📌تحلیلی عام نسبت به موضعگیرهای عترت پس از #شهادت_نبی_خاتم
عترت پپامبر (علیهم السلام) بر طبق نصوص و ادلۀ فراوان متکفل و متصدی هدایت خلق پس از شهادت رسول خدا بودند، آنچه برای تمام عترت، اصل غیر قابل تنازل در همۀ حالات و در جمیع شرائط بود، محور قرار دادن دعوت به قرآن و سنت نبوی بود. مهمترین برنامههای عترت در این موضوع مهم از این قرار است:
1️⃣وظیفۀ اول آنها که در رأس برنامههای پیامبر هم بود، در قرآن کریم با واژههایی مثل تبیین، تبلیغ و ... ترسیم شده است. آنچه در اهمیت این امر میتوان گفت اینکه:
اولاً به گواهی تاریخ هنوز بسیاری از مطالب حتی برای اصحاب پیامبر، و در مراحل بعد تابعین و حتی فقهای نامدار در دوران عترت، معلوم نبود. هنوز برخی از آنها از اصلیترین حقایق قرآن و عترت آگاهی نداشتند. تمام ائمه (علیهم السلام) از امیر المؤمنین تا امام حسن عسکری (سلام الله علیهم اجمعین) و نیز وجود مقدس صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در پی تبیین حقیقتهای قرآن و سنت برای مردم بودند، تا پردههای جهالت و ضلالت را کنار بزنند و مردم را با زلال قرآن و سنت آشنا کنند.
ثانیاً طبیعی است که با دور شدن مردم از عصر نبوی و آمدن نسلهای جدیدی که پیامبر (ص) را درک نکردهاند و اطلاع آنها نسبت به اسلام در مقایسه با نسلهای گذشته کمتر بود، وظیفۀ آگاهی بخشی سنگینتر میشد.
ثالثاً گذر زمان، ترقی و پیشرفت علم، گستردهتر شدن مرزهای اسلامی و رسوخ فرهنگهای غیر اسلامی به داخل جوامع مسلمین، از یک سو باعث طرح سؤالات و ایجاد شبهات کلامی، فقهی، تفسیری و ... شد و از سوی دیگر مسائلی نوپدید به وجود آمد که پاسخ به آن پرسشها و حلّ این مسائل مستحدثه از متن قرآن و سنت کار هر شخصی که اطلاع اندکی به قرآن و سنت داشت، نبود.
رابعاً وظیفۀ عترت مثل خود رسول خدا «اتمام حجت» است، و روشن است که اتمام حجت بدون تبیین و تبلیغ ممکن نیست.
با توجه چهار نکته فوق است که میتوان به این واقعیتها پی برد که:
الف: روح واحدی در سیرۀ تمام عترت جاری است و آن «تبیین» است. اختلافهای صوری در مواضع نیز به شرائط زمانی و مکانی برمیگردد.
ب: اینکه در مورد پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله وسلم) وظیفآ تبلیغ و تبیینش را باید با توجه به جایگاه پیامبری ایشان تفسیر کرد، ولی عترت در عین داشتن ارتباط ویژه با عالم غیب، هرگز پیامبر نیستند، اما در عین حال رسالت تبلیغی مهمی بر دوش آنهاست.
ج: اصل رسالت تبلیغی نباید توسط عترت ترک شود، اگر چه کیفیت تبلیغ با توجه به شرائط قطعا متفاوت خواهد بود، و در این راه مقدس نباید از چیزی به غیر خداوند خوف و خشیتی داشته باشند.
«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا»(احزاب/39)
2️⃣وظیفۀ دوم که در راستای همان وظیفۀ اول قرار دارد، زدودن آفت خطرناک بدعت از شجره طیبه دین است. آفتی که دین را از درون می پوساند، آفتی که حیات بخشی دین را از آن سلب می کند. بدعت به مانند داروی تقلبی است که نه تنها شفابخش نیست بلکه دردی را بر روی درد اضافه میکند، عترت تنها گروهی هستند که با توجه به علم به حقایق قرآن و سنت، می توانستند پرچمدار مبارزه با بدعت باشند. آنها به قیمت بذل جان در مقابل بدعتها ایستادند و در این راه نیز اتمام حجت به خوبی صورت گرفت.
3️⃣سومین وظیفۀ عترت این است که به مردم این حقیقت را اعلام کنند که:
اولاً اولی و احقّ برای حکومت بر خلق و برای اجرای قرآن و سنت، داناترین، معصومترین و شجاعترین انسانهاست. و از نظر مصداقی این ویژگی فقط در آنهاست و نه در غیر.
ثانیاً امامت همچون نبوت است و نصب و جعل الهی را میطلبد، و این نصب هم مصداقا فقط در عترت است لا غیر.
پس دعوت به سوی تحقق حکومت قرآن و سنت واقعی از طرف عترت همواره صورت گرفته و در این بخش هم اتمام حجت صورت گرفته است.
4️⃣امامت وحکومت از نظر عترت، مثل حکومت نبوی است که نخست دلها باید جلب شود، آنها هرگز حکومت را به هر قیمتی پذیرا نبودند، آنها احقّیت خویش را بیان می کردند، اما:
الف/ حاضر نبودند با زور و جنگ و ترور و حیله و عوام فریبی بر مردم حکومت کنند.
ب/ حاضر نبودند در اثر حق خواهی آنان آسیبی به ریشه شجره طیبه قرآن و سنت وارد شود.
ج/ حاضر نبودند در اثر این حق خواهی بین امت واحده اختلافی ایجاد شود.
د/ حاضر نبودند در اثر این حق خواهی به وظیفۀ اصلی و اساسی آنها که تبیین دین و زدودن بدعتهاست آسیبی برسد.
5️⃣افرادی از عترت معصوم در زمانی که وظیفۀ امامت را بر عهده ندارند، در تبیین حقیقت ظلم ظالمان به دین و آسیبهای حکومت جائران آزادتر بودند، و تفاوت بیان فاطمی با بیان علوی، و نیز تفاوت بیان حسینی با بیان حسنی در زمان امامت امام مجتبی (علیه السلام) و پس از ماجرای صلح با همین نکتۀ مهم قابل تفسیر است.
🆔@andalibhamedani