eitaa logo
اندوه
64 دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
1 فایل
شعر‌ها و یادداشت‌های ادبی علی کاملی (کرمانشاهی)
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا به حق اسم اعظم به نور سینه‌ی اولاد آدم به شاه صفدر کرار، حیدر که از نیروش وا شد باب خیبر نبد فصلی به روز کارزارش ز عزرائیل و ضرب ذوالفقارش به آن سرو گلستان نبوت به آن شمع شبستان نبوت حسن، کز محض لطف و خیرخواهی فرود آمد ز تخت پادشاهی به آن نوباوه‌ی باغ رسالت به آن یکتای میدان بسالت حسین، آن سور جمع سعیدان سپهسالار افواج شهیدان به آن چشم و چراغ آفرینش که بر وی بد مدار آفرینش علی بن الحسین، آن زین عباد که بد از غیر ذات بخت آزاد به آن کان صفا و منبع نور که بود اندر قباب عز مستور محمد باقر، آن کوه مفاخر که از نحریریش گفتند باقر به حق مجمع البحرین انوار که شد او را ز صدیق و علی یار امام صادق و مصدوق جعفر که این دو منصب او را شد میسر به حق جمله اهل بیت اطهار کلان و خرد و مرد و زن به یک بار که هر یک کشتی بحر یقینند چو کشتی لنگر روی زمینند مولانا خالد شهرزوری نقشبندی (۱۱۹۳-۱۲۴۲ ق) @andovh
امامانی کز ایشان زیب دین است به ترتیب اسمشان می‌دان چنین است «علی»، «سبطین» و «جعفر» با «محمد» دو «موسی»، باز «زین العابدین» است¹ پس از «باقر»، «علی» و «عسکری» دان «محمدْ مهدی»ام زان پس یقین است مولانا خالد نقشبندی (۱۱۹۳-۱۲۴۲ ق) @andovh ¹. به نظر می‌رسد مولانا خالد نقشبندی در این مصرع دچار اشتباه شده، گویا نام موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی الرضا (ع) را هر دو موسی در نظر داشته است! می‌توان مصرع را به این ترتیب درست کرد: «رضا»، «موسی» و «زین العابدین» است.
کرد او گذر به خاک من خفته در بلا شاه آمد از برای زیارت به کربلا محمد محوی شاعر کُرد (۱۲۴۶ یا ۱۲۴۷-۱۳۲۴ ق) @andovh
بعد حمد خدای فرد ودود باد بر مصطفی سلام و درود فخرم این است نسل آن ذاتم که جهان گشت بهر او موجود کمترین آل حیدرم به خدا بحث او «هل أتی» بیان فرمود اسدالله، «قالِعُ الخَیبر» قائل حقّ و قاتل مردود حیدر از نسل پاک جعفر باد بن علی نقی است اهل شهود بن محمد تقی است ابن رضا حضرت کاظم است صاحب جود حضرت جعفر صائق حق ابن حضرتْ امام باقر بود عابدین ابن سیدالشهدا بشنو اسم علی بشو مسعود جفت زهرا و لافتی وصفش «جسمک جسمِ»، مصطفی فرمود چون من از آل پنج تن هستم هشت و چار آورم شفیع و ودود هرکه خواند دعا طلب دارم به دعایی مرا کند خشنود... سید احمد حسینی شاعر کُرد (۱۲۵۲-۱۳۳۵ ش) @andovh
▪️در مرثیه و مدح حضرت امام حسین علیه السلام ای توتیای دیدهٔ جان، خاک پای تو برتر ز عرش، بارگه کبریای تو در رستخیز، خون جگر بر زمین چکد زآن شاخ گل که بر دَمد از نینوای تو کردی به راه دوست، تن و جان خود فدا بادا هزار جان گرامی فدای تو در بحر رحمت است شناور هر آن کسی یک قطره اشک ریزد اندر عزای تو ذات تو هست معنی قرآن و ز اهل کین چون پاره پاره صفحهٔ قرآن، قبای تو می خواست در زمانه کند محشر، آشکار روز نبرد، بازوی معجزنمای تو عهد الست آمد و تسلیم عرضه کرد تا جان نثار دوست نماید وفای تو تو تشنه جان سپردی و آب حیات هم بود از تو تشنه تر به لب جانفزای تو بودند بی خبر که بقا در ولای توست قومی که خواستند به گیتی، فنای تو رنجی که قاتلان تو را هست روز حشر امروز مر مراست ز هجر لقای تو رحمی کن و ز لطف مرا سوی خویش خوان زآن پیشتر که جان دهم اندر ولای تو ملک الکلام مجدی سقزی شاعر کُرد (۱۲۶۸-۱۳۴۴ ق) @andovh
