eitaa logo
انگیزشی200
182 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
☆متن، شعر، دکلمه، موسیقی،کلیپ ☆ @realism71
مشاهده در ایتا
دانلود
هر مادر یک پیامبر است. پیامبری با معجزه‌های بی‌همتای آفرینش و عشق. پیامبری که رسالتش سخت‌ترین و شیرین‌ترین رسالتِ دنیاست. پیامبری که می‌توان در حریمِ آغوشِ خداگونه‌اش به معراج رفت، با نوازش‌های گاه‌گاهش جان گرفت و در سخت‌ترین شرایط، با لبخندها و نگاه آسمانی‌اش، آرام گرفت. و من دستانِ پیامبرِ زمانم را هزاران بار بوسیده‌ام و من به رسالتش ایمان آورده‌ام‌. پیامبرِ من، از همان اولش بوی خدا می‌داد و من خدا را هزاران بار لابلای لبخندهای او دیده‌ام ... آری من خودم دیده‌ام که زن‌ها می‌توانند پیامبر باشند. من بهترینشان را، مهربان‌ترینشان را و اصیل‌ترینشان را دیده‌ام ... وقتی که مرا در آغوش می‌گرفت و با شیره‌ی جانش، هستی ام را ضمانت می‌کرد، وقتی نگرانم می‌شد، اشک می‌ریخت و برای خوشبختی‌ام دعا می‌کرد، وقتی مراقبم بود، نوازشم می‌کرد و آغوشش امن‌ترین سرپناه جهانم می‌شد، وقتی برای من از خوبی‌ها می‌گفت و به من درسِ انسانیت و آزادگی می‌داد... و من به این باور رسیده‌ام که زن‌ها دستان آفریننده‌ی خدا روی‌ این سیاره‌اند. آری ؛ زن‌ها آمده‌اند که پیامبر باشند...
من از جهان چه خواستم...؟ کمی خیال خوش نه بیشتر
چه نشسته ای که فنجان دقایقت لبریز بی حوصلگی شده و فکرهای بیهوده به جان آرامشت افتاده اند؟ پیاده روهای این شهر، انتظار گام های آرام تو را می کشند، و آغوش فراغت ها به روی خستگی های تو باز است چه کتاب ها که می شود بخوانی و چه قهوه ها که می شود بنوشی... چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان می افتد! 🖋
چه نشسته ای که فنجان دقایقت لبریز بی حوصلگی شده و فکرهای بیهوده به جان آرامشت افتاده اند؟ پیاده روهای این شهر، انتظار گام های آرام تو را می کشند، و آغوش فراغت ها به روی خستگی های تو باز است چه کتاب ها که می شود بخوانی و چه قهوه ها که می شود بنوشی... چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان می افتد! 🖋
اسفند، اردیبهشتی‌ترین حالتِ زمستان است... از همان ماه های خوبِ خدا که جان می‌دهند برای دل را به خیابان زدن‌های بی‌هوا و قدم زدن‌های طولانی ... انگار تمامِ آدم‌ها، تن‌پوشی از مهربانی به تن کرده اند و لب‌های تمام عابران شهر، در صمیمانه ترین حالتِ لبخند است . اسفند، به گرگ و میشِ صبح می‌مانَد، به خورشیدی در آستانه‌ی طلوع، و به رنگ‌های بنفش و سرد و بی روحی، در آستانه‌ی سبز شدن ... اسفند یعنی زمستان رفتنی‌ست ، یعنی بهار، در راه است ... @deklamedarbad
« قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت » این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود قرار بود مثلاً دلخوریِ مان تا ابد کِش بیاید اما با یک «ببخشید» سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم ! بچگی ها ، در همین سادگی اش قشنگ بود . امان از این بزرگ شدن ... امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی ! حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ، خیرِ سرِمان مثلاً متمدن شده ایم ... خیلی بی صدا می رویم اما برای همیشه ... اما بدونِ بازگشت ... دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم ! 👤
همین روزها؛ اتفاقاتِ خوب، خواهند افتاد؛ درست وسطِ روزمرِگی‌هایمان، دلخوشی‌ها راهشان را گم خواهندکرد و این‌بار به سمتِ ما روانه خواهندشد. شب‌هایی را می‌بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می‌خوابیم و صبح‌هایی که با اشتیاقِ دلخوشی‌های تازه بیدار می‌شویم. من شک ندارم؛ یکی ازهمین روزها... همه چیز درست خواهد شد... @deklamedarbad
کاش اینقدر ادراک و شعور داشته‌باشیم که وقتی کسی کاری به کارمان ندارد، کاری به کارش نداشته‌باشیم. کاش بخل و حسادت و بدخواهی وجودمان را مهار کنیم، یا لااقل وقتی کسی در دوستی و معاشرت، به ما اعتماد کرده و ما را انسانِ دلسوز و لایقی دانسته، بدخواهش نباشیم... نمی‌دانید چه رنج عظیمی‌ست به خودت بیایی و ببینی تمام مدتی که سرت به کار خودت بوده، دقیقا همان آدم‌هایی برای تو بد خواسته‌اند که روی معرفت و شعورشان، حساب می‌کردی..