♻️ دی، ماه مناسبتها
🔰 دی ماه، شاید پر مناسبتترین ماه سال باشد و همین نکته میتواند بهانه خوبی باشد برای جهاد تبیین و بازخوانی هر یک از این حوادث...
🔸 ۲ دی: ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) روز مادر و مقام زن/ تولد حضرت امامخمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی به ماه قمری
🔸 ۳ دی: عملیات کربلای ۴ (۱۳۶۵)
🔸 ۵ دی: ولادت حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام)
🔸 ۹ دی: روز بصیرت (حضور میلیونی مردم در خیابانها علیه فتنهگران در سال ۸۸) و میثاق امت با ولایت
🔸 ۱۱ دی: ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی رحمةالله علیه به گورباچوف مدتی قبل از فروپاشی شوروی سابق (۱۳۶۷) و ارتحال آیت الله مجتبی تهرانی (۱۳۹۱)
🔸 ۱۲ دی: رحلت علامه مصباح رضوان الله تعالی علیه (۱۳۹۹) و شهادت آیتالله نمر باقر النمر (۱۳۹۴)
🔸 ۱۳ دی: ولادت امام باقر (علیه السلام) شب لیله الرغائب
🔸 ۱۳ دی: ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، روز جهانی مقاومت (۱۳۹۸)
🔸 ۱۳ دی: ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی (رحمت الله علیه) به کورباچف
🔸 ۱۵ دی: روز شهادت امام هادی (علیه السلام)
🔸 ۱۵ دی: شهادت سرلشکر منصور ستاری (۱۳۷۳)
🔸 ۱۶ دی: حماسه خونین شهدای هویزه و شهادت حسین علمالهدی، روز شهدای دانشجو (۱۳۵۹)
🔸 ۱۷ دی: اجرای توطئه استعماری کشف حجاب به دست رضاخان (۱۳۱۴)
🔸۱۸ دی: شهادت حاج احمد کاظمی و یارانش
🔸 ۱۹ دی: قیام خونین مردم قم (۱۳۵۶) عملیات کربلای ۵ (۱۳۶۵) فوت هاشمی رفسنجانی در استخر (۱۳۹۵)
🔸 ۲۰ دی: سالروز شهادت امیرکبیر (۱۲۳۰)
🔸 ۲۱ دی: شهادت مصطفی احمدی روشن از شهدای هستهای (۱۳۹۰)
🔸 ۲۲ دی: ولادت امام جواد (علیه السلام)
🔸 ۲۲ دی: شهادت مسعود علیمحمدی از شهدای هستهای (۱۳۸۸)
🔸 ۲۲ دی: تشکیل شورای انقلاب به فرمان حضرت امام (۱۳۵۷)
🔸 ۲۵ دی: روز ولادت امام علی (علیه السلام) آغاز ایام البیض و اعتکاف/ روز پدر
🔸 ۲۶ دی: فرار شاه معدوم (۱۳۵۷)
🔸 ۲۷ دی: تغییر قبله از بیتالمقدس به مکه معظمه
🔸 ۲۷ دی: روز وفات حضرت زینب (علیها السلام)
🔸 ۲۷ دی: شهادت نواب صفوی و چند تن از جمعیت فدائیان اسلام (۱۳۳۴)
🔸 ۲۹ دی: روز غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 فرمانده گردان نانوایان
⚪️ کربلایی زهرا (کل زهرا اسدی), مادر شهید محمد جواد زادخوش...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 داستان زنانی که نان نداشتند ولی نان سال های جبهه ها را می پختند
💠 سومین روز از هفته دفاع مقدس
روز «زنان و خانواده» 🌱
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
🌿داستان زنان صَدخَرو👆
روستای صدخرو سبزوار یکی از هزاران روستایی است که در سالهای دفاع مقدس، به پشتیبانی ازجنگ مشغول بود. اما در تاریخ جنگ کمتر بنقش این روستاها پرداخته شده و با بیمهری تاریخنگاران مواجه بوده است
دشمن آمده بود خانه بسوزاند،اما زنان روستا دست روی دست نگذاشتند.شروع کردند به نان پختن برای جبهه، نان و کلوچه، آش و مربا و… هرچه از دستشان برمیآمد،دریغ نمیکردند.آنها خانه را میدان نبرد دیدند و خودشان را بمیان مهلکه انداختند.همپای مردانشان کارمیکردند و جهاد. خواهری که سلمان هراتی در یکی از شعرهایش تصویر کرده است، یکی از هزاران زن روستایی است که برای رزمندگان دستکش میبافته یا شال گردن و کلاه: تو میخواهی خواهرم فرصت نکند/ برای رزمندگان دستکش ببافد...