چون مصحف مجید به بتخانه‌های چین تنها میان آن همهٔ اشقیا، حسین همای شیرازی (۱۲۱۲-۱۲۹۰ ق) @andovh
▪️السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه‌السلام به صحنت آمدم، افتاده در دل مشکلی دیگر تو شاهیّ و به درگاه تو آمد سائلی دیگر اگر افتاد کشتی دلم در قلب این طوفان کمک کن که نمی‌بینم به جز تو ساحلی دیگر نظر کن جان آقا! که عبایت قسمتم باشد مگر از لطف چشمان تو باشم دعبلی دیگر دم باب‌الجّوادت رفت از دستم دلم، ای کاش درون کوله‌ام تا صحن تو باشد دلی دیگر من دیوانه در صحن تو حیرانم، که می‌دانم شده مجنون تو با یک نگاهت عاقلی دیگر گذشته از ردیف، ای کاش می‌دیدند چون دعبل برایت شعر می‌خواند «علیّ کاملی» روزی! ۱۳۹۹/۴/۱۳ @andovh
افتاده دلم به باتلاقی که منم دل خسته‌ام از خشکی باغی که منم این لکّه‌ی تیره را بشو، آقا جان! مابین کبوتران کلاغی که منم... @andovh
چهار رباعی علوی: ۱. شد از دو جهان نصیب ما حب علی از دوزخ‌مان کرده جدا حب علی گفتند: آتش خلق نمی‌شد هرگز «لو اجتمع الناس علیٰ حبّ علی» ۲. هرچند که در سکوت و تنهایی تو غم نیست، که مرتضای طاهایی تو بر تخت مقام «انت منّی» در عرش هارونی و هم‌شانهٔ موسایی تو ۳. آن صحن که گنبد طلایی دارد آنجا که ملک برو بیایی دارد، دیدم که خطاب آسمان‌ها شده بود: «ایوان نجف عجب صفایی دارد!» ۴. رفته‌ست دلم به ناکجا، ادرکنی ای راه رسیدن به خدا! ادرکنی من سائلم و رسیده‌ام وقت رکوع ای صاحب تخت «انمّا» ادرکنی @andovh
▪️شب پنجم محرّم (حضرت عبدالله بن حسن ع) به سوی قتلگاه از برج خیمه، ماه می‌آید حسن گویی به میدان باز از این راه می‌آید چنان ماه است و می‌آید به سوی مقتل خورشید همه دیدند شهزاده به سوی شاه می‌آید می‌آید تا به معراجی که عرشش سینه‌ی شاه است دوان از خیمه‌ها تا قلب قربانگاه می‌آید چنان عبّاس یاری می‌کند با دست از دینش علَم بر دوش سوی دشمن گمراه می‌آید به زینب گفت وقتی رفت از خیمه که: ای عمّه! شنیدی ناله‌های یوسف در چاه می‌آید؟ مگر در خون نشسته پار‌ه‌ی قلبی که مسموم است؟ که از میدان خون این لحظه‌ بوی آه می‌آید عمو جان! ای عمو جان! غم‌مخور که مانده‌ای تنها ببین از خیمه عبداللّه، عبداللّه می‌آید... @andovh
میان ماه بنی‌هاشم و مَه تابان تفاوت است ز حدّ وجوب تا امکان صغیر اصفهانی (۱۳۱۲-۱۳۹۰ ق) ▪️ یاد آن وقتی که جای زخم، ابرو داشتی جای رود خون، به سر دریای گیسو داشتی عاشقان را کشته بودی با خم ابروی خود با نگاه اما برای درد، دارو داشتی بوسه زد وقت ولادت بر دو دستت مرتضی بوسه‌هایش را در عاشورا به بازو داشتی زخم‌ها خوردی ولی در دل به یاد فاطمه آتشی از عمق داغ زخم پهلو داشتی بین قبر کوچکی آخر چرا افتاده‌ای؟ تو که مثل سروها یک قدّ دلجو داشتی... @andovh
خورشیدی و روی نیزه‌ها روضهٔ تو پیچیده میان بوریا روضهٔ تو در تشت: دل خون‌جگری یا که سری؟ این روضهٔ مجتباست یا روضهٔ تو؟ @andovh
نور است و همیشه روسفید ره توست افتاده به خون سرو رشید ره توست از تیرهٔ خار بود و گل شد با تو «فرزند ابی‌بکر» شهید ره توست @andovh
هدایت شده از نفس تازه
