#افلاطون
شخصی میگفت : در یکی از موزههای خارجی که مشغول تماشا بودم ، مجسمه یک زن جوان بسیار زیبایی را دیدم که روی یک تختخواب خوابیده است و جوان بسیار زیبائی که یک پایش روی تخت و پای دیگرش روی زمین بود و رویش را برگردانده بود ، مثل کسی که دارد فرار میکند . میگفت : وقتی من این را دیدم ، معنایش را نفهمیدم که آن پیکرتراش از تراشیدن این دو پیکر پیکرهای زن و مرد جوان ، آن هم نه در حال معاشقه بلکه در حال گریز مرد جوان از زن چه مقصودی داشته است . از افرادی که وارد بودند توضیح خواستم ، گفتند : این تجسم فکر معروف #افلاطون است که میگوید انسان هر معشوقی که دارد ، ابتدا با یک جذبه و عشق و ولع فراوان به سوی او میرود ولی همین که به وصال رسید ، " عشق " در آنجا دفن میشود ، وصال ، مدفن عشق است و آغاز دلزدگی و تنفر و فرار . چرا اینطور است ؟ این مسأله یک امر غیرطبیعی و غیرمنطقی است.
#منبع: انسان کامل _ شهید مطهری _ ج ۱ _ ص ۹۴
@ancients