♡ #عاشقانه_شهدا ♡
تو خواستگاری مهریه رو خونواده ها گذاشتن ۵۰۰ تا سکّه
ولی قرار بین من و اون ١٤ تا سکّه بود، بعد ازدواج هم، همه سکّه ها رو بهم داد
مراسم عقد و عروسیمونوتو خونه ی خودمون گرفتیم
خیلی ساده
هنوز عقد نکرده بودیم تو خواب دیدم کنار یه قبر نشستم
«بارون می بارید روی سنگ قبر نوشته بود
شهید مصطفی احمدی روشن»
از خواب پریدم
بعدِ ازدواج خوابمو واسش تعریف کردم می ترسم این زمانه بگیرد تو را ز من خندید و به شوخی گفت:
"بادمجون بم آفت نداره"
ولی یه بار خیلی جدّی ازش پرسیدم کی شهید میشی مصطفی…؟
بدون مكث، گفت: "۳۰ سالگی"
بارون میبارید
شبی که خاکش میکردیم
به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
🍃🌹🍃🌹
@ham_safare_ba_shohada
#خاطره_کاری_مصطفای_شهید
توی جلسات اگر حس می کرد راه درست دارد کج می شود، رگ گردنی می شد. آستین هایش را بالا می زد و می گفت: «تماشا کنید! این پوست و استخوان مال طبقه سه جامعه است. لای پر قو بزرگ نشده ام. درد را هم می فهمم. نمی گذارم راه مردم دور شود.» یک بار هم دو تا از بچه های نطنز را ناحق اخراج کردند. آنقدر ایستاد و پافشاری کرد تا با سلام و صلوات برشان گرداندند.
منبع: کتاب آقا مصطفا
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
@Modafeaneharaam