نام حسین را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست... هرچند باعثِ همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغِ تو را دید، غم گریست... اشکی نداشت چشمِ من از کثرتِ گناه آن را به حقِ فاطمه دادم قسم، گریست... با ارزش‌است پیشِ تو و مادرت حسین چشمی که‌پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست... خوشبخت آن‌که بینِ حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که‌میانِ حرم گریست... گوشه‌به‌گوشهٔ کرببلا روضه‌های توست این‌گونه بود زائرِ تو هر قدم گریست... یک‌قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمانِ ما برای تو با این رقم گریست... در روزِ حشر حسرتِ بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبتِ ارباب کم گریست... 🖤 ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
▪️اربعین سیدالشهداء علیه‌السلام آمده قدخمیده «جابر» تو -دل من جابر است، زائر تو- اربعین راهی است در جاده به هوای حرم، مسافر تو در عمود صد و ده این راه تازه مجنون شده‌ست شاعر تو خورده‌ام چایی عراقی را مستم از این شراب طاهر تو اربعین، کربلایت آمده‌اند، ارمنی‌ها فقط به خاطر تو دل من گفته ذکر «کُنتُ مَعَک» گر نبوده تنم معاصر تو کاش مثل امام غائب خود بشوم تا ابد مجاور تو... 💔 @andovh
هدایت شده از پرویزن
یا هو چند وقتی است از شتاب پُرم از سوالی پر از جواب پرم مثل منظومه‌ای پر از نورم از تکاپوی آفتاب پرم مستِ مستم به نام نامی عشق گویی از صد خُم شراب پرم لحظه‌ای از عروج لبریزم گاه‌گاهی از اضطراب پرم مثل شب‌های بی‌کران کویر از تبِ بارش شهاب پرم مثل آتشفشان چهل روز است گویی از حسرتی مذاب پرم: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صَدری با دو پای خیال آمده‌ام به امید وصال آمده‌ام بندها را بریده‌ام از جان در پی اتصال آمده‌ام پا اگر همرهم نشد این‌بار به تمنّای بال آمده‌ام از رفیقان اگرچه جا ماندم دست کم در خیال "آمده‌ام" در نفس‌های من حضور کسی است تو ببین با چه حال... آمده‌ام: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری تا که نام تو حسن مطلع شد واژه‌ها: نیزه‌نیزه مصرع شد خیزران گیج کرد قافیه را بر لبان تو عشق مبداء شد کفش از پای کشف من افتاد تا مُقیم مقام "فاخلَع" شد(۱) کعبه شش گوشه داشت، در غم تو چارزانو زد و مربع شد وزن شعرم شکست و در سوگت فاعلاتن/ مفاعلن/ فع/ شد در مسیر عراق و ایران شعر آن قَدَر رفت تا "ملمّع" شد: (۲) سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری در مسیر تو رود هم نشدم قطره‌ای کم‌وجود هم نشدم زیر کفشان خیل زایرهات ذره‌خاکی کبود هم نشدم گِرد پروانه‌ی تو صدها شمع نور دادند و دود هم نشدم روی فرش و گلیم موکب‌ها نقشی از تار و پود هم نشدم گرچه در راه کربلا و نجف سایه‌ی یک عمود هم نشدم: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری انتَ میعادُنا وَ مبداءُنا حبُّکَ کهفُنا وَ ملجاءُنا در حضیض جهان فرو رفتیم تا که عشقت رسید و ... یَرفَعُنا راءسُکَ یَهدنا الی الحقِّ ِ وَ الی الکبریاءِ یرجعنا دمُکَ بالصّلاحِ یامرنا وَ من المنکراتِ یمنعنا گوشه‌گیران عافیت بودیم انتَ بالاِجتهادِ تولِعنا ما پراکندگان اعصاریم لیک حبّ الحسینِ یَجمعنا سینه‌ام تیر می کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری * نظمی پریشان در ستایش سید و سالار شهیدان. اربعین ۱) اشاره به آیه‌ی سوره‌ی طه: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی ۲) گونه‌ای شعر که در آن آمیخته‌ای از زبان‌ها و لهجه‌ها استفاده می شود؛ به ویژه زبان‌های فارسی و عربی. https://eitaa.com/mmparvizan
ای ندیده روی رنج و ابتلا! خوانده نامی از حسین و کربلا این شنیدیّ و دل خوش داشتی زآن که دستی دور از آتش داشتی قول تو، «یا لیتنی کنتُ معک» وای! ای قلب! ار پدید آید محک... وصال شیرازی @andovh