♡ #عاشقانه_شهدا ♡
تو خواستگاری مهریه رو خونواده ها گذاشتن ۵۰۰ تا سکّه
ولی قرار بین من و اون ١٤ تا سکّه بود، بعد ازدواج هم، همه سکّه ها رو بهم داد
مراسم عقد و عروسیمونوتو خونه ی خودمون گرفتیم
خیلی ساده
هنوز عقد نکرده بودیم تو خواب دیدم کنار یه قبر نشستم
«بارون می بارید روی سنگ قبر نوشته بود
شهید مصطفی احمدی روشن»
از خواب پریدم
بعدِ ازدواج خوابمو واسش تعریف کردم می ترسم این زمانه بگیرد تو را ز من خندید و به شوخی گفت:
"بادمجون بم آفت نداره"
ولی یه بار خیلی جدّی ازش پرسیدم کی شهید میشی مصطفی…؟
بدون مكث، گفت: "۳۰ سالگی"
بارون میبارید
شبی که خاکش میکردیم
به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
🍃🌹🍃🌹
@ham_safare_ba_shohada
#عاشقانه_شهدا 💝♥️
ناهارو خونه ی پدرش بودیم . همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول خوردن غذا ،🙂
رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم ، چند دقیقه طول کشید ،
برکشتم دیدم همه نصف غذاشونو خوردن !😕
ولی آقا مهدی دست به غذاش نزده تا من بیام " باهم شروع کنیم 💑💝❤♥️😊
همسر شهید مهدی زین الدین 💓😊
#مذهبیا_عاشقترند
@anjomaneravian
#عاشقانه_شهدا
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ،
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ،
من اصـــــلا
ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ😣☹️
ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ
ﻳﺎ میﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتے ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ میﮔﺸﺖ،
ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎﻡ🙄
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ میزﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ میﮔﺸﺖ.
ﻣﻲﮔﻔﺘﻦ
"ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ"😅😉
ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ
ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮبے اﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ🙄🙈
ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲﻛﺮﺩ
ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ...
ولے ﻣﻦ سی و سه ﺳﺎﻟﻪ ڪه ...💔
همسر شهید حمید باکری
@anjomaneravian
#عاشقانه_شهدا💕🕊
سر سفره عقد نشسته بوديم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد.
حسين برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد!
دوستم کنارم ايستاد و گفت: اين مرد برای تو شوهر نمی شود.
متعجب و نگران پرسيدم: چرا؟
گفت: کسي که اين قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقيد باشد، جايش توی اين دنيا نيست.
🍃«شهيد حسين دولتی»
🌷یادش با ذکر #صلوات