🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_3 _(پوزخندی به حرفام زد)بی خیال بابا،تموم مردم میخوان مثل تو باشن که پات رو پاته و پولت تو جی
#پارت_4
_(لبخندی نثارم کرد)باشه مشکلی نیست
سوار رخش سیاه شدیم و حرکت کردیم،حامد رو رسوندم به سمت خونه رفتم،بعد از چند دقیقه رانندگی در شهر چالوس رسیدم به خونه بزرگی که بین اون خونه ها خود نمایی میکرد،ریموت در رو زدم و ماشین رو کنار باغچه پارک کردم،قدم زنان به سمت خونه رفتم،مامان با خوشحالی به استقبالم اومد،با لبخند لب زد
_سلام پسرم،خوش اومدی بیا شام حاضره
_سلام مامان،ممنون یه آبی به دست و صورتم بزنم الآن میام
رفتم روشویی و به صورتم آب زدم،نگاهی به خودم انداختم و گفتم:
_امین تغییر کردی ها!ببین یه آخوند چیکارت کرده
داشتم همینطور با خودم حرف میزدم که صدایی به گوشم رسید
_داداش من چشه که با خودش حرف میزنه؟اگه عاشق شده چرا به تنها خواهرش نمیگه
نگاهم به سمتش رفت،به دیوار تکیه داده بود و این حرفا رو میزد
_سلام آبجی خوشگله،والا عاشق نشدم ولی یه مقداری از این آخوندا شما میترسم
تنها فرد مذهبی خونه ما زهرا بود که همه هم بخاطر حجابش،حیاش،رفیقاش و کلا همه چیزش گیر میدادن،میگفتن تو که اینطور نبودی حالا چی شده یه باره ای دم از دین میزنی؟اما اون فقط سکوت با چاشنی محبت میکرد،اصلا نمیدونم چطور اسمشو گذاشتن زهرا
_(ابرویی بالا داد)چطور؟؟
_آخه میدونی چطور درس خون شدم؟
_نه،برام سؤاله
جریانو براش گفتم و لبخندی تحویلم داد
_حالا چرا میترسی مگه بده درس خونت...
_وای این بچمم از دستم رفت
صدای مامان بود که خنده رو به لبای ما بخشید
_نبینم توهم با آخوندا بگردی،یکیتون از دس رفتین بسه دیگه
_(با همون لبخند قبلی)نه مامان آخوندا که سحر ندارن،حرف حق زد منم قبول کردم
_حالا بریم که شام سرد نشه
حرف زهرا که میخواست بحثی چیزی پیش نیاد،باعث شد بریم سر میز شام بشینیم.
همه شاد و خوشحال بودن،همه با هم بعد از چندین وقت سر یه میز غذا میخوردیم خیلی صفا داد،رو به مامان گفتم:
_مامان چرا همیشه همه دور هم غذا نمیخوریم؟
_والا من دلم میخواد،قبلا هم همینطور بود ولی حالا توکه نیستی،سعیدم(برادر کوچکترم)نیست بابات هم بعضی وقتا هست،میمونه من و زهرا که همیشه باهمیم
_خب از این به بعد من و سعید که هستیممیمونه بابا که اونم یه کاریش میکنیم
مامان ذوق زده و خوشحال از این برنامه لب زد:
_باشه مامان،دیگه همه دور هم غذا میخوریم
زهرا با رنجش به پهلوم زد و شیطنت آمیز با چاشنی خنده گفت:
_اینم اثرات آخونداس؟؟
_(خنده ای نثارش کردم)گفتم که ازشون میترسم،به قول حامد آخوندا سحر دارن
_(لبخند معنا داری کرد)آره واقعا سحر دارن
_تو چرا اینو میگی؟
ادامه دارد....
✍#ط،تقوی
@andaki_tamol
📌هر سال محرم که میشد، با بچههای محل تکیهای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه #شهید_ولایتی.
