📸تفنگ محبوب صدام حسین در تهران/جنگ تحمیلی با شلیک این تفنگ آغاز شد
✍تجاوز به خاک کشور عزیزمان با شلیک گلولهای از برنوی محبوب صدام حسین جنایتکار در مقابل کاخ ریاست جمهوری عراق آغاز شد، تفنگی که امروز به عنوان یک شیء سرگرم کننده، عاقبت نافرجام خونریزیهای او را مقابل چشم مردم مقاوم ایران به نمایش کشیده است
صدام حسین، رئیس جمهور دیکتاتور و خونریز عراق، سی و چند ساله بود که معاون رئیس جمهور شد و بعد از آن هم سالیانی دراز به مسند ریاست عراق تکیه زد؛ صدام به رسم اکثر مردان عرب شعر میگفت، سیگار میکشید و البته از پرواز میترسید
او اما عاشق تفنگ و عاشق شکار بود؛ شکار غزال! در نهایت هم نه مانند یک غزال، بلکه با فضاحت به صید آمریکاییها افتاد و اعدام شد. برخی میگویند مردمی که به اقامتگاه او شوریده بودند تفنگ برنوی معروفش را به غارت بردند. این تفنگ به دست یکی از روسای قبایل بزرگ رسید و بعد از آن هم به گفته آقای عسگری، مدیر روابط عمومی موزه انقلاب و دفاع مقدس، سر از موزه مقاومت درآورد
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥غم انگیزترین جمله دنیا این عبارته: زندگی نزیسته!
👤مجتبی شکوری
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
📸تصویر هوایی از آرامگاه خیام نیشابور
معمار: هوشنگ سیحون؛ سال 1342
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
🙂خیلی قدیما مخصوصا تو خونه مادربزرگ هامون از این صندوقچه ها بود که کلی چیز میز توش پیدا میشد
از خوراکی و خوردنی تا وسایل قدیمی من که خیلی ذوق داشتم داخلش رو نگاه کنم
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
*نوستالژی از این زیباتر و خوشبوترم مگه داریم؟؟😍♥️*
بویِ هل و چایِ نبات زعفرانیِ اعلا مادربزرگ ڪه دوای تمام دردای بچگیمون بود ..
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
آنچه گذشت...(نوستالژی)
🥀نازبانو🥀 #63 مونس به ایوون رفت دست طلعت و گرفت و برد تو اتاق پدر لب حوض نشست و دست و صورتش و شست
🥀ناز بانو🥀
#64
پدر گفت دو روز دیگه که زایید براش کهنه شور و دایه میگیرم بشینه زندگیش و بکنه من اونو از خونه و زندگیم نمیرونم
ولی منم به همدم و همبالین نیاز دارم
زن عمو کلافه گفت چقد تکرار مکررات میکنید دامادانگار زن همو از منتهای پدر که وظیفه اش بود کلافه شده بود
زن عمو بلند شد و هر چقد خواست نتونست جلوی خشمش و بگیره سرشو نزدیک گوش پدر برد و با نیشخند گفت بعد شما این زن و در حد هم بالینی و همدمی خودتون دیدین
بعد همونطور که از بلند میشد گفت
حیران موندم که عزت و آبروتو با چی معامله کردی؟ اخه شان تو بتول هست؟!
شمسی براق شد و تا اومد اعتراضی کنه پدر با انگشت اشاره کرد که چیزی نگه
زن عمو که میخواست بتول تحقیر کنه نمیدونست که بتول تو دل پدر چنان جایگاهی داره که با این حرفها متزلل بشه
پدر گفت به شاءن بتول توهین نکنید اون دیگه همسر منه
بتول و طلعت به یه اندازه تو چشم من محترم هستن ولی بتول بیشتر به حال دل من میرسه و با این توهینها خودتون سبک میکنید
شمسی روی پدر و زمین انداخت و گفت
حالا که علف به دهن بزی شیرین اومده بترکه چشم حسود و بخیل
زن عمو سرش و به دیوار گذاشت و همونطور که اشک میریخت گفت
ای طالع نحست بسوزه طلعت
ای کاش هیچ وقت بختت باز نمیشد
زن عمو از اینکه پدر تو حضور بتول و شمسی دخترشو خفت داده بود خیلی رنجیده بود
اما توان چک و چانه زدن بیشتر و نداشت
تا تونست به پدر و ارواح مرده و زنده اش لعنت فرستاد و میخواست به پدر ثابت کنه این برخورد و رفتارش بخاطر بی کسی و بی پناهی طلعت هست
انتظار واکنش شدیدتری از زن عمو داشتم اما اون به چند تا نفرین بسنده کرد
دیگه نای رفتن به اتاق طلعت و نداشت و همونجا گوشه حیاط وایساد
شمسی که انگار تو بازار مکاره جنس بنجلی رو شیرین فروخته فاتحانه شروع به چونه زدن کرد و گفت
داماد اتاق بتول کوچیک هست حالا که همه جمعیم تکلیف جا و مکان دخترم و مشخص کن
پدر چشمی ریز کرد و گفت اونم به وقتش
معلوم بود از پررویی شمسی خوشش نیومده اما شمسی پرروتر از این حرفها بود
بتول با حرف پدر رو ترش کرد شمسی رو کرد به بتول و گفت بلند شو دختر شوهرت گشنه هست
بتول بلند شد و به سمت مطبخ رفت
زن عمو که کنار دیوار ناراحت وایساده بود جلو اومد و گفت صبر کن دختر باهات حرف دارم
بتول گفت بفرما زن عمو گفت خودت که میدونی چند ماه دیگه دخترم فارغ میشه و خودت میدونی چه حاملگی سختی داره طلعت تحمل مشاجره نداره کلا ذاتا از دعوا و مرافعه میترسه کمی دندون رو جیگر بزار دخترم که زانوی خیر رو زمین گذاشت خودم بهش میگم موضوع رو
ادامه دارد...
