هدایت شده از علی مقدم
شیخ علی مقدمشعرخوانی.mp3
زمان:
حجم:
20.5M
سلام بر قرآن
قصیده ای تقدیم به دو معجزه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) قرآن و امیرالمومنین علیه السلام
#شعرخوانی
روز میلاد امیرالمومنین علیه السلام ۱۳ رجب ۱۴۴۳
۲۶ بهمن ۱۴۰۰
در جمع معتکفین مسجد امام رضا علیه السلام
هیئت مذهبی بنت الحسین علیه السلام
#مدح_مولا
#قصیده
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
@ASI_khorasani
🔹برای حضرت حبیب بن مظاهر علیهالسلام🔹
#قصیده
سخت است از شراب ازل روی پا شدن
از ابتدای مستی اش عاقل نما شدن
سخت است بعد دعوت ساقی چو شیخها
در مسجدی به ذکر و دعا مبتلا شدن
سخت است سخت راحت جان را گذاشتن
در کوی دلبران به عذاب آشنا شدن
سخت است با کهولت جسمی،به وقت وصل
چون آهوان دشت ختا تیز پا شدن
سخت است از غریب رسد نامه بر حبیب
وآنگه چو کوفیانِ وفا بی وفا شدن
اما چه راحت است ز خانه به شوق وصل
آواره تر ز باد رحیل صبا شدن
برخیز ای حبیب که بهتر نبوده از
چوب درخت پیر برای عصا شدن
فارغ ز کار ساحر شامی و مارها
در دست یک کلیم غریب اژدها شدن
ای پشت شاه گرم ز تو نيست کم مقام
همچون عبا به خامس آل عبا شدن
ای نوح عاشقان حسینی مبارک است
اصحاب را.در این یم خون ناخدا شدن
وقتی هدف نشانه گرفتی چه غم ز عمر
قلب کمان هراس ندارد ز تا شدن
از هو شدن به معرکه دل را غمین مساز
آیینه را چه غم بنشیند ز ها شدن
فهمید شان احمد مرسل ز سختی اش
هر کس که کرد عزم حبیب خدا شدن
شمعی چنین نبوده که بعد از خموشی اش
آتش به سر گرفت برای فنا شدن
کار تو بود مردن از بام عشق و بعد
یک یا حسین گفتن و از جای پا شدن
آموخت با دومرتبه جان دادن خودش
یک مرتبه که سخت نباشد فدا شدن
فرق سرش شکافت ز عشق حسین چون
کعبه که قبله گشت از این فرق وا شدن
چون راز سر به مُهر بخندید تا که دید
دارد زبان نیزه سر برملا شدن
ای پیرمرد باده پرستان کربلا
این خاک از تو داشت طلب کیمیا شدن
ای مرد ، زیر قبه ی ارباب یافتم
از نقره ی ضریح تو راه طلا شدن
سخت است بین اهل ریا بی ریا شدن
از برکت وجود گلی.لاله ها شدن
عشاق را چه حاجت طی منازل است
در نیم روز میشود از انبیا شدن
رفتند از جفای سم اسب تا به عرش
گندم به سفره میرسد از آسیا شدن
ای مدعی ز لاف حذر کن که خاک نیز
خونها خورد به مرتبه ی کربلا شدن
اصحاب شاه کرببلا را چه حاجت است
از غیرت مداد سیه رو ثنا شدن
سخت است سخت ساحل آرام دیدن و
در موج خون تپیدن و مرد شنا شدن
مانند حر قبول گنه کاری و سپس
چون کهنه خانه ایی ز خرابی بنا شدن
همچون زهیر بی غم مال و عیال خویش
از خوف خود گذشتن و در او رجا شدن
در عهد دوست مثل سعید ایستادن و
چون تیرهای خورده به جسمش رها شدن
چون عابس از حفاظت جان بگذر و بگیر
از جسم خویش مانع حاجت روا شدن
مانند جون ناز بکش تا رسی به جان
ای ناسزا بکوش برای سزا شدن
خندان چنان بریر بخوان این ترانه را
باید فدای بوسگه مصطفی شدن
ای نو عروس امت عیسی مبارک است
داماد را به خیمه ی گل پاگشا شدن
ننگ است پس گرفتن هدیه، نشان بده
ام وهب، به سر ،ره و رسم عطا شدن
ای مسلم بن عوسجه باشد مبارکت
همراه با حبیب در این ماجرا شدن
ای منبر محاسن مردان کبریا
خون از رگش گذشت به شوق حنا شدن
تنها خداست لایق کار شما و بس
کز بیم زرد گشته زر از خونبها شدن
برخیز ای {غریب}، تو را لذتی ست در
با زور در مناسک عشاق جا شدن
عشق حسین را چو صحابه به جان بخر
ای دل بکوش بهر شبی بوریا شدن
گفت آرزوی ماست،به خواب کسی، حبیب
در بزم روضه مثل تو اهل بکا شدن
#محسن_قاسمی_غریب
@ghasemi_gharib
@anjoman_matla
#امام_علی علیهالسلام
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#قصیده
🔹خطبه🔹
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
زمانِ از تو نوشتن ورق کند پرواز
زمانِ از تو سرودن قلم شود الوار
زبان به مدح تو واکردن آنچنان سخت است
که بین جمع کند یل به ضعف خود اقرار
تو آنچنان که تویی روبروی آینه باش
نه در مقابل این پای تا به سر زنگار
کرامت تو به هر بیت، بیت خواهد داد
مراست در پی هر یک، هزار استغفار...
