💠 #پاسخ استاد آقای دکتر جوارشکیان:
رابطه ای که علت و معلول بایکدیگر دارند بلحاظ فلسفی یک رابطه ی ایجادی است. علت و معلولی که در علوم تجربی و علوم متعارف می شناسیم به معنای فلسفی کاربرد ندارد. در فلسفه آن چیزی است که به معلول هستی می بخشد و معلول آن امری است که هویتش و بودش متوقف برعلت است و این رابطه بسیار تنگاتنگ است. در فلسفه صدرا تمام هویت و بودش را از علت می گیرد و بدین ترتیب یک واقعیت عین الربطی است و سراپا وابسته ی علت است و ارده و خواست علت تمام هویت او را رقم می زند. اما آنچه در دیگر علوم از جمله علوم متعارف و تجربی از علت و معلول می شناسیم بدین معنا نیست. علل در علوم تجربی باصطلاح علل معدّه هستند و زمینه ساز می باشند. برای آفرینش یک رویداد عواملی دخالت دارند که این عوامل را معد می دانیم ،هستی آفرین نمی دانیم. پیدایش و هستی بخشی در افق هستی توسط دو موجود همتراز امکان پذیر نیست. دو موجودی که هیچکدام اشراف وجودی بریکدیگر ندارند نمی توانند ایجاد کننده ی یکدیگر باشند. اگرچه تاثیر و تاثر بر و از یکدیگر دارند، لذا در عالم طبیعت هیچ موجودی با این معنا از علیت ، علت موجود دیگری نیست. به همین دلیل در عالم طبیعت رابطه ی نفس و بدنمان به همین صورت است و اگرچه نفس و بدن به هم پیوسته و با یکدیگر مرتبط هستند و یک حقیقت متحداند که مرتبه نازله بدن و مرتبه ی عالیه نفس است ، اما اینگونه نیست که نفس علت بدن باشد. لذا دراینجا با ارده نمی توانید دخل و تصرف همه جانبه در بدن داشته باشید اگرچه دخل و تصرف های جزئی داریم در بدن .البته این نکته مهم است که چه کسی دارد اراده می کند چه بسا افرادی هستند که اراده می کنند و متابولیسم بدنشان را کند و یا زیاد می کنندو تصرفهای زیادی بر بدنشان دارند. مانند تصرفهای جزئی ما مانند امتناع از خوردن و یا حرف زدن و یا حرکت اجزاء بدن...ولی اینها درحد ایجاد نیست.
درجهان پس از مرگ این رابطه متفاوت می شود. به این معنا که بدن مثالی از شئونات نفس است. بدن مثالی مرتبه ی عالیه از جسم است. اوصاف جسمانی دارد اما جرم مادی ندارد و کاملا در اختیار فرد است.و تعینات مختلف می پذیرد و تواند مثلا متکثر شود،چون آنجا مکان بدین معنا نیست لذا تعینات متفاوتی می پویرد بدن مثالی که تابع ارده ی فرد است.لذا صدرا قائل است که بدن اخروی را خودمان می آفرینیم واین می تواند به میزان ترفع وجودی انسان این اعمال قدرت وسیع تر باشد.لذا انسان ها در اعمال این قدرت همه در یک سطح قرار ندارند.چه بسا افرادی در سطوح عالی قراردارند که می توانند بدن طبیعی را خلق کنندچه رسد به بدن مثالی و این دراحوالات عرفا دیده شده ودراحوالات اولیا وامیرالمونین ع گزارش شده که دریک شب درچهل منزل دیده شده اند ودراحوالات عرفا هست که در نجف مقیم است و افرادی در مشهد با او دیدار دارند. و البته آنکه مورد ملاقات است بدن مثالی اوست و بدن مادی در نجف است
اندیشه رضوان | کارگروه تجربیات نزدیک به مرگ
💡#پاسخ استاد موسوی بایگی:
در سخنانم عرض کردم اینکه تصور شود، روح چیزی درون بدن است ،صحیح نمی باشد. روح یک امر مجرد است و موجود مجرد هیچگاه درون امرمادی قرار نمی گیرد. به عبارتی هیچگاه مادی ظرف مجرد قرار نمی گیرد.بلکه بایستی تعبیرکرد که جسم و روح باه، مرتبط هستند نه اینکه در درون جسم ،روح قراردارد. ورابطه هم نه مانند دو امرجسمانی که به یگدیگر چسبیده اند.
ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ
در آیه شریف تعبیر به استیفا شده است. یعنی باز پس گرفته شده. و باز پس گرفتن در امر مجرد به این معنا نیست که چیزی را از جایی برداریم، از یک مکانی به مکان دیگر.این به توجه نفس باز می گردد. یعنی نفس انسان در هنگام خواب توجه به باطن خودش می کند ولی توجه ضعیف .اما درحال مرگ این توجه بصورت کلی است به عالم و باطن خودش . اما این برگشت ،برگشت مکانی نیست. نفس انسان اگر متوجه به بدن بود این می شود همین حالت معمول ، اما اگر به باطن و موطن اصلی خودش که عالم مثال و جبروت است توجه کرد، می شود 🌱متوفی شدن. که در خواب این به نحو ضعیف است و برگشت پذیر اما درحال مرگ دیگر برگشت ندارد و تعلقش درحال مرگ به بدن قطع می شود.
بدن ابزاری است در دست روح اما ابزاری که بعلت شدت توجه و تعلق خودش را با آن اشتباه می گیرد.
اندیشه رضوان | کارگروه تجربیات نزدیک به مرگ