eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
276 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
164 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ‏حاج سید احمد خمینی"ره": "هر کس بین اطاعت از مقام معظم رهبری و امام راحل تفاوت قائل باشد، در خط آمریکاست" 🆔@Isaar_Mag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍خاطره ی سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی از لحظه شکافتن سینه ی سردار شهید مهدی کازرونی با خمپاره و ندای یا صاحب الزمان عجل الله و یا حجة ابن الحسن عجل الله ایشان تا لحظه ی شهادتش 🌹شادی روح مطهر و ملکوتی اشان صلوات لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سال تولد :1340 وضعیت تاهل : متاهل محل تولد : کرمان (روستای زنگی آباد) آخرین مسئولیت: فرمانده تیپ امام حسین (ع) تاریخ شهادت: دیماه 1365 عملیات کربلای 5 🌷🇮🇷صلوات هدیه به این شهید🌷🇮🇷 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✯زندگینامه پدر حاج یونس زنگی آبادی ملاحسین مردی مومن و عاشق اهل بیت (ع) بود . وقتی در سن 75 سالکی از دنیا رفت یونس دوازده سال بیشتر نداشت ،پس از آن مادرش به سختی و مشقت برای تامین معاش خانواده همت گمارد ازاین پس یونس نوجوان برای کمک به هزینه زندگی در کنار درس خواندن به کار روی آورد، با شروع زمزمه های انقلاب در حالیکه دانش آموز دبیرستان بود در تظاهرات وحرکتهای انقلابی نقش جدی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال 1360 لباس سبز پاسداری را رسما" به تن کرد. تدبیر و شجاعت وجسارت او در عملیاتهای مختلف باعث شد تا وی را فرماندهی بنامیم که تمام زندگی اش درجبهه های جنگ خلاصه میشد خاک شلمچه و عملیات کربلای 5 با شکوه ترین فراز زندگی سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی بود . حماسه شورانگیز حاج یونس دراین عملیات نام زیبای او را برای همیشه در کنار مردان بزرک این سرزمین جاودانه کرد. ✯وصیتنامه شهادت افتخاری است برای من، آن رامانند عسل شیرین می یابم و دشمنان این رابدانندکه اگر ما در راه اسلام شهید می شویم پایه واستقامت مسلمانان قویتر می شود. من از خدای تبارک وتعالی می خواهم که این هدیه کوچک که جسم وجانم است از من بپذیرد ومرا از بندگان صالح خود قرار دهد.  لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
عملیات عاشورای دو، سال ۱۳۶۴، منطقه‌ی چنگوله‌ی مهران، دعوا و درگیری شد قرار شد دم صبح بیایم عقب؛ من همین جوری که از بالای تپه داشتم میدویدم پایین، این بعثی‌ها اومدن و با رگبار بستن زیر پای ما و من برای اولین بار و آخرین بار، لحظه‌ای که داشتیم از نقطه‌ی خط جدا میشدیم، میدیدم که تیر داره میخوره زیر پای ما و این خاک‌ها لوله میشد. همین جوری که توی این شیار داشتم میومدم، یهو دیدم یکی از بچه‌ها، نشسته بود رو زمین، چشمشو گرفته و جایی رو نمیبینه، نیمدونه کدوم وری بره و الآنه که تیر بخوره. من یهو نگاه کردم دیدم عه علی آقای مهدویه - از بچه‌های قدیمی جنگ و جبهه‌مون، بچه‌ی قم - که یه چشمش خورده بود و ده پونزده درصد میدید. این چشم سالمه [هم، ترکش] خورده بود و خلاصه نابینا شده بود. حالا من وسط اون درگیری، وسط اون بزن بزن، که تیر داشت زیر پامون میخورد و اون داشت شلیک میکرد بالای تپه که به ما تیر بزنه، من یه لحظه گفتم علی چی شدی؟ گفت کور شدم؛ جایی رو نمیبینم. منم یهو شوخی کردم گفتم خب چشمت کور جبهه نمیومدی! زیر بغلشو گرفتم با سرعت بلندش کردم یه ترکش هم تو شکمش رفته بود اونم زد بیرون یهو پقی صدا داد و افتاد بیرون و... حالا زخم شکمش بمانه، این قصه گذشت، چند ماه بعد عملیات والفجر هشت، بعد از این که چشم ما [ترکش] خورد، اومد روی تخت بیمارستان اومد بالای سر من گفت چی شدی حسین؟ گفتم انگار کور شدم. گفت چشمت کور جبهه نمیرفتی! اون روز فهمیدم اثر وضعی حرف‌ها، اون روز فهمیدم عمل و عکس العمل، اون روز فهمیدم از هر دست بدی، از همون دست میگیری، اون روز فهمیدم شوخی‌ها هم حساب و کتاب داره. جوون‌ها شوخی‌ها حساب کتاب داره. حرفا حساب کتاب داره. نمیدونی وقتی بابا مامان یه چیز میگه تو گپش بکنی چقدر اثر وضعی داره. نمیدونی وقتی دلی به دست بیاری و غم یه محروم و مستضعف رو رفع کنی، چقدر اثر وضعی داره. یه شوخیمون توی جبهه، یهو تبدیل میشد به یه قصه. قصه‌ای که اون روز علی آقای مهدوی توی بیمارستان وقتی منو دید، برام یه دوزاری مهمی رو انداخت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb
