eitaa logo
•●اندیشکده ضُحىٰ●•
171 دنبال‌کننده
93 عکس
27 ویدیو
10 فایل
‌ اگر میخواهیم امیدوار باشیم اگر میخواهیم مأیوس نباشيم و بتوانیم پیش برویم و به تعبیری مرگ را نپذیریم، هلاکت را نپذیریم ✔️باید به تفکر پناه ببریم... 📍دانشگاه اصفهان @Andishkade_zoha_admin :ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرصت…
🎙«در جستجوی دانش» گفت و گوی دانشجویی با حضور حجت الاسلام نجات بخش به مناسبت آغاز سال تحصیلی 🔹نشست اول 📆 دوشنبه، ۲ مهر ماه ۱۴۰۳ بعد از نماز مغرب و عشا، ساعت: ۱۹ 📍مکان:سرای هنر و اندیشه (سها) 📺جلسه به صورت حضوری و مجازی برگزار می‌گردد. @forsat_soha
📜«در جستجوی دانش» آغاز سال تحصیلی فرصتی است تا دوباره به نسبت میان خود و علم بیندیشیم تا شاید قدری از نسبت های روزمره میان ما و علم رها شویم. دانش آموزان خود را مجبور به تحصیل می دانند تا خود را برای شرکت در کنکور آماده کنند و از سد آن عبور نمایند. دانشجویان نیز به دنبال گرفتن مدرک برای شغل و یا پیدا کردن راهی برای مهاجرت هستند.‌ در این میان گویا کسی در جستجوی دانش نیست. هرچقدر شرایط زندگی در دنیای امروز سخت تر می‌شود گویا این جستجو نیز کمتر می‌شود. با آمدن فضای مجازی و در دسترس شدن اطلاعات جستجوی دانش به تحلیل داده‌ها تبدیل شده و گویا هوش مصنوعی وظیفه دانشمند را برعهده گرفته است. در این میان پس نسبت میان ما و علم چیست؟ و چرا باید سال تحصیلی را آغاز نماییم. شاید این روزها فرصت مغتنمی برای تامل در این نسبت باشد. @forsat_soha @soha_sima
قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله.MP3
12.94M
‌ ...قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله... 🎙 📆 تاریخ: ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ آیات مورد بحث: https://eitaa.com/matalebevijeh/17680 @Matalebevijeh @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید دوید و بازهم دوید. و آن گاه که در این شرایط تاریخی، کس دیگری را هم نیافتید و تنها ماندید، بدانید در این راه حتی از تنهایی خود هم لذت می‌برید. زیرا در راهی هستید که رنگ توحید دارد .دویدنی شبیه دویدن حضرت یوسف در راهی که راه اطاعت از حضرت حق و دور شدن از معصیت الهی بود؛دویدنی که تنها در مسیر دویدن درهای بسته گشوده می‌شود، مثل آنکه برای شهدا گشوده شد. ✍️ای امام، برخیز و فرزندانت در لبنان و فلسطین و یمن و عراق را ببین که چگونه در راهی که انـقلاب‌اسلامی به روی آن ها گشوده، ایستاده‌اند و صبورانه به زندگی پر از هیچِ بشر معنا داده‌اند تا دنیا در پرسش‌گری از فرزندانت به بیداری برسد: به راستی در مبارزه و جهاد و شهادت و اسارت و آوارگی جبهه مقاومت ، چه سِرّی است که این‌گونه پای آن ایستاده‌اند؟ روزها باید بگذرد تا راه خمینی از این اجمال به درآید و یاران خمینی با خون خود پرده از راز بردارند. و مجاهدت فرزندان روح‌الله، بن بست های پیش رو را یکی از پس از دیگری می‌گشاید تا بشر بی معنا را به حیرتی وادارد که این همه شوق به مرگ در زمانی که شکوه زندگی در گریز از مرگ تعریف شده ، از کجاست؟ 💠@ziafat_andishe
69.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥...لبیک یا حسین(ع)... روایتی از ایام شهادت سید حسن نصرالله و همزمان برگزاری دیدار رهبر انقلاب با نخبگان و استعدادهای برتر کشور 🔸 لینک با کیفیت لبیکَ یا حُسین در آپارات https://aparat.com/v/wwu83dj @soha_sima
پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهربرگشت... ◇ کوموله‌ها ریختندو یوسف رو دستگیر کردند، گفتندبه خمینی توهین کن. یوسف این کار رو نکرد. ◇ به من گفتند توهین کن، گفتم چنین کاری نمی‌کنم. گفتند: بچه‌ات را میکشیم بازهم قبول نکردم. ◇ پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر ازتنش جدا کردند و با ساطور دست‌ها وپاهاش راقطع کردند،شکمش را پاره کردند وجگرش را درآوردن. ◇ گفتند:به خمینی توهین کن،بازم توهین نکردم،من رو باجنازه تکه پاره شده پسرم دریک اتاق گذاشتندو در رو قفل کردند. ◇ بعداز ۲۴ ساعت در را بازکردند گفتند: بایدخودت پسرت رادفن کنی.گفتم :من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم. گفتند:جنازه‌اش را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم. ◇ شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه می‌گفتم: یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری؛انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. ◇ دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. ◇ خداخودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود وبه من دلداری می‌داد و می‌گفت: صبر داشته باش و لااله‌الاالله بگو. ✍پروردگارا! خداوندا! چه اراده‌ای کرده‌ای که تا این اندازه بنا داری برای فتح تاریخی که عظیم‌ترین حضور را برای بشر این دوران رقم خواهی زد، تا این اندازه انسان‌ها در مقابل پست‌‌ترین شیاطین، عظمت خود را نشان دهند؟ قصه حضور ظلماتی است که باید برای عبور از آن این مادران صبر و ایمان خود را در جبهه مقاومت به نمایش بگذارند. آیا این حکایت حضور بزرگی نیست در آینده؟ @matalebevijeh
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید از حسرتِ دهانش آمد به تنگ جانم خود کامِ تنگدستان کی زان دهن برآید گویند ذکرِ خیرش در خیلِ عشقبازان هر جا که نامِ حافظ در انجمن برآید
هدایت شده از هیئت هنر اصفهان
_ •|بسم رب النور|• چو ره به فاطمه امن است، پایمـــردی کن.پنج شب اقامه عزای حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها)◇ ◇ محفل انس با قرآن با همراهی دکتر علیرضا امامی ◇ به کلام حجت الاسلام و المسلمین بحرینیان ◇ به نفس مداحان اهل بیت علیهم السلام: جواد کیساری/سید محمد رضایی/مهدی خیامیان/ علی کدخدایی ◇ همراه با شعرخوانی شعرای آیینی ◇ دوشنبه ۵ آذر ماه به مدت پنج شب ◇ همزمان با نماز مغرب و عشا | میدان نقش جهان، جنب عمارت عالی‌قاپو، دانشگاه هنر اصفهان | @heyathonarisf | هیئت هنر اصفهان @graphic_aye | مجمع طراحان آیه
39.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله اکبر چه چیز در قرآن وجود دارد که اینگونه غزه غرق آن شده است... قلب ها را فتح کرده.‌.‌‌. نفس هارا بند آورده در اشتیاق خود... مگر قرآن چه دارد که در آن آشوب لحظه های غزه را می خَرد... قصه از چه قرار است که چنین غوغا میکند... قرآن آنها با قرآن ما چه تفاوتی دارد مادر آرامشیم در پناه خانه و خانواده ....اما هیچ از قرآن نداریم جز خط هایی پشت سر هم ،که تندتند بخوانیمشان تا تمام شوند و در لیست کار های همیشه نکرده یمان بنویسیم تدبر در قرآن ،تفسیر فلان... که بشود مثل یک کتاب دینی،بعد هم امتحانی بگیرند و مدرکی برای دل خوشی خودمان... نمی دانم واقعا نمی دانم قرآن چیست و آن قرآنی که در غزه کوچک ترین ها تا بزرگ ترین ها را به خود گرفته است بدون هیچ زور و ثوابی در آن شرایط عمیقِ نابه سامان که آسایش اولیه زندگی فراهم نیست چگونه قرآن قلب هارا فتح کرده است زبان ها را فتح کرده است اراده ها را فتح کرده است چشم ها را فتح کرده است مگر قرآن چه دارد؟ آنها از قرآن چه میبینند که ما نمی توانیم ببینیم بشنویم بچشیم لمس کنیم و ببوییم... ای خدا ما بی قرآنیم و قرآن نیاز داریم به ما هم قرآن عطا کن.......
بسم الله الرحمن الرحیم و الضحی بریده هایی از نامه حاج قاسم به دخترش اگر صدها بار هم بخوانیم کم است ۱) عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.
۲) عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.
۳) دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.