روایتیست شریف از کتاب القطره
که قطرهایست ز دریا و وصف توست بحار
که بَر نِشاند تو را جای خویش بر منبر
امیر قصر کلام و عمارت گفتار
امام خطبه طلب کرد خطبهای از تو
ولیِّ راز طلب کرد سِرّی از اسرار
تو بر بلندی کوه تواضع و تسلیم
شبیه فاطمه در مشی و قول و حلم و وقار
کسی ندیده چنین ماهتاب بر منبر
کسی ندیده چنین آفتاب در انظار
زبان به خطبه گشودی و مرتضی مدهوش
شبیه عاشق و معشوق لحظۀ دیدار
پس از ثنای الهی و نعت مصطفوی
چه گوید آنکه علی راست تاج ایل و تبار؟
علیست باب الهی علیست حصن حصین
علیست پرسش اول علیست آخر کار
موالیان علی مؤمناند و گوهر قدر
و منکران علی کافرند و بیمقدار
چنان مدیح علی از زبان پاک حسن
نشست بر دل کروبیان عرشسوار
که مرتضی به تو بر زد صلا: «بِنَفسی اَنت»
فدای لفظ تو جان نبی بگیر قرار
فدای تو پدر و مادرم که فضل تو را
هزار لوح و مُجَلّد نیاورد به شمار
ثنای حُسن تو گفتن بهشت شاعرهاست
ثنای حُسن تو گفتهست حیدر کرار
#هادی_جانفدا
@anjoman_matla
#امام_رضا علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹به رسم دعبل🔹
به خاکش سجده کن، روحالامین گسترده بال اینجا
بیا تا عرش بالا بر ملائک هم ببال اینجا
بیا در روضۀ رضوان بخوان یاسین و الرحمان
ببین انوار «یَبقی وجهُ ربِّک ذوالجلال» اینجا
ببین اسماء حسنی را، صفات حقتعالی را
جلیل اینجا، جلال اینجا، جمیل اینجا، جمال اینجا
به هنگام اذان عطر محمد در حرم جاریست
از آن گلدسته دارد شوق گلبانگ بلال اینجا
به طور زادۀ موسی بخوان «ألعزّةُ للّه»
ببین فرعونیان را سرنگون و پایمال اینجا
به شوق مسجدالاقصی به صحن قدس داخل شو
بزن طومار اسرائیل را مهر زوال اینجا
نه شرقی و نه غربی را بخوان از صحن جمهوری
ببین با دین سیاست را به دور از انفعال اینجا
حرم در موزه هم آموزههایی از کرم دارد
بنازم قهرمانی را که میبخشد مدال اینجا
هوای صحن بر مهمان، حیاتی تازه میبخشد
چقدر از این پذیرایی میآید دل به حال اینجا
فرشته مانده روی فرش، اینجا فرش یا عرش است؟
عجب دارد زمین با آسمانها اتصال اینجا
در این آیینههای دلشکسته ذرهای غم نیست
غبارش میبرد از سینهها گرد ملال اینجا
امام مهربانتر از پدر از حالت آگاه است
برای مال دنیا ای دل غافل! منال اینجا
حریم عالِم آل محمد عالَمِ علم است
که هر علّامه میجوید جواب هر سؤال اینجا
عیون حکمت از انوار «اخبارالرضا» جاریست
حدیث اینجا، کلام اینجا، بحار اینجا، خصال اینجا
اشاراتش در این دارالشفا قانون اکسیر است
که با طبالرضا هر طبع یابد اعتدال اینجا
نهتنها با نگاهی کور مادرزاد بینا شد
درست آن لحظه گوش کر شنید آواز لال اینجا
طواف قبلۀ هفتم صفایی فوق حج دارد
خوش آن حاجی که تا معراج مییابد مجال اینجا
بخوان با آسمانها «سَبِّح اسمَ ربِّک الأعلی»
به خاکش سجده کن شکرانۀ فیض وصال اینجا
به رسم دعبل ای دل! دم بزن از اهلبیت وحی
دم روحالقدس میپرورد سِحر حلال اینجا
أقول «اُنظُر إلی ما قال، لا تَنظُر إلی مَن قال»
قبولم کن که با عشق تو دارم قیل و قال اینجا
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
«مطلع» را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
هدایت شده از علی مقدم
شیخ علی مقدمشعرخوانی.mp3
زمان:
حجم:
20.5M
قصیده ای تقدیم به قرآن و امیرالمومنین علیه السلام
#شعرخوانی
روز میلاد امیرالمومنین علیه السلام ۱۳ رجب ۱۴۴۳
در جمع معتکفین مسجد امام رضا علیه السلام
هیئت مذهبی بنت الحسین علیه السلام
#مدح_مولا #قصیده #عاصی_خراسانی #علی_مقدم
https://eitaa.com/joinchat/3757244420C1143bd604a
هدایت شده از مُقَطَّعات
#محرم_۱۴۴۷
#شب_چهارم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#قصیده
#محرم_۱۴۰۴
زنی به وسعت پنجاه سال غصه و غم
پر از اراده و همت مصمم و محکم
زنی به هیبت شیر خدا و شمشیرش
که در برابر ظلم ایستاده مستحکم
زنی به عصمت زهرا زنی به لحن علی
علی و فاطمه انگار هر دو تا با هم
صلابت علوی استقامت زهرا
وفا و مهر و شجاعت ملاطفت توام
علیمه صابره معصومه زینت مولا
عزیزه محترمه همچو فاطمه اعظم
به غیر فاطمه و جده اش خدیجه رواست
زنان دهر کنیز درش شوند از دم
دگر چه جای تعجب که بر در حرمش
ستاده باشند آسیه هاجر و مریم
مرا چه قدر که مدحش کنم مگر جبریل
مکاتبت کند از او دو خط به لوح و قلم
نه من که قدرت مدحش ندارم از لالی
زبان دهر بود در ثنای او اَبکَم
کسی که عالمه ی بی معلمه باشد
به جاه و شوکت و شانش نمیرسد عقلم
فهیمه ای که ندارد مفهمه نزدش
تمام مجتهدانند طفل لایعلم
گذاشت پشت سر آن تندباد حادثه را
ولی نیفتاد از روی دوش او پرچم
اگر نبود به دوشش علم ، تن اسلام
چه بود غیر ستونی سراسرش اَثلَم؟
تمام سلسله انبیا است مدیونش
ابوالبشر آدم تا ابوالاُمَم خاتم
شهید معجر اویند اکبر و اصغر
رهین همت اویند عالم و آدم
اسیر نیست اسارت صلاح زینب بود
ندیده چشم جهان بانویی چنین افخم
نگاه کردم و دیدم فتاوی همه را
در عشق از همه اعلام زینب است اعلم
هدایت است کلامش چنان کلام الله
چه جای شک که بود لِلَّتی هِیَ اَقوَم
به خاک گشت مبدل تمام کاخ یزید
گذاشت پای در این راه آنچنان مُبرم
به شرط هجرت با پادشاه ملک بلا
کنار سفره ی عقدش به شوی گفته نعم
خلیله است اگر طفل میبرد به منا
وگرنه نیست از او مادری به دهر اَرحَم
خدای را همه دم شاکرم که روز ازل
به خاکساری درگاه او شدم ملزم
بتابم از در او روی تا قیامت لَن
بگیرم از سر دل مهر پاک او را لَم
به یاد روضه جانگاه او خدای نعیم
چنانچه گریه نکردم فرودم آر نقم
ببین چه گریه کنانی به پاش میریزند
یکی فرات یکی دجله و آن یکی زمزم
ولی نه بسکه عظیم است داغ این بستان
فرات و دجله و زمزم نیند جز شبنم
فرات و دجله ای از چشمهای خود دارم
به این امید که روزی شوم نمی از یم
به حشر نیز لباس عزای زینب را
عوض نمیکنم آری به بُرد ابریشم
به محضرش چوکنم خاک،تن به استشهاد
نمیرسند به گَردم تمام عَدن و ارَم
رکاب داشت رکابی به استقامت عرش
به روی زانوی عباس میگذاشت قدم
به سوگ نام بلندش بلند گریه کنید
که راه مرثیه را باز میکند کم کم
رواست چشم عوالم بر او کند گریه
که گریه کرده برایش پیمبر اکرم
زیاد گریه کنید آنقدر که سیل شود
که نیست روضه ی او جای گریه ی نم نم
شنیده ام که به بزم شراب برده شده است
بمیرد ای کاش از این مصیبتش عالم
به آستین لباسی که مندرس شده بود
گرفته بود رخ از چشمهای نامحرم
تمام راه به دستش طناب بود و به پا
نداشت کفش مناسب به غیر زخم و ورم
عنان مرکب او دست غیر افتاده است
همیشه ماتم و مبهوت از چنین ماتم
چه دست داد به زینب که عصر عاشورا
رسید بر تن بی سر ولی به قامت خم
ز فرط ضربه به حنجر نمیشود فهمید
که زیر هست صدای بریده ات یا بَم
شکسته است و به تاراج رفته و مسموم
سراسر بدن از سُم تمام قلب از سَم
هزار نیزه و شمشیر و سنگ و تیر و عصا
شدند در بدن پاره پاره ات مدغم
چه کس برید سرت را در آن شلوغی ها
برای زینب کبری است همچنان مبهم
هزار چشم اگر همزمان نگاه کنند
نمیرسند به تشخیص این تن درهم
هزار زخم دهن باز در یکی پیکر
افاقه کی کند اینگونه زخم را مرهم
قلم شکست در این بیت و با تمام وجود
به جای زینب کبری نوشت حضرت غم
#محمد_علی_بقایی
#مقطعات
https://eitaa.com/moghattaat