روز اولی که دعوا و درگیری شروع میشه تو سوریه، بچه‌های افغان که دور هم جمع بودند تو مشهد، شاید مثلاً چهل پنجاه نفر با هم دیگه یه دعای ندبه‌ای داشتند. خانمش و بچه‌های همرزمش، تو خونه‌ی شهید توسلی (ابوحامد) برای ما تعریف میکرد که بچه‌ها میگن حاجی بریم سوریه؟ ایشون میگه بچه‌ها بریم کمک برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها. هنوز اعزام و این حرف‌ها نبود به این معنی. ایشون میفرمایند که بریم بچه‌ها برای دفاع از حضرت زینب سلام الله علیها. بعضی از بچه‌ها توی اون جلسه میگن بریم اول تکلیفمون رو با حاج قاسم معلوم کنیم، با ایران معلوم کنیم، فردا شهیدمون چی میشه؟ مجروحمون چی میشه؟ آب و دون این زن و بچه هه و ننه بابامون چی میشه؟ مثلا فلان جا هم رفتیم، جا موندیم، قال موندیم. ایشون یه جمله ای میگه. میگه من برای حضرت زینب سلام الله علیها شرط نمیذارم. هرکی میاد بریم، بیاد بریم. الان هجده هزار بچه افغانی اون جا داره میجنگه. چهل نفر برای خدا، برای حضرت زینب سلام الله علیها شرط نذاشتن. فرمانده در رأس که شهید شد، معاون هم بعدش شهید شد. امروز هجده هزار تا بچه افغانی داره اون جا میجنگه برای حضرت زینب سلام الله علیها و من فکر کنم تو افغانی‌ها هم این از قدیم بوده. به حضرت زینب سلام الله علیها یه حساسیت ویژه‌ای شماها داشتید. معمولاً به اینها میگفتیم اتباع بیگانه به معنایی در ایران. ولی انگار امروز ما شدیم اتباع بیگانه. یعنی اینا شدن اتباع آشنای به شهادت ما شدیم اتباع بیگانه به شهادت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb
🔷 *"مظلوم ترین مادر شهید ایران"* *مادر شهید* میگفت : من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی* هستم برام تعجب بود که یک *مادر شهید* خودش این حرف رو بزند پرسیدم : منظورتون چیه حاج خانم⁉️ 🔹 *مادر شهید* گفت: *پسرم یوسف* بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد. 🔹 کوموله ها ریختند و *یوسف* رو دستگیر کردند ، به او گفتند به *خمینی* توهین کن ولی *یوسف* این کار رو نکرد. به من گفتند به *خمینی* توهین کن. گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم. 🔹 گفتند: *بچه ات را میکشیم.* ؛بازهم قبول نکردم. 🔹 *پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند*😔 🔹 گفتند: به *خمینی* توهین کن؛ بازهم گفتم: نه 🔹 گفتند: *کاری میکنیم که از غصه دِق کنی.*‼️ من رو با *جنازه تکه پاره شده یوسفم* کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند ؛ با *جنازه پسرم* تنها بودم. 🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: *باید خودت پسرت را دفن کنی.* گفتم : *من مادرم*، با من این کار را نکنید، *من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم.*🍂 گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم 🔹 شروع کردم با دستان خودم برای *پسرم* قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری...*❣️ انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر *قبر پسرم.* 💢 *قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی...* *دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم*،گوشه ای از چادرم را جدا کردم و *بدن تکه تکه پسرم* را گذاشتم داخل چادر. *نگاهم به جنازه اش که افتاد باز دلم گرفت*، آخه نه نمازی بر جنازه خوانده شد ، نه تشییعی شد، نه کسی بود دلداریم بدهد 🔹 فقط *خدا خودش شاهد هست* که *یک خانم چادری* بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: *صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو...*🍂 🔹 کنار قبرش نشستم و *با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم...* به همین خاطر من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم.* 🔹 به راستی مثل کوه پای *نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی* (ره) ایستادند ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ایم⁉️ *شهید_یوسف_داورپناه*🕊🌹 کانال خبری در ایتا‌بپیوندید👇. https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