امام خمینی درباره عظمت کار این زنان فرمود: «من وقتیکه در تلویزیون میبینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح،ارزشی برای آنها در دلم احساس میکنم که برای کسی دیگر نمیتوانم آنطور ارزش قائل شوم.آنها یک کارهایی که میکنند که دنبالش توقع اینکه یک مقام یا یک پستی را اشغال کنند،با یک چیزی از مردم خواهش کنند؛هیچ این مسائل نیست،بلکه سربازان گمنامی هستند که درجبههها بایدگفت مشغول جهاد هستند »
37.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پشتیبانی مردمی از جبهه ها | روایت های جان سوز بانوان از پشت جبهه
دوران جنگ تحمیلی
⚪️ بازپخش بمناسبت #روز_زن
یک فنجان کتاب☕📖
برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت چهل و نهم:
بعد از خاک سپاری خواب دیدم که زینب آمده و به من میگوید: مامان غصه من رو نخوری برای من گریه نکن من حوزه نجف اشرف درس میخونم آن شب توی خواب خیلی قشنگ شده بود بعد از انقلاب تصمیم گرفته بود حوزه علمیه قم برود، حالا به حوزه نجف
اشرف رفته بود.
چندین روز پی درپی در خانه مراسم گرفتم بعد از تعطیلات عید مدارس باز شد گروه گروه دانش آموزان دبیرستان با مربی تربیتی و مدیر به خانه ما میآمدند و دسته جمعی سرود میخواندند. بعضیها شعر میخواندند همه میدانستند که زینب در مدرسه کار فرهنگی و تربیتی میکرد بچههای سپاه و بسیج چندین بار برای عرض تسلیت به خانه ما آمدند از کسانی که به دیدن ما میآمدند و شناخت زیادی از زینب نداشتند، وقتی وصیت نامه او را میخواندند و با فعالیتهایش آشنا میشدند باور نمی کردند که زینب در زمان شهادت فقط چهارده سال داشته است. روی پلاکاردها و پوسترها و وصیت نامه همه جا نامش را زینب نوشتیم خودش بارها گفت: من میترا نیستم روی قبر هم نوشتیم زینب کمایی(میترا).
یک روز یکی از دوستهای زینب به خانه ما آمد و با خجالت تقاضایی از من داشت او گفت زینب به من گفته بود اگه شهید شدم به مادرم بگو آش نذری بده. من نذر شهادت کردم. دوست زینب را بغل کردم و بوسیدم و از او تشکر کردم که پیام زینب را به من رساند روز بعد آش نذری شهادت دخترم را درست کردم و به همکلاسیها و همسایه ها دادم. سه روزی که دنبال زینب بودیم پیش خودم نذر سفره ابوالفضل(ع) کرده بودم که اگر زینب به سلامتی پیدا شود سفره ابوالفضل پهن کنم بعد از شهادتش آن سفره را هم پهن کردم. همه افراد خانواده نگران من بودند مادرم التماس میکرد که کبری گریه کن جیغ بزن، اشک بریز، این همه غم رو توی دلت تلنبار نکن. مهری و مینا مرتب حالم را میپرسیدند و میگفتند: مامان چرا این همه کار میکنی؟ آروم باش، گریه کن غم و غصه ها رو توی دلت نریز آنها نمیدانستند که من همه این کارها را میکردم که دخترم راضی باشد.
ادامه دارد...
یک فنجان کتاب☕📖
برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت پایانی:
چند روز بعد از خاک سپاری زینب، مهرداد بی خبر از همه جا بعد از شش ماه برای مرخصی به شاهین شهر آمد. او صبح زود به اصفهان رسید وقتی به در خانه آمد ما هنوز خواب بودیم مهرداد با دیدن پلاکاردهای شهادت روی دیوار خانه شوکه شد. وقتی کلمه خواهر شهید را دید فکر کرد مینا و مهری بلایی سرشان آمده. وارد خانه شد با دیدن مینا و مهری گیج شده بود که خواهر شهید چه کسی هست. با شنیدن خبر شهادت زینب، سرش را به دیوار کوبید. او حال خودش را نداشت. مهرداد با دعوا و کتک دخترها را از آبادان بیرون کرد، حالا باور نمیکرد که کوچک ترین و عزیزترین خواهرش با گره چادرش به شهادت رسیده است. مهرداد ضربه روحی بدی خورد؛ طوری که تا مدتها بعد از این جریان به سختی مریض بود مهرداد دل شکسته که غیرتش جریحه دار شده بود در وصف خواهر کوچکش شعری هم گفت. بیت اولش این بود:
عزیز و مهربان خواهر تو بودی
همیشه جان فشان خواهر تو بودی
وقتی وصیت نامه زینب را خواند، به یاد حرفهای او درباره شهادت افتاد و برای ما تعریف کرد که زینب در اولین مرخصی او به اصفهان، درباره شهادت سؤالاتی پرسیده بود. مهرداد حرفهای زینب را خیلی جدی نگرفته و یک جواب معمولی به او داده بود اما آن روز زینب با تمام احساس از شهید و شهادت برای برادرش حرف زده بود. مهرداد گریه میکرد و میگفت ای کاش زودتر باورش کرده بودم. با اینکه زینب کوچکتر از خواهرها و برادرهایش بود و آنها جبهه بودند و زینب در پشت جبهه اما بیشتر از آنها به شهادت علاقه داشت.
