eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3هزار ویدیو
278 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
22.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نام این شهید را شنیده بودید؟ 💠🌹 شهید محسن زیارتی
27.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" تصاویری زیبا و دیدنی از پادگان دوکوهه با گفتاری شنیدنی از : ‌‌‌‌‌‌‌‌اگر بپرسی دوكوهه كجاست، چه جوابی بدهیم؟ بگوییم دوكوهه پادگانی است در نزدیكی اندیمشك كه بسیجی ها را در خود جای می داد و بعد سكوت كنیم..؟ گفته‌اند: شرف المكان بالمكین ( اعتبار مكان‌ها به انسان‌هایی است كه در آنها زیسته‌اند ) و چه خوب گفته‌اند. دوكوهه پادگانی است در نزدیكی اندیمشك كه سال‌های سال با شهدا زیسته است، با بسیجی ها، و همه‌ی سر مطلب در همین‌جاست. اگر شهدا نبودند و بسیجی ها، آنچه می ماند پادگانی بود درندشت، با زمین‌هایی آسفالته ، خشك و كم دار و درخت ، ساختمان‌هایی معمولی ، كوتاه و بلند، و تیرك‌هایی كه بر آن پرچم نصب كرده‌اند. اما دوكوهه سال‌ها با شهدا زیسته است ، با بسیجی ها، و از آنها روح گرفته است؛ روحی جاودانه. دوكوهه، تو یك پادگان نیستی، تو قطعه‌ای از خاك كربلایی، چرا كه یاران عاشورایی سیدالشهداء را به قافله‌ی او رسانده‌ای... ای دوكوهه ، تو را با خدا چه عهدی بود كه از این كرامت برخوردار شدی و خاك زمین تو سجده‌گاه یاران خمینی شد؟ جا دارد كه دوكوهه مزار عشاق باشد، زیارتگاه عشاقی كه از قافله‌ی شهداء جا مانده‌اند. تو را دوست دارم ای دوكوهه، تو را دوست دارم كه بوی بهشت می دهی. تو را دوست دارم كه تو با حسینم آشنا كردی. دوكوهه ، آیا دوست داری كه پادگان یاران امام مهدی (عج) نیز باشی..؟ پس منتظر باش..! " یاد باد یاد مردان مرد... https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
✨با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد! 🔹صد و شصت و یکمین هفته از برنامه”با این ستاره ها” 🎤 راوی: سید علیرضا آل داوود 🎙 مداح: حاج حسین آل حبیب ⏰ پنجشنبه هشتم شهریور ماه از نماز مغرب و عشاء 📍 طهران ، بزرگترین گلزار شهدای جهان ، قطعه ۴۰ @ghete_40 @emtedade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست... و از آن روز سرم میل بریدن دارد:)❤️ اثری از خادم الشهدا: زهراامین زاده •شعارسال راهیان نور• @rahianenoor_news
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌴 پنجشنبه است و ياد عزیزان آسمانی🕊🕊 💔 پنج شنبه ها بر مزار خاطرات اشکِ ردّی از سلام نگاهت را خواهم سرود بر پیچک تنهایی یادت....
✅ طاهره نیکوییان مادر سه شهید خرمشهر، شهناز، حسین و ناصر حاجی شاه به فرزندان شهیدش پیوست پیکراین مادر شهید روز جمعه ۹ شهریور ساعت ۱۰.۳۰ در قطعه ۱۹ بهشت زهرا تهران به خاک سپرده می‌شود.. @alvaresinchannel
.. با صورتی پـر از اشـک فریـاد زد: «خدایا! یعنی نمی‌خواهی دستانم را بگیری؟!» 🌷 مسـعود خـواب عجیبی دیده بود؛ تعـدادی از دوستان شهید او در آسمان نشسته‌اند و یک صندلی خـالی کنارشان باقی مانده. مسـعود به سمت‌شان می‌رود؛ امـا آنهـا فاصـله می‌گیـرند!. بـا التمــاس می‌گـوید: «مـن را هــم ببــرید!» شهـید افتخاری‌پور صندلی را نشـان می‌دهد و می‌گـوید: «ایـن جایگـاه توست؛ امـا نـه حـالا! به زودی به مـا ملحـق می‌شوی.» 🌷 مسعود همیشه می‌گفت: «آرزو دارم هنگام شهادت، بدون سر به پیشگاه امام حسین (ع) برسم.» 🌹 ذاکـر بااخـلاص گـردان عمـار لشـکر حضرت رسـول(ص)، درحماسه تنگه ابوقریب با تن زخم خورده، اسیر دشمن می شود و یک سال پس از پایان جنـگ تحمیلی، پیکـر بی سـر او به آغوش میهن باز میگردد. مزار مطهـر: بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۴۰ ردیف ۵۲  شماره ۲۲