🔥محبوب نابغه ما 🔻گاهی در قامت یک ادیب برجسته از میان چند صد رمان‌ خارجی و داخلی که خوانده، برخی را معرفی و بر دیگری تقریظ می نویسد تا بخوانند و بنویسند 🔻گاهی خورشید محفل شاعران می شود تا ادبیات فاخر و مسئولانه رشد کند. 🔻گاهی همچون استادی چیره دست در محفل قاریان و حافظان با دقیق‌ترین نکات فنی، عهده دار پرورش نسل برجسته‌ای از قاریان و مدیران قرآنی می شود و نقش تاریخی خود را ایفا می کند. 🔻گاهی در میان نخبگان، چنان عمیق تاریخ اسلام یا ملل را تحلیل می کند که انسان تصور می کند او تمام عمر مشغول مطالعه تاریخ بوده است. 🔻گاهی در میان نظامیان و فرماندهان پیر و جوان، آن چنان راهبردها و تاکتیک های تخصصی نظامی، امنیتی و تسلیحاتی را در برابر دشمن خارجی هدایت می کند که تحسین برخی از قدرتمندترین رهبران و فرماندهان جهان را بر می‌انگیزد. 🔻گاهی همچون پیر فرزانه‌ای در جمع اساتید، دانشجویان، طلاب، فناوران از آینده علمی کشور سخن می‌گوید و نقشه حرکت ده‌ها سال بعد ایران قوی و پیشرفته را ترسیم می کند. 🔻گاهی در جمع علما، خبرگان و صاحب نظران دینی داخلی و خارجی، چنان با تسلط بر مبنای علمی و نواندیشی و ابتکار، مسیرهای جدید پیشرفت امت اسلام را استنباط می کند که تحسین ایشان برانگیخته می شود. 🔻و گاهی دیگر همچون پدری مهربان در جمع دختران تازه به سن تکلیف رسیده و فرزندان شهدا بال‌های مهر و عطوفت را می‌گشاید که کودکان از شوق دیدارش شادمان سر از پای نمی شناسند 🔻بله این رهبر ما، نابغه بی‌نظیر دوران است او دست پرورده خاص امام عصر و شاگرد روح الله است او سید علی خامنه‌ای است. ✍حمیدرضا ابراهیمی @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 تخریبچی شهید حجت الاسلام سید مهدی تقوی ✅سید مهدی مجاهد خستگی ناپذیر شهادت 17 خرداد 1396 — مجلس شورای اسلامی @alvaresinchannel
یک انقلابی دو آتیشه! 🔻 ...حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احدی، بی‌محابا [علیه رژیم] حرف می‌زدم... با تعدادی از جوان‌های کرمان بر دیوارها شعارنویسی می‌کردیم... عمدهٔ شعارها «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» بود. 🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدت‌ها امتحان برای گواهی‌نامه رانندگی می‌دادم. قبول شده‌بودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهی‌نامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذری‌نسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهی‌نامه‌ات رو خمینی امضا کرده؛ آماده‌است تحویل بگیری.» من از طعنهٔ او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجه‌دار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریزی نبود. آن‌ها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان می‌گفتند: «تو شب‌ها می‌روی دیوارنویسی می‌کنی؟!» آن‌قدر مرا زدند که بی‌حال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آن‌ها با پوتین روی شکمم ایستاد و آن‌چنان ضربه‌ای به شکمم زد که احساس کردم همهٔ احشای درونم نابود شد. به‌رغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که می‌کردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم... سه روز از شدت درد تکان نمی‌توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می‌کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شده‌بود. 📚 | زندگینامه‌ی خودنوشت سردار شهید حاج 📖 صص ۶۴ تا ۶۷ 🌷نورالشهداء🌷 https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مراحل شلیک تا اصابت موشک فتاح چیزی که فاتح را متفاوت می‌کند علاوه بر سرعت ۱۵ ماخ حین اصابت، استفاده 🌷نورالشهداء🌷 https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
صحبت از کمبود و بحث امکانات نیست مَرد می‌خواهد مسیر سخت و ناهموار جنگ مَررررررررد .... پ.ن: سردار امیرعلی حاجی زاده درحال جابجا کردن سوخت موشک با سطل!! 💠 @bank_aks