بعد از شهادت زینب گلزار شهدا خانه دوم من شد. مرتب سر مزار زینب میرفتم. یک روز سر قبر زینب نشسته بودم که یکی از مأمورهای گلزار شهدا آمد و کنارم نشست. او گفت من این دختر رو خوب میشناسم مرتب به زیارت قبور شهدا میاومد خیلی گریه میکرد و با اونا حرف میزد من با دیدن اون احساس میکردم شهید میشه اما نمی دونستم چطوری و کجا؟ بعد از شهادت زينب، کم کم عادت کردم که هر روز یک نفر از راه برسد جلو بیاید و بگوید که به یک شکلی زینب را میشناسد، از خودم خجالت کشیدم که آن طور که باید و شاید دخترم را نشناختم و قدرش را نفهمیدم...
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔶️ شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
وصیت نامه ۲
بسم الله الرحمن الرحيم
این جهان زندان و ما زندانیان
برشکن زندان و خود را وارهان
《مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك》
چه یافت آنکس که تو را گم کرد و چه گم کرد آنکس که تو را یافت
قسمتی از مناجات حضرت حسین (ع)
بدلیل اینکه هر مسلمانی باید وصیتی داشته باشد من نیز تصمیم گرفتم این متن را به عنوان وصیت نامه بنویسم و آخرین حرفهای خود را برای دوستان و خانواده و تمامعاشقان شهادت بنويسم.
از شما عاشقان شهادت و دوستان میخواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید و هیچگاه از پشتیبانی امام سرد نشوید همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار بندید و چون هر کسی روزی به سوی خدا بازخواهد گشت همیشه به یاد مرگ باشید تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد. نمازهایتان را فراموش مکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید.
مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی
حال که وصیت مرا میخوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون آمدی و هرگز در نبود من ناراحت نشو زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی میخورم و چه چیزی از این بهتر که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق.
مادرجان میدانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و به همین دلیل تو را به رنجهای حضرت زينب (ع) مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما.
و در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا میکنم که مرا حلال کنید و اگر من باعث ناراحتی شما شدم مرا ببخشید شما را به خون جوان حضرت حسین (ع) قسمتان میدهم دعا برای سلامتی امام را فراموش مکنید. والسلام
خواهر کوچک شما
عکس: زینب دومین وصیت نامهاش را ۱۸ روز قبل از شهادت نوشت
باسلام وادب صبحتون بخیر
دوستان بزرگوارم
یادتون هست درچنین روزی شهادت نامه عشاق امضا شد
سالروز عملیات کربلای ۴.!!!!!!
لطفا کتاب سفرمک فارلین مطالعه شود
یاد امام و شهدا صلوات
📆 ۳ دی ۶۵-سالگرد عملیات کربلای۴
🔹 این عملیات گسترده درغرب اروند رود و ابوالخصیب انجام گرفت که بعلت آگاهی و آمادگی ارتش عراق،غواصها نتوانستند از رود عبور کنند ودرنتیجه موفقیتی حاصل نگردید
▫️▫️▫️▫️▫️
🔸 اینعملیات ازطریق اطلاعات جاسوسی و عکسهای ماهوارهای که آمریکا در اختیارصدام گذاشت لُو رفت و مُنجر بشکست آن وشهادت بسیاری ازنیروها شد
🔹 ازجمله افرادشرکتکننده در این عملیات،دوست ما،محمداسماعیل عسگری(اهل گلوگاه مازندران-نیروی لشگر25)بودکه قبلاًسربازی خودرا درمخابرات سپاه گذرانده و اینبارداوطلبانه بعنوان بسیجی راهی جبهه شده بود
او به اتفاق دیگرغواصها،شبانه بدل اروند زدندتاخودرا بساحل جزیرۀ اُمّ الرّصاص عراق برسانند.اما ازآنجا که عملیات لورفته بود با واکنش نیروهای دشمن روبرو شدند.عسگری و برخی نیروها توانستند زیر آتش سنگین دشمن ازرودخانه گذشته و پس ازعبور از چندین ردیف موانع طبیعی و مصنوعی، خود را به ساحل جزیر برسانند
در آنجاکار به درگیری تن به تن رسید و او در این معرکه بر اثر ترکش نارنجک عراقیها از چند ناحیه مجروح شد و نیز یک چشم خود را از دست داد ولی توانست به طرز معجزه آسایی ازمهلکه بگریزد.در آن بحبوحۀ نبرد،قایقِ نیروهای اصفهان به اشتباه به آن ساحل آمده و وقتی با این برادر مجروح روبرو شدند، وی را سوار قایق نموده و با خود بعقب آوردند
دراین عملیات علاوه برشهادت نیروها، بسیاریشان به اسارت درآمده و بعثیها در حالیکه دستان آنها را بسته بودند،زنده زنده دفن کردند
▪️ اجساد مطهر تفحص شدۀ غواصان شهید در سال۹۴ بمیهن بازگشت و در تهران طی مراسمی، استقبال عظیم و باشکوهی از آنان به عمل آمد
زمستان است.