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
بعد فوت مادرم زندگی برگ جدیدی از خودشو بهمون نشون داد
چیزهایی که برای من ناز پرورده سخت بود
عروس خونه ای پر رمز و راز شدم
و بیخبر از همه جا تک و تنها وارد خونه ای شدم که سرنوشتمو به کل زیر و رو کرد
سرنوشتی از دهه ۳۰
داستانی واقعی از سرگذشت دختری زیبا بنام ناز بانو🌹
https://eitaa.com/joinchat/1364656341C892be99676
آنچه گذشت...(نوستالژی)
🥀ناز بانو🥀 #64 پدر گفت دو روز دیگه که زایید براش کهنه شور و دایه میگیرم بشینه زندگیش و بکنه من اونو
🥀نازبانو🥀
#65
زن عمو گفت اگه الان بفهمه میترسم سر خودش یا بچش بلایی بیاد بعد دنیا اومدنش با بچش سرگرم میشه و پذیرش این موضوع براش راحتتره
بتول که به خاطر حمایتهای پدر دریده شده بود گفت میترسم بعدا هم بگی حالا شیر میده باشه برای بعد و بدون اینکه به زن عمو مجال جواب دادن بده راهش و کشید و رفت
زن عمو خورد و خمیر گوشه حوض نشست
باورش نمیشد روزی برسه که ارامش دخترش و از شمسی و بتول گدایی کنه
سفره شام پهن شد و طلعت به حیاط اومد حتی بفکرش هم نمیرسبد چی ها رد و بدل شده در نبود اون
بتول قاب ماش پلو با خرمای سرخ شده رو وسط سفره گذاشت
تاس کبابی که از شب قبل هم مونده بود و داغ کرد و برای پدر آورد
طلعت نگاهی به سفره انداخت و گفت من تاس کباب میخوام
شمسی که انگار مال باباشو کسی بخواد به زور بگیره با حرص گفت
چخبرته زن باردار شب غذای سنگین نمیخوره
طلعت بی اعتنا به اون و بدون اینکه جوابی بهش بده شروع به خوردن کرد
زن عمو بدون اشتها گوشه تخت نشست و لب به غذا نزد
شمسی چای بعد شامشو خورد و رفت
طلعت هم به اتاقش رفت پدر بلند شد و گفت من برم به طلعت یه سر بزنم
اما زن عمو همونطور که از پله های ایوون بالا میرفت گفت من امشب پیش دخترم میمونم
با اون سن کم و بی تجربگی در عجب بودم که چرا زن عمو تن به این خفت داد
صبح تا پدر از خونه نرفت زن عمو از اتاق بیرون نیومد اما وقتی از رفتن پدر مطمئن شد به ایوون اومد و مونس و صدا زد
مونس با عجله اومد زن عمو آروم همه چی رو برای مونس تعریف کرد
مونس با ناباوری دورش و نگاه میکرد و گاهی هم با دست به صورتش میزد
مونس بعد شنیدن حرفهای زن عمو کمی هیزم از انبار اورد و آتیشی روشن کرد و دیگ بزرگی روش گذاشت تا آب داخلش داغ بشه
زن عمو طلعت و از اتاق بیرون اورد و ما رو هم صدا کرد که نازبانو با خواهرت بیایین کارتون دارم
ادامه دارد...
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
سلام پسرم ، سال ۱۳۷۵
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
اینم مهرآینه ای کیاداشتن
ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
میوه خوری خواهرشوهرم...۳۵ سال پیش واسه جهیزیه اش بوده
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹
#نوستالژی
#قدیمی
#دهه_۶۰
⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