از جابجایی سوخت موشک با سطل در دوران دفاع مقدس رسیدیم به ساخت موشک هایپرسونیک فتاح نقطه زن ابر فراصوت سرعت ۱۳ ماخ بُرد ۱۴۰۰ کیلومتر ضد سامانه‌های پدافندی زمان رسیدن به اسقاطیل: ۴۰۰ ثانیه با افتخار ساخت ایران 🇮🇷 باید قوی شویم تا دشمن جرات تهدید نداشته باشد✌️ ‎ 💠 @bank_aks
🔰 | ایمان و امید امام خمینی 🔺 مرور آیات مورد اشاره در بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم سی‌وچهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی. ۱۴۰۲/۳/۱۴ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 ‌‌مصطفی‌های صدرزاده بسیار داریم ✏️ رهبر انقلاب در مراسم سی‌وچهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی: گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیت منور و نورانی برمی‌خیزد از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم اینها همه امیدبخش است. 🎥 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 هیئت‌دارها و هیئتی‌ها ببینند؛ نمیشه حالِ کسی رو خوب کنی در حالی که حال خودت خوب نیست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 صدای ماندگار سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی 🔸 روایتی از عملیات فتح‌المبین و یاری امام زمان علیه السلام 🔸 تیپ جوادالائمه (علیهم‌السلام) ۱۳۶۱/۰۵/۰۲ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🔷 ۱۷ خرداد سالروز شهادت مظلومانه جمعی از هموطنانمان در حمله گروه تروریستی آمریکایی داعش به مجلس شورای اسلامی گرامی باد. ♦️آن روزها این تصویر در رسانه های جهان به سرعت منتشر شد. اما این کودک دو سال و نیمه که بود و در مجلس چه می کرد؟ 🔸او عماد نام داشت و اهل گرگان بود. از بدو تولد به بیماری ام‌پی‌اس نوع دوم مبتلا بود و کبدش آنزیم تولید نمی کرد و باید پیوند مغز استخوان می زد. بخشی از فرآیند درمانش نیز مربوط به کشور آلمان بود. 🔸پدرش معلول بود و مادرش برای استمداد از نماینده گرگان به مجلس رفته بود که ناگاه تیراندازی ها شروع و صدای تکبیر حرامیان داعش بلند می شود (شادی روح حاج قاسم صلوات). در حالی که تیرها از جلوی صورتش رد می شد، خود را به طبقه اول و جلوی دفتر نماینده گرگان می رساند و در این حین مدیر دفتر نماینده گرگان عماد را از وی می گیرد و از طریق پنجره به روی سقف طبقه پایین می پرد. 🔸مادر عماد علی رغم اصرار دیگران امکان پریدن به طبقه پایین را نداشت که ناگاه صدای داعشیان از پشت درب شنیده می شود که می گویند: «همه را بیرون بیاورید و بکشید» که وی نیز مجبور به پریدن می شود. 🔸در این عکس نیروهای امنیتی قصد نجات عماد و بردن وی به مکانی امن را دارند. ♦️خوب گوش کنیم! این صدای شهیدان مدافع حرم افتاده بر خاک عراق و سوریه است که به گوش می رسد: «گفتید مدافع حرم، اما ما، رفتیم که در پناه زینب باشیم.» بله، این حضرت زینب بود که از مدافعان حرم دفاع کرد! این حضرت زینب بود که در این زمانه فاسد به جوانان اسلام نعمت جهاد را عطا کرد تا از دین خود دفاع کنند. 👇 @ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 امام ایمان و امید 📹 نماهنگی ویژه از حال و هوای مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 فیلمی کمتر دیده شده از حضور تاریخی و شجاعانه مقام معظم رهبری در خطوط مقدم جبهه نبرد نظامی علیه دشمن و ارتش بعث عراق در دوران پر افتخار دفاع مقدس( دهه۶۰) ♦️شهید سید مرتضی آوینی: «اینجا منبع و منشأ آن نور عظیمی است که در وسعت جهان جلوه کرده است و البته ناگفته پیداست که جبهه ها نیز نور خود را مدیون شمس ولایت اند ، ولایت آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین.» 🔸آیا نور وصف ناشدنی دیروز جبهه ها و نور امروز «راهیان نور» از چیزی به جز معارف ولایت معصومین (ع) و نائب بر حقشان سرچشمه می گیرد؟ 🇮🇷 یاد باد آن روزگاران یاد باد🇮🇷 🤲اللهم احفظ قائدنا آیت الله الامام الخامنه ای حتی ظهور المهدی(عج) 🇮🇷اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است پا به پای شهدا پیشگام در ترویج فرهنگ ناب دفاع مقدس: ایثار- جهاد- شهادت