غواصان قبل از آن که تنشان را به آب بزنند دلشان را به دریا زدند ..(:💔 @khadem_koolebar
🔸 ضیافت سرداران بی پلاک و غبارروبی مزار شهدای گمنام شهرک وحدت 🌹به نیت شهید عبدالحمید سیدان 🌹 🎙 باروایتگری : حاج هادی خلیلی 🎙 قرائت زیارت آل یاسین با نوای : کربلایی امیدمهدی‌‌‌زاده 👈 جمعه ۹ شهریور ماه از ساعت۲۰ 👈 یادمان شهدای گمنام شهرک وحدت ( ویژه خواهران و برادران )
📚دانلود کتاب رایگان 🔖به مناسبت ۲۸ صفر ،رحلت پیامبر عظیم الشان السلام 📙📘📗📕📒📔📓 📙از شبهه تا فتنه 👈دانلود 📘ره توشه زائران کوی دوست👈دانلود 📗صبح صادق👈دانلود 📕فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام👈دانلود 📒کودکانه،سلام ای گل محمدی👈دانلود 📔جلد اول پیشوایان هدایت👈دانلود 📓تاریخ خلفا از رحلت پیامبر👈دانلود 📙پیامبر امی،شهیدمطهری👈دانلود 📙📘📗📕📒📔📓
🌱 ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ - آغازعملیات کربلای ۲ ⚪️ عراق در بهار سال ۶۵ ارتفاع سوق الجیشی ۲۵۱۹ را در منطقه حاج عمران را به تصرف خود درآورد. ارتفاع مزبور به دلیل تسلط کاملی که بر شهرها و ارتفاعات مجاور خود داشت، برای ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. دشمن نیز از میزان حساسیت ما روی این ارتفاعات آگاه بود و خود را کاملاً برای پاسخ تک ایران آماده کرده بود ولی زمان آن را نمی‌دانست. با این توصیف، رعایت اصل غافلگیری در این عملیات میسر نبود. از طرفی عراقیها در بلندای ارتفاع که ظرفیت حداکثر یک گردان را داشت، یک تیپ با لایه های دفاعی متعدد، همراه با نیروی احتیاط مستقر کرده بود. همه این عوامل باعث پیچیده شدن کار روی این منطقه می شد. بهر ترتیب عملیات در شب دهم شهریور ۶۵ با هدف تصرف ارتفاع ۲۵۱۹ و منطقه حاج عمران آغاز شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی مستند از عملیات کربلای۲ و دقیقا همان محلی را روی قله نشان میدهد که بولدوزر جاده نیمه کاره را رها کرده و آنجابودکه شهید کاوه به امدادگران گفت مرا رو به قبله بگذارید و بروید مجروحان را نجات دهید 🌱 ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🗓 ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۲ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
💠 خاطره ای از اعزام نیروهای تخریب برای راوی: جعفر طهماسبی (از لشگر ۱۰ سیدالشهداء-ع) ⏳ یک هفته به مانده بود مقر تخریب لشگر ۱۰ در قلاجه (بین راه اسلام آباد_ایلام) بود. آماده می‌شدیم برای محرم سال ۶۵ آمادگی از این جهت که ساک ها رو بسته بودیم برای رفتن مرخصی . اکثر بچه ها می‌خواستن دهه ی اول محرم رو تهران باشند. از منطقه هم قول و قرار برای حسینیه لباس فروشها و مسجد جامع بازار تهران گذشته بودند و ما هم که هیات داشتیم خوشحال بودیم که امسال محرم لااقل به هیئت های عزادارمان می‌رسیم. اما دستوری همۀ این امید و آرزوها رو به فنا داد و فرمان دادند که گردان‌ها و واحدهای لشگر به منطقه پیرانشهر حرکت کنند. ▫️غروب روز جمعه ۷ شهریور ۶۵ از قَلاجِه با دو تا اتوبوس راه افتادیم شب را در مسجد ترک های باختران به صبح رسونیدیم مسجد خیلی شلوغ بود رزمنده های زیادی توی شبستان مسجد خوابیده بودند من تا صبح از صدای خرناسه بعضی ها خوابم نبرد. بلافاصله بعد از نماز صبح سفره ها رو انداختند و صبحانه خوردیم و راه افتادیم به سمت سنندج. دو تا اتوبوس بودیم دو تا اتوبوسمان هم خیلی تمیز و شیک بود. یادم هست اتوبوسی