، خرافات، ظلم، ترس، غفلت، عشق، توهم، تبلیغات، تعصب، غرض، كژتابیهای زبان...) كاهی است در مصاف تندباد.
برگ كاهم در مصاف تندباد
من چه دانم كه كجا خواهم فتاد
در سایۀ خوش «نمیدانم»، همهچیز مهیا است. در جهان بیمرز حيرت، نه خدا را از تو میگیرند و نه دین را و نه انسانیت را و نه عقلانیت را و نه خویشتنِ خویشت را و نه ضد آن را، و نه حتی جزم و یقین معقول را. جهانِ «نمیدانم»، بزرگ است و بزرگوار، و گنجایی هر آگاهی و دانش جدیدی را دارد؛ اما «میدانم» و اذنابش، بادبانهای کشتی روحت را در هم میپيچند و هر جا که باشند، همانجا لنگر میاندازند. برادر خوبم، «میدانم»، لنگرگاه خوبی نيست. من سرگردانی در اقيانوسها، در شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل را بر اقامت دائمی در لنجهای چسبيده به ساحل، ترجيح میدهم. كجا دانند حال خوش ما را سبکباران ساحلها؟
رضا بابایی