📌 #روزگاری_جنگی_بود
📚 #پرده_هفتم
گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش میکرد.
بچه ها هم بااو شوخی میکردند:
🔹اخوی!دیر اومدی!
🔹برادر!میخوای بکشیمون از گشنگی؟!
🔹عزیزجان! حالا اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟!
گونی بزرگ بود و سر آن بنده خدا پایین,کارش که تمام شد,گونی را که گذاشت زمین همه شناختندش...
#کاوه بود! فرمانده ی لشگر...
#پاره_ای_از_آنچه_اتفاق_افتاد