که ما در آن بودیم "ایران پیما" بود و راننده اش ماشین رو از تمیزی برق انداخته بود. وقتی وارد اتوبوس شدم گفتم : خدا رو شکر ، یه بار ما رو آدم حساب کردند و یک ماشین خوب برای ما فرستادند. یک راست رفتم صندلی آخر اتوبوس یه جای دنج پیدا کردم. قبل از نماز ظهر و عصر رسیدیم به سپاه بوکان آنجا نماز ظهر و عصر را خواندیم و نهار هم خوردیم و حدود ساعت ۲ بعد از ظهر بود که به سمت نقده حرکت کردیم. من کف اتوبوس چفیه ام را پهن کردم و خوابیدم.. البته راننده و کمکش یه خورده غر غر کردند اما مهم نبود. مست خواب بودم که یک صدای عجیبی آمد. مثل اینکه چیزی به عقب ماشین ما خورد و من که کف ماشین خوابیده بودم سر خوردم تا دم درب اتوبوس. همه ی بچه ها از خواب پریده بودند و هر کسی یه ذکری می گفت: یکی می گفت یا زهرا(س) یکی یا حسین و یا ابالفضل من که کف اتوبوس بودم و از چیزی خبر نداشتم با زحمت از میان صندلی ها و بچه هایی که به سمت درب اتوبوس هجوم آورده بودند خودم رو بالا کشیدم و با تعجب پرسیدم چی شده؟؟ چرا اینقدر شلوغش می کنید!!! که نگاهم به سمت راست جاده و پشت ماشین افتاد. اتوبوس پشت سری ما از پل مسیر جاده غلطید و به پهلوی راست روی زمین افتاد. اینبار خودم با همه ی وجودم یه یا ابالفضل(ع) گفتم. اتوبوس ما چند متری جلو رفت و راننده از ماشین پایین پرید و من هم پایین رفتم هی می گفتم خدایا به ما رحم کن... خدایا بچه هامون چیزیشون نشده باشه. شیشه جلوی ماشین خورد شده بود و راننده از شیشه آمد بیرون و پشت سرش یکی یکی بچه ها بیرون آمدن. در کمال ناباوری همه ی تخریبچی ها سالم بودند فقط یکی از بچه ها یک خورده گوشه ی پایش زخم شده بود که با یک چسب زخم مشکل حل شد. وسایل بچه ها توی صندوق اتوبوس بود که به علت ترکیدن گالن های گازوئیل آلوده شده بود. همه ی وسایل را از دو تا اتوبوس خالی کردیم اتوبوس دوم که چپ کرده بود و اتوبوس اول هم که ما بودیم در اثر ضربه ای که به موتورش خورده بود از کار افتاده بود. به خنده گفتم: بخشگی شانس... یه بار یه اتوبوس خوب برای ما اومد و این هم شد سرنوشت ما.‼️ راننده دو تا اتوبوس توی سر خودشون می زدند . چون هم اتوبوس ها صدمه دیده بود و هم اینکه نگران بودند اگر هوا تاریک بشه با نا امنی جاده ها چه کنند!! خطر هجوم ضدانقلاب یود.... از طریق بی سیم یکی از پایگاه های تامین جاده که در نزدیکی ما بود خبر تصادف را دادند و یک ساعتی طول کشید که ماشین آمد و قبل از غروب آفتاب به شهر نقده رسیدیم. مقر بچه های تخریب لشگر داخل یک هنرستان بود و نماز جماعت مغرب و عشاء رو به جماعت خواندیم و بعد از نماز چون روزهای قبل از ماه محرم بود مجلس عزاداری برگزار شد. شهید حسن مقدم آن شب حال خوبی داشت. و بعد از خواندن من ، او مجلس را به دست گرفت. یادم میاد آن شب توسل به حضرت مسلم (ع) داشتیم. شهید مقدم توی ناله ها و گریه هاش می گفت: ارباب جان. حالا که میری کربلا یه خورده آهسته برو ما هم برسیم. و شهید حسن مقدم نیمه شب دهمین روز شهریورماه ۱۳۶۵ میهمان اربابش شد روحش شاد
🚩🚩 عاشورایی که قبل از محرم به پا شد 🌿 شهریور ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۲ - منطقه حاج عمران طرح مانور: محور راست، شامل ارتفاعات گردکوه (معروف به شهید صدر)، تخت سنگی، تپه شهدا و تپه سرخ و 2 محور چپ، شامل ارتفاعات 2519، واراس و یال های آن، تپه تخم مرغی، شیار «اِنِه» و دو یال ارتفاع سَکران . فرماندهی این عملیات را قرارگاه سیدالشهدا(ع)، نیروی زمینی سپاه عهده دار بود. با شرکت یک تیپ از لشکر 10 سیدالشهدا(ع)، تیپ 9 بدر، 12 قائم، 21 امام رضا، 105 قدس، 155 شهدا - در مجموع به استعداد 28 گردان از سپاه هدف های عملیات عبارت بودند از: ترمیم خط پدافندی، خارج کردن عقبه خودی از دید و تیر دشمن و دستیابی به راهکارهای مناسب به منظور عمق دادن به منطقه برای عملیات بعدی. 