تشییع بهاران
به هرجا خوب میشد دید دلتنگی ایران را
به روی شانه میبردند وقتی مرد میدان را
کدامین شور و غوغا را بگویم در وداع او
نجف یا کربلا را یا همین کرمان و تهران را
نمیدانم که گرمای کدامین عشق اینگونه
به تابستان بدل کردهست سرمای زمستان را
کدامین ابر از این شهر لبتشنه گذر کردهست؟
ببین در کوچه و پسکوچهها جاری باران را
ببین! از هر طرف شوق وصال رود بیتابی
پدید آورده این دریای جوشان و خروشان را...
نه سوزی و نه سرمایی، زمستان است و میبینم
به روی شانههای باغ تشییع بهاران را
کسی بار سفر بربسته از این شهر و بعد از خود
نصیب عاشقانش کرده اندوه فراوان را
کسی که میرود اما نمیگوید که بعد از او
که پاسخ میدهد دلتنگی بیحد یاران را
همان مردی که با فریاد گیرایش تمام عمر
حرم میخواند جمهوری اسلامی ایران را
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #حاج_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab