eitaa logo
•●اندیشکده ضُحىٰ●•
183 دنبال‌کننده
90 عکس
19 ویدیو
9 فایل
‌ اگر میخواهیم امیدوار باشیم اگر میخواهیم مأیوس نباشيم و بتوانیم پیش برویم و به تعبیری مرگ را نپذیریم، هلاکت را نپذیریم ✔️باید به تفکر پناه ببریم... 📍دانشگاه اصفهان @Andishkade_zoha_admin :ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 قدس عزیز خدایا مگر چه در این مردم دیده‌ای که این‌گونه آن‌ها را به پیش خود فرامی‌خوانی؟ و مگر نه این‌که گفته‌اند شهدا جایشان در ملکوت است... «و در جوار قرب حق، عند ملیك مقتدر، به آن‌جا كه باید رسید رسیده‌اند.» نمی‌دانم و میان ظاهر آن‌چه می‌بینم، خشم و ترس و وحشت این اتفاقات و آن‌چه در عمق و پس آن جاری است در رفت و آمدم... خدایا چگونه آن‌ها را قلبی چنین مطمئن عطا کردی، که پس از این همه سال جنگیدن هنوز ایستاده‌اند؟ نمی‌دانم در میان اقوام پیامبران و در تاریخ نبوت قومی بوده‌اند که ایستادگی را به این مردم درس داده باشند؟ یا قرار بوده آن‌ها در آخرالزمان طلایه‌دار صبر و مقاومت باشند؟ و هر کدام کربلا را با پوست و جان خود لمس کنند؟ و خون همه این کودکان هم‌چون خون علی‌اصغر نه بر زمین بلکه به آسمان برود و عالمیان را فرابخواند تا صدایشان گوش صُم و بکم های اسرائیلی را پاره کند. این خون جاری است و زنده می‌کند. بهای بزرگی است، نه برای چیزی بهتر که برای همین اکنون که بر تو می‌گذرد، ای جوان فلسطینی... که مگر زندگی و حیات به غیر از زندگی این‌چنینی معنایی دارد؟ می‌دانم که از اکنون به بعد، زندگی بر ما آسان نخواهد بود... و معنایی نخواهد داشت مگر در نسبت جنگی که تو در آن پا گذاشتی... و زندگی بدون این مبارزه بی‌معناست. راستش با مقاومت تو تازه برایمان فوتبال جایش را پیدا کرد، فوتبالیست‌ها علت دویدن هایشان را یافتند... مثل آن فوتبالیستی که بعد از زدن گل، پرچم تو را به دست گرفت، و تماشاچیان علت تشویقشان را... هنر فهمیده کجا نظر کند، قلم فهمیده از چه بگوید، صدا فهمیده کجا فریاد شود و بلند تو را بخواند، و زندگی فهمیده کجا دل به مسلخ عشق بگذارد و سر بر مراد عشق بنهد و مگر حیات غیر از این است... «بکشید ما را زنده تر می‌شویم...» و مگر نه این‌که همه‌اش عین هنر است... «رقص اندر خون خود مردان کنند...» تو آمدی، تو ایستادی تا یادمان بیاوری، خواهری را، برادری را، مادر بودن و پدر بودن را و تکرار کنی کربلا را آن غربت حسین را که با علی‌اصغرِ در آغوشش به سمت خیمه می‌رفت، که بر بالین علی‌اکبر چه حال داشت... و اگر تو نبودی و نمی‌ایستادی کربلا به یادمان نمی‌آمد. و شاید دیگر درک نمی‌کردیم که زینب پس از شهادت برادرش، پسرانش و برادرزاده هایش چه کشید؟ راستش مدت‌ها پیش برایم سوال بود که چگونه چنین طاقتی می‌توان داشت، که در یک روز خانواده‌ات را از دست بدهی و باز بایستی... و تو ای قدس به ما نشان دادی نشان دادی که چگونه شهیدی را در راه خدا می‌دهی و دوباره می‌ایستی و می‌دانی که آن شهید نزد خدا عزیز است، و خودت چشم انتظار رفتن به سوی او می ایستی و می‌جنگی و چه زیباست که همین‌جا زندگی عزت می‌گیرد و حیات دلیل می‌یابد برای بودنش، مرگ و زندگی فقط برای زنده ماندن دیگر رنگ می‌بازد و تمام دنیا مقابلمان پوچ می‌شود، چون تو نشان دادی ما رایت الا جمیلا را... نوشته: خانم مهوری 🇵🇸 @ghabe_hasht
39.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇵🇸 مجموعه روایت‌های مصور ندای قدس 🔺 قسمت دوم: دست خدا 🎞 نشانی فایل با کیفیت: https://www.aparat.com/v/E6rGY 🆔 @Jebhe_revayate_Quds 🆔 @ghabe_hasht