🌱 در این عملیات، محمود کاوه، سردار شجاع سپاه اسلام بشهادت رسید🕊🕊 🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱ا 📷 👆خداحافظی بچه های تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) برای اعزام یه منطقه عملیاتی •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: واقعه دفاع مقدس یک برهه برجسته و مهم از تاریخ انقلاب است 🔹 بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت 📲 پخش زنده مراسم را از اینجا ببینید👇 Farsi.khamenei.ir/live
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 ✔️ تا دقایقی دیگه بچه ها درگیر میشند 🔻 منطقه ی حاج عمران مسیری که بچه های لشگر10 باید ستون کشی کنند و به دشمن برسند سراشیبی تند است چند ساعت طول میکشه تا به انتهای دره برسی گردان حضرت علی اصغر(ع) نیم ساعت زودتر حرکت کرد و بعد گردان حضرت قاسم(ع) گردان علی اصغر(ع) باید خط رو بشکنه و بعد گردان حضرت قاسم از اون ها عبور کنه و ادامه کار. یگان های دیگه هم ماموریت دارند برای فتح ارتفاعات. لشگر ما دره رو سرازیر شده و بعد در دشت ماموریت ادامه عملیات رو داره. مثل اینکه دشمن هوشیار شده. و بعد ادامه اتفاقات.. یاد شب های حمله می افتم وقتی آدم شتاب رفتن داشت از نگاهش چقدر گل میریخت حرف هایش چقدر گل میکاشت -ی_اون_هایی_که_شهید_شدند_بخیر @alvaresinchannel
محدوده عملیاتی منطقه عمومی پیرانشهر- حاج عمران تاریخ 10 شهریورماه 1365 @alvaresinchannel
🌷متولد ۱۰ شهریور ۱۳۴۰ 🌱شهادت ۴ تیر ۱۳۶۷ 🌴 ما این را برای پایداری انقلاب پوشیده ایم و باید با سرخ گردد. فرمانده‌ی قرارگاه به کلی سری نصرت و سپاه ششم امام جعفر صادق ( ع) علی هاشمی که بود؟! شهید علی هاشمی در ۱۰ شهریور سال ۱۳۴۰ در اهواز متولد شد. قبل از شروع جنگ علی هاشمی و یارانش، جوانان انقلابی دشت آزادگان را سامان دادند و اقدام به تشکیل سپاه حمیدیه نمودند. در سومین سال جنگ به فرماندهی قرارگاه به کلی سری نصرت انتخاب شد. فرماندهی که هم داشت و هم . در واقع او پیچیده ترین و پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ، قرارگاه نصرت را تشکیل داد.
16.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | "آیا سردار هور را می شناسید؟" ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 💠 ، فرمانده سپاه ششم و قرارگاه سرّی نصرت
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ فیلم و تصاویر "سردار هور"، شهید علی هاشمی، فرمانده سپاه ششم و قرارگاه سرّی نصرت
🌴۱۰ شهریور سال ۶۵ 🇮🇷 . ▪️عملیات کربلای ۲ در منطقه‌ای به وسعت تقریبی ۵۰ کیلومتر مربع از جبهه‌های شمالی نبرد در تاریخ ۱۰ شهریور ماه ۶۵ اجرا شد. در این عملیات بار دیگر ارتفاعاتی در منطقه حاج عمران به تصرف ایران درآمد. همچنین در اين عمليات، دشمن كه از تسلط خويش بر مناطق حساس مايوس شده بود، بر خلاف مقررات بين‌المللي، دست به حمله شيميايي زد اما با این وجود، متحمل ۳۰۰۰ نفر کشته و زخمی و ۲۰۰ نفر اسیر شد. لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) نیز در این عملیات با استعداد ۵ گردان با رمز یا ابا عبدالله الحسین ادرکنی وارد عمل شد و تا تاریخ ۲۵ /۷/ ۶۵ در منطقه باقی ماند. از جمله شهدای شاخص لشکر در این عملیات شهيد محمود كاوه، فرمانده دلاور لشكر ويژه شهدا بود. 
امام خامنہ‌ای روحی فداه : انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهــدا.. نگذارید یاد شهـدا فراموش شود ‌✅« انجمن راویان فتح البرز » @anjoman_raviyan_fath_alborz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ راوی دفاع مقدس : برادر حاج علی ساسان نژاد « انجمن راویان فتح البرز » https://eitaa.com/joinchat/182583299Ceebf5bb797
✅« انجمن راویان فتح البرز » @anjoman_raviyan_fath_alborz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 10 شهریور سال 1365 صبح عملیات کربلای2 ✍️✍️ راوی: جعفرطهاسبی 🔶 اتیش دشمن روی بچه ها قفل شده بود و از زمین و آسمون آتیش میریخت و شب از نیمه گذشته بود و هر چه میگذشت به صبح و روشنایی هوا نزدیک و فرمانده ها نگرانتر میشدند . دستور رسید که تا هوا روشن نشده نیروها رو از منطقه درگیری خارج کنید. همه متحیر بودند که چه اتفاقی افتاده اما دستور این بود وباید اجرا میشد. در مسیر برگشت پشت یک تخته سنگ دیدم که همراه بچه های تخریب مامور به گردان علی اصغر(ع) نشسته. تا من و دید اومد به سمتم و گفت حسن هم پرید. گفتم اکبر چی میگی؟؟؟ گفت پشت میدون مین خمپاره خورد وسط بچه ها و حسن هم یک ترکش بزرگ خورد توی سرش و شهید شد . خبر شهادت حسن برای من که روحیات او رو روزهای آخر دیده بودم غیر منتظره نبود اما نگران بودم پیکر حسن روی زمین بمونه. به گفتم من میرم سمت بچه ها و بر میگردم .. اما آتش تیربارهای دشمن و انفجار پی در پی خمپاره ها اجازه نمیداد و از طرفی هم بوی باروت و سوختن خارو خاشاک تنفس رو مشکل کرده بود و صدای سرفه بچه هایی که عقب میومدند به گوش میرسید.. به فکرم رسید که بچه ها رو عقب ببریم و بعد بیاییم سروقت حسن. نگران بودیم که در مسیر برگشت چون بچه ها با عجله عقب میان وارد شوند . دو گردان نیرو پائین رفته بودند و باید بالا میومدند. جاده ای که نبود و همه مسیر صخره ای و سنگلاخ بود و من هم با عملیات رفته بودم و آنقدر روی صخره ها دویده بودم که کف کتونی ام نازک شده بود و پاهام رو اذیت میکرد. در مسیر بالا اومدن داشت نماز صبح قضا میشد و بگو مگو بود که نماز صبح چه جوری بخونیم. من هنوز وضو داشتم و در پناه یه تخته سنگ به طوری که ترکش نخورم یه نماز صبح سه سوته عملیاتی خوندم و بالاخره با وضو و بی وضو خیلی ها نماز خوندن و به سمت بالای ارتفاع راه افتادیم. بخش زیادی از مجروح ها و نیروهای خسته از عملیات رو تا آوردیم و قدری استراحت کردیم و نزدیک ظهر بود که آماده شدیم برای رفتن به محل شهادت بچه ها که فرماندهان اجازه ندادند و گفتند احتمال اینکه به اسارت دشمن بیفتید خیلی زیاده و هرچه اصرار کردیم اجازه ندادند. عملیات کربلای 2 واقعا کربلایی بود مجروح های عملیات به سختی و طی چند روز بالا آورده شدند و شهدای عملیات خیلی هاشون یکی دو ماه بدنهاشون روی زمین افتاده بود. 5 روز تا محرم مونده بود و آوردند یک از شهادت اربابش امام حسین علیه السلام گذشته بود .یعنی بیش از 50 روز بدن روضه خون 19 ساله مثل اربابش روی زمین قرار داشت . آرزویش این بود که به اربابش برسد و به آرزوش رسید و ما موندیم که برای امام حسین (ع) سینه بزنیم . حالا ما سینه هامون در فراق اونا تنگ شده ایکاش اونا هم پیش اربابشون امام حسین علیه السلام دلتنگ ما بشند و نام ما رو ببرند و یادی از ما کنند. 🌿🌸 🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ها لشگر10 مامور به (ع) در هستند قرار بود معبر رزمندگان برای حمله به را باز کنند که در اثر به این روز افتادند. این تصویر در صبح روز 10 شهریورماه 65 هنگام بالا آمدن از به سمت بالای به ثبت رسیده. @alvaresinchannel