eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
81.4هزار دنبال‌کننده
38.3هزار عکس
5هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
؟؟!!! چرا امیر کبیر را سنت شکن می گویند. آن هنگام که امیر کبیر را به سمت کاشان تبعید نمودند،روس ها خواستند دخالتی کنند و در راه نجاتش قدمی بردارند اما موفق نشدند. امیر کبیر تا آخرین لحظه نیز دست از یکدندگی بر نداشت و حرف خود را می زد. او به کارها و کارنامه ی خود اعتقاد کامل داشت و به همین دلیل بر آنها اصرار می ورزید .تاریخ خود شاهدی بر صحت اعمال امیر است. در مسیر کاشان بود که امیر کبیر ،صاحب منصب مامور انتقالش را خطاب قرار داد و این جمله ی معروف را بر زبان آورد: «من اشتباه کرده بودم که تصور می کردم می خواهد،خیر مملکت ، می خواهد»! این سخن امیر کبیر معنایی بسیار ژرف داشت که بسیار فراتر از گذشته است. زمانی که حاج میرزا آقاسی مورد خشم قرار گرفت،مستقیما به حرم شاه عبدالعظیم رفت و در آنجا بست نشست اما متاسفانه امیر کبیر این امکان نیز برایش فراهم نبود! آخر خود امیر سنت بست نشینی را شکسته و منسوخ کرده بود. اما ماجرا چه بود؟ هر خلافکار و مجرم و تبهکار و....هنگامی که مورد تعقیب قانون قرار می گرفت و می خواستند او را به پای محاکمه بکشانند به راحتی به یکی از حرم های مقدس رفته و در آنجا بست می نشست.هیچکس قادر نبود وی را از حرم خارج کند و به قانون تحویل دهد. این یک سنت بود که بست نشینی نامیده می شد! امیر کبیر هنگام وزارت جهت از بین بردن این سنت، ابتدا با امام جمعه و شیخ الاسلام صحبت نمود و نقشه ی خود را با آنها در میان گذاشت.او می خواست از نظر دینی قضیه را بسنجد و زیر نظر آنها و با موافقت آنها تصمیمش را به اجرا بگذارد.امیر کبیر نمی خواست بعدا دشمنی روحانیون شیعه را با خود برانگیزد و شاهد فتواهای مرتد بودن و کافر بودن خود باشد! سرانجام در سال1850 م امیر کبیر رسما فرمان شکستن بست ها و سنت بست نشینی را صادر نمود و به مامورین دولت اجازه داد تا مجرمین و تبهکاران را از داخل بست ها به بیرون کشیده و به پای میز عدالت بکشانند. به قطع آن هنگام که رگهای امیر را در حمام فین بریدند، رگهای ایران را بریدند، رگهای قانون و عدالت را بریدند و آب حیاتی در کالبد بی قانونی دمیدند. : ،باستانی پاریزی،ص630-633 🗞 @Ancients