◾️یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمیخواستیم تکیه رو برپا کنیم. تو جمع رفقا، حسین میگفت هر طور شده باید این سیاهیها نصب بشه، باید این روضهها برقرار باشه.
◾️حسینی که از جون و دل مایه میگذاشت در خونه ارباب و نمیخواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمیکنه اومد در خونه ما؛ گفت من دلم نمیاد که امسال تکیه نباشه، سیاهیها و پرچم رو ازم گرفت و رفت..
◾️اون شب خودش تکیه رو برپا کرده بود؛ تنهای تنها. از قرار معلوم شب رو هم تو تکیه خوابیده بود. صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد.
بهش گفتم چی شده حسین جان!؟
◾️گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهیها رو نصب کردم تو همون تکیه خوابم برد. تو خواب دیدم امام حسین(ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت! چه تکیه قشنگی زدی و دستی به سیاهیها کشید و بهم خسته نباشید گفت.
◾️وقتی حسین این جملات رو میگفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود، میدیدم که چقدر خوشحاله از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود.
🔻عکس مربوط به عزاداری عاشورای سال ۹۷ دو روز قبل از شهادت...
#شهیدحسین_ولایتیفر🕊
@andaki_tamol
🔰کمال در این است عبرت و عَبره با هم باشد...
✍ آیت الله #جوادی_آملی
🔲سالار شهیدان فرمود من برای دو چیز شهید شدم؛ هم برای عبرت و هم برای عَبره! عبرت گرفتن به آن عزاداری میگویند که حرکت کند، پویا باشد، از جهل به علم و از جهالت به هدایت، از کُندروی به اعتدال و از بیراهه رفتن به استقامت عبور کند، این را میگویند عبرت، عبرت یعنی عبور.
🔲 آن عزاداری که تنها تماشا میکند او اهل عبرت نیست او فقط مینالد، اهل اشک است، دو روز که از عاشورا سپری شد برای او دیگر اثری ندارد چون او عبرت نگرفت و عبور نکرد و تنها تماشا کرد. اصرار قرآن کریم بر این است که «فَاعْتَبِرُوا»؛ آیات فراوانی است که خدا فرمود عبرت بگیرید، آدم ایستا که اهل عبرت نیست! آنکه عبور کرد از رذیلت به فضیلت و فرشتهخوی شد او عبرت گرفته است.
🔲اما عبره؛ این اشک خاصیتش چیست؟ آنکه میگوید عاشورا برای عبرت است سخنی گفته است؛ ولی ناقص است نه کامل، کمال در این است که عبرت با عَبره همراه باشد، اهل عبره و اشک؛ اهل عبرت هستند و عبور میکنند. عبره یعنی اشک ریختن به قدری که تمام صورت را پر کند «أنا قتیل العبرات»
🔲 اینکه در بخشهای فراوانی از قرآن کریم فرمود: «یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیزَکِّیهِمْ»؛ یعنی علم به تنهایی سودمند نیست بلکه باید با وارستگی همراه باشد! علمِ بیوارستگی اگر زیانبار نباشد سودمند نخواهد بود. آن هم همینطور است.
#آیت_الله_جوادی_آملی
@andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فتوکلیپ #امام_حسین
حجت الاسلام و المسلمین #حاج_شیخ_جعفر_ناصری
@andaki_tamol
7065d842ec-5d6c75e77a1ed85eb78bb571.mp3
13.71M
🎤 #حاج_مهدی_رسولی
▪️ #ذکر_خیر_فی_العالمین
@andaki_tamol
84e9bc85d6-5d6c75cd7a1ed818008c330e.mp3
7.25M
🎤 #حاج_مهدی_رسولی
▪️ #هر_که_هست_اهل_ولا
@andaki_tamol
🚨 از روی نماز نمی شود فهمید...
💮 شهید #مطهری :
🔸 اما اگر #ربا را ميخوريم، #نماز را هم با نافله هايش ميخوانيم، اگر #خيانت به #امانت مردم ميکنيم ولي #زيارت عاشورايمان هم ترک نميشود، ميفهميم که اينها #عبادت نيست، روي #عادت است.