صداي خروش اروند را مي شنوي ؟از ابتداي جهان ، قبل از خلقت ، خداوند اما چهارم دي ماه را آفريده بود، صدايش را ميان تمام اقيانوس ها رها كرد و نواي وطن خواهي را با همان صدا آفريد.
خوب كه گوش كني، مهربان است، پر فيض در كنار الله مي درخشد.
اگر لحظه اي حقيقت بين شوي، پدر مرا خواهي ديد كه خدايش از همان ابتدا قهرمان اروند آفريد.
چهارم دي ماه را به ياد داشته باش، تا ايران برايت معنا شود.
چهارم دي ماه سالروز عمليات كربلاي ٤ و شهادت قهرمان فيض الله مهربانی گرامي باد.
✍️دلنوشته ای از دختر غواص شهید فیض الله مهربانی زهرا مهربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹نماهنگ| شعرخوانی آذری رهبر انقلاب درباره شهدای غواص
➕ بیانات رهبرانقلاب درباره شهدای غواص کربلای چهار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید سید مرتضی آوینی
🎥 امشب، سكوت شب رازدار دعاهايی است كه تا عرش صعود می يابند و زمين را به آسمان متصل ميكنند. ای نخلها، ای رود، ای نسيم، ای آنان كه با نظام تسبيحیِ عالم وجود در پيونديد، با ما كه اين پيوند نداريم بگوييد كه تقدير چيست و قضای الهی بر چه گذشته است . . .
💦 بیاد غواصان مظلوم عملیات کربلای ۴ - سوم دی ماه ۱۳۶۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ|
🌊 ویژه #سالگردعملیات_کربلای_چهار
#چهارم_دیماه سالگرد #شهدای_کربلای_چهار را گرامی میداریم
😰شادی روح امام، شهدا، درگذشتگان، خصوصا شهدای مظلوم غواص که در عملیات کربلایی چهار، مظلومانه و غریبانه ، به شهادت رسیدند، بخوانید فاتحه مع الصلوات
#دست_نفر_چهل_و_هفتم....
🌷داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقهای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقیها اجازه عبور نمیدادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدتها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخترین روز دوران تفحص بود.
🌷۴۶ شهداى غواص آنجا بودند، دست و پا و چشمهای همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه میدیدم باور کردنی نبود؛ بعثیها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند. پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند.
🌷....در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛ انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدتهای طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره میخورد به سراغ این دست میآمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد.
(راوى: جستجوگر نور شهید معزز علی محمودوند)
✅شرح عملیات #کربلای_4
✅خاطرات #عملیات_کربلای_4
و..................
🔶در #کانال_الوارثین
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#ماموریت_بچه_های_تخریب
#عملیات_کربلای_4
4 دیماه 1365
#منطقه_مقابل_خرمشهر
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی
ماموریت #بچه_های_تخریب که به گردان ها مامور میشدندعلاوه بر #باز_کردن_معابر_و_موانع.ماموریت انفجار در طول مسیر عبور گردان ها رو هم داشتند. به جهت اینکه ماموریت #لشگر_سیدالشهداء(ع) عبور از حد #لشگر41 ثارالله و حمله به #شهر_ابوالخصیب بود باید از منطقه ای رد میشدند که نخلستان های پر حجم وآبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیرشده بود که برای سریع رد شدن نیروها ، با انفجار نخل ها پلی رو آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش رو پیدا کند به او حمله کنیم.
تیم های مامور شده به گردانها #کمربند_های_ انفجاری رو حمل میکردند که داخل آن با #خرج_انفجاری پودر آذر پر شده بود و در موقع نیاز باید مواد رو دور نخل محکم و انفجار میشد.
#بچه_ها_ی_تخریب برای عملیات کربلای 4 آمادکی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر1همه مسوول تیم ها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود وروی #نقشه_هوایی که روی زمین پهن بود نقطه ای رو توی #شهر_ابوالخصیب عراق نشون داد.ظاهر منبع آب بود و فرمود فردا صبح اونهایی که زنده وسالم موندن در این نقطه همدیگه رو میبینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده دنبال درگیری با دشمن نرند ودر محل مورد نظر حضور پیدا کنند.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel