eitaa logo
انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم
367 دنبال‌کننده
249 عکس
17 ویدیو
21 فایل
کانال اطلاع‌رسانی انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم 🔹️کانال تلگرام انجمن: t.me/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom 🔹️تاربرگ اینستاگرام: www.instagram.com/anjoman_elmii_adabiat_Qom
مشاهده در ایتا
دانلود
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی به قلمروی محبت در خانه‌ای نرفتی که به پاکی‌اش نرفتی و به سختی‌اش نبستی به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی تو که ترک سر نگفتی ز پی‌اش چگونه رفتی تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی مگر از دهان ساقی مددی رسد وگرنه کس از این شراب باقی نرسد به هیچ مستی مگر از عذار سر زد خط آن پسر فروغی که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی
من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ   احساس می‌کنم در بدترین دقایق این شام مرگ‌زای چندین هزار چشمه‌ی خورشید در دلم می‌جوشد از یقین؛ احساس می‌کنم در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زار یأس چندین هزار جنگل شاداب ناگهان می‌روید از زمین.   آه ای یقین گم‌شده، ای ماهی گریز در برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو! من آبگیر صافی‌ام، اینک! به سِحر عشق؛ از برکه‌های آینه راهی به من بجو! من فکر می‌کنم هرگز نبوده دست من این سان بزرگ و شاد.   احساس می‌کنم در چشم من به آبشر اشک سرخ‌گون خورشید بی‌غروب سرودی کشد نفس؛   احساس می‌کنم در هر رگم به هر تپش قلب من کنون بیدارباش قافله‌ای می‌زند جرس.   آمد شبی برهنه‌ام از در چو روح آب در سینه‌اش دو ماهی و در دستش آینه گیسوی خیس او خزه‌بو، چون خزه به‌ هم   من بانگ برکشیدم از آستان یأس: «ــ آه ای یقین یافته، بازت نمی‌نهم!» «ماهی | از دفتر باغ آینه» https://eitaa.com/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم @anjoman_adabiyat_uni_of_Qom