🔹 از امام #روايت شده است: لاتَنْظُروا الي طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ
هيچ وقت به طول دادن #رکوع و #سجود شخص نگاه نکنيد؛ يعني رکوع هاي طولاني وسجودهاي طولاني شما را گول نزند، ممکن است اين از روي عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر ميخواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمي است، در راستي ها و امانت ها امتحانش کنيد چون امين بودن عادت بردار نيست، راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن.
📚 #اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱
#مذهبی
#حدیث
#سبک_زندگی
@andaki_tamol
🔴 تیتر توهین آمیز روزنامه سازندگی برای #کودک_همسری: میوه ممنوعه
✍همیشه گفته بودیم که جریانات غربگرا و مدعی اصلاحات نگاهی ابزاری به زنان دارند. حالا در بحث کودک همسری هم این دیدگاه را دارند که چون دختر خردسال است فصل بهره برداری از آن هنوز فرا نرسیده است. این سخیف ترین و کثیف ترین نگاهی است که یک جریان جریان سیاسی میتواند به زن داشته باشد.
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
🔴 تیتر توهین آمیز روزنامه سازندگی برای #کودک_همسری: میوه ممنوعه ✍همیشه گفته بودیم که جریانات غربگرا
#کودک_همسری
ما هم مثل #مولاوردی و #ابتکار و سایر عجوزه های #افسادطلب معتقدیم #ازدواج یک دختر ۱۱ با پسر ۲۲ جنایت است
اما عجوزه های فوق الذکر باید پاسخ دهند #کشتن_میترا_استاد به دست #نجفی اصلاح طلب در حمام خون چی؟
آیا #جنایت نبود؟
اگر جنایت بود چرا دچار سکوت #گورستانی و خفقان مرگ شده بودند؟
@andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 ظاهرا شام سادهی #رئیسی به مذاق رئیس ۲ قوه دیگر خوش نیامد.
تکه پرانی آنها و پاسخ رئیس قضا را ببینید تا متوجه همه چیز شوید....!
#آیت_الله_رئیسی
#مدیریت_انقلابی
#با_رئیسی_تا_آخرش 😎
@andaki_tamol
🔹 تغییر سند #حجاب و #عفاف بر خلاف دستور صریح رهبری
🔻پس از انتقادات فراوان به شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد اهمال در پیگیری اجرای سند حجاب و عفاف، تصویب جزئیات اجرایی این سند، برای ترسیم مسیر دقیق اجرایی و ممانعت از بهانه تراشی های دستگاه های اجرایی، در دستور کار جلسه اخیر این شورا قرار گرفت.
🔻در پیش نویسی که به عنوان جزئیات اجرایی سند حجاب و عفاف، توسط دبیرخانه شورا و با نظر حسام الدین آشنا طراحی و در جلسه مطرح می شود، بخشی از مصوبات این سند حذف می شود.
🔻رئیس جمهور نیز علی رغم دستور صریح رهبری و اعتراض تعدادی از اعضای شورا به حذف مصوبات سند حجاب و عفاف، پیش نویس جدید را در دستور کار شورا قرار میدهد.
🔻سند حجاب و عفاف در دی ماه ۱۳۸۴ تصویب شده ولی پس از گذشت ۱۴ سال، دستگاه های اجرایی در اجرای آن کوتاهی می کنند. در اخرین جلسه آسیب های اجتماعی، رهبر انقلاب نیز بر اجرای این سند تاکید کرده و پیشنهاد بازنگری این سند را رد می کنند.
