🟩 یک روزرصبح زود هنوز افتاب نزده بود که دیدم در را بشدت می کوبند، سراسیمه در را باز کردم، مأمون به دنبال امام رضا فرستاده بود و می گفت کار مهمی دارد!
نگران شدم اما دیدم امام آرام و مهربان عبایش را برداشت به راه افتاد.
♦️ اباصلت، محرم اسرار و خادم امام رضا علیه السلام از دید هوش مصنوعی
▪️قسمت اول از تصویرسازی ماجرای شهادت حضرت امام رضا علیه السلام▪️
#مناسبتی #امام_رضا #شهادت_امام_رضا #صفر
🟩 مأمون تا امام رضا علیه السلام را دید، پیشانیش را بوسید و عرض کرد: کجا بودی پسر عمو؟
امام که می دانست این موقع صبح او را برای احوال پرسی به قصر نیاورده اند سکوت کرد!
مأمون، خوشه انگوری را از سبد میوه برداشت و آن را در مقابل امام رضا علیه السلام گرفت و گفت: انگور به این مرغوبی و درشتی کم دیده میشود! انگور بخورید!
امام رضا علیه السلام فرمود: انگور بهشت از این مرغوب تر و بهتر است.
♦️مأمون و امام رضا علیه السلام از دید هوش مصنوعی
▪️قسمت دوم از تصویرسازی ماجرای شهادت حضرت امام رضا علیه السلام▪️
#مناسبتی #امام_رضا #شهادت_امام_رضا #صفر
🟩 مأمون پریشان شد و آثار اضطراب در چهره اش دیده میشد، رو به امام کرد و گفت: چاره ای جز خوردن این انگور نداری!
و بعد چند سرباز مأمون داخل قصر آمدند.
امام پس از خوردن اجباری انگور برگشت، مامون گفت کجا میروی؟!
امام فرمودند:« به همانجا که مرا فرستادی...»
♦️ امام رضا علیه السلام از دید هوش مصنوعی
▪️قسمت سوم از تصویرسازی ماجرای شهادت حضرت امام رضا علیه السلام▪️
#مناسبتی #امام_رضا
🟩اباصلت تعریف می کند:
«امام رضا علیه السلام از دالان قصر بیرون آمد، عبایش را روی سرس انداخته بود، تا او را دیدم فهمیدم اتفاقی رخ داده است، سراسیمه به سوی ایشان دویدم و ایشان را به خانه رساندم و در خانه به شهادت رسید.»
♦️ امام رضا علیه السلام و اباصلت از دید هوش مصنوعی
▪️قسمت چهارم از تصویرسازی ماجرای شهادت حضرت امام رضا علیه السلام▪️
#مناسبتی #امام_رضا