🔻مشخص نیست این اقدام غیرقانونی آقایان حسام الدین آشنا و حسن روحانی در حذف بخشی از مصوبات سند حجاب و عفاف با چه هدفی صورت گرفته است ؟
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_4 _(لبخندی نثارم کرد)باشه مشکلی نیست سوار رخش سیاه شدیم و حرکت کردیم،حامد رو رسوندم به سمت خ
#پارت_5
_هیچی بیخیالش،بعدا برات میگم
بعد از غذا رفتم توی اتاق و گوشی رو از جیبم در آوردم،همینطور توی کانالا و گروه ها گشت میزدم که متوجه شدم ساعت ۱شبه،واقعا فضا مجازی وقت رو از دست آدم میگیره،دکمه بغلش رو فشردم و انداختمش کنارم،قصد خواب کردم اما یه مسئله ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود،منکه اینقد بدم از آخوندا میاد جریان چیه امروز ازشون دفاع میکردم؟یعنی واقعا سحر دارن؟؟
پوزخندی به سوال خودم زدم و بیخیال شدم،کم کم خواب رو به چشمام هدیه دادم.
صدایی که به گوشم میرسید باعث شد چشمامو باز کنم و چهره پر از لبخند تک خواهرم که سعی در بیدار کردنم داشت ببینم
_امین داداش پاشو صبحونه بخور
_(پتو رو سرم کشیدم)وای زهرا ولم کن میخوام بخوابم
_باشه الآن که آب ریختم بهت میفهمی ولم کن یعنی چی؟
با خاطره ای که از این کارش داشتم خواب از سرم پرید و صاف نشستم رو بروش
_(از کارم خندش گرفت)پاشو داداش یه آبی به دست و صورتت بزن و بیا
صبحونه رو با خانواده خوردم و طبق برنامه درسی که ریخته بودم نشستم پای درسام.
کل تابستون همین برنامه ام بود البته با چاشنی لات و لوتی،با حامد و بچه ها سراغ دخترا میرفتیم اما دیگه دوست نمیشدم چون وقتشو نداشتم،همه اون لذت ها رو چشیده بودم و دلمم میخواست دوباره برم،اما هدفم برام مهم تر بود،هدفی که سخنرانی یه آخوند بهم داده بود.
وقت دانشگاه رسیده بود و دیگه باید از بچه ها و خانواده خداحافظی میکردم،از حامد شروع کردم و شمارشو گرفتم:
_الو.سلام کمیته
_(خیلی عادی)سلام
_میخوام بیام پیشت کارت دارم
_باشه من الآن خونم بیا
_باشه
به سمت رخش سیاه قدم برداشتم و نشستم داخلش و حرکت کردم به سمت خونه حامد،توی راه ذهنم درگیر این بود که چندین ساله من و حامد رفیقیم،بجز این چند وقت اخیر هر روز همدیگه رو میدیدیم،اما حالا دیگه دیدارمون خیلی کم میشه،اما خب هرکسی هدفی توی زندگیش داره....
رسیدم دم خونشون،خواستم گوشی رو در بیارم باهاش تماس بگیرم که با صدای باز شدن در ماشین نگاهم به سمتش رفت:
_سلام
_سلام حامد
_کارم داشتی؟بفرما
_راستش من فردا دیگه عازم تهرانم،باید برم دانشگاه
_به سلامتی،پس دیگه کم میبینیمت
_آره متأسفانه
_باشه مشکلی نیست
تمام این حرفا رو با بی اهمیتی تمام زد،خداحافظی کردیم و مات و مبهوت رفتارش بودم،این حامد بود؟
چند لحظه ای همینطور نگاهش کردم و به سمت خونه حرکت کرد اما همش ذهنم درگیر بود،چه اتفاقی افتاده؟حامد چش شده؟
صدای پیام رشته افکارم رو پاره کرد
ادامه دارد....
✍#ط، تقوی
@andaki_tamol
4_6017091998777872116.mp3
6.19M
زینب بیا حجله بچین
دامادیِ قاسم ببین
بزمش شده چه عالی
جای حسن چه خالی😭😭
#یاحسینـ💔
#کربلایی_حمید_علیمی
#دلداده_حسینـ🏴